چهارم ، شماره 1175 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 20 دوشنبه 1
|
|
خورشيد از پرتوي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
در بيشترگويد ، و تو به را حق تلخ سخن كه بگزين ديگران بر را كس آن
ياريات كمتر- ناپسنددارد دوستانش براي آنرا وخدا - گويي يا كني آنچه
.كند
را تو كه بپرور چنان را آنان و بپيوند ، راستگويان و پارسايان به
را خاطرت كهنكردهاي بيهودهاي كار ستودن با و نكنند ، ستايش فراوان
.وادارد سركشي به و آرد ، خودپسندي فراوان ، مدح كه ننمايند شاد
باشد ، چنين اگر كه آيد ، برابر درديدهات بدكردار و نكوكار مبادا
وادار بدي به را بدكردار و كند ، كم نيكيكردن در را نكوكار ميل
.نمايد
برعهدهخود او كه باش عهدهدار آنرا مردم از هريك درباره
.پذيرد
اين كه فراهمآيد ، برايت رعيت كهخوشگماني بايد ، چنان تو رفتار
است سزاوارتر آنكس تو گماني خوش به و.ميزدايد تو از را دراز رنج
تو از كه بايد بيشتر بدان بدگمانيات و است رسيده نيكي و بد تو از كه
.است ديده بدي
نمودهاند ، رفتار بدان امت بزرگاناين كه را پسنديدهاي سنت
و همبستهاند ، و پيوسته هم آنبه بهوسيله مردم كه سنتي مريز برهم
كه مگذار زمين را آييني و كردهاند ، سازش يكديگر با آن بواسطه رعيت
از پاداش دراينصورت كه رساند ، زيان را گذشته نيك سنتهاي از چيزي
.ماند خواهد تو بر آن شكستن گناه و شد خواهد سنتگذار آن
سازدو استوار را شهرهايت امورهدايت كه آنچه در دانشمندان با
فراوان گرداند ، برقرار بودهاند توبرآن از پيش مردم كه را نظمي
.گذار ميان سخندر بسيار حكيمان با و كن گفتگو
نگردد راست ديگر برخي به جز برخي كار كه صنفهاست را مردم كه بدان
.نشايد بينيازي ديگر برخي از برخي به و
را واليان و استوارند ، دژهاي مردمرا - خدا فرمان به سپاهيان
.بيگزند آنها بواسطه راهها و آنانارجمندست ، به دين.وقار و زينت
كه خراجي با جز سپاهيان كار و نگيرد قرار سپاهيان به جز رعيت كار
دشمن با جهاد در بدان تا نپذيرد ، درستي فرموده معين آنان براي خدا
از آنانرا و -.دهند سامان بدان را خود كار و شوند نيرومند خود
دو اين و.نمايد كفايت را نيازمنديشان كه - بايد اندازه آن ماليات
كه مردمان از دسته سومين با جز نماند پايدار (سپاهيان و رعيت) دسته
استوار را مقررات و قواعد كه ديوان ، نويسندگان و عاملان و قاضيانند
و خصوصي كارهاي در و ميآورند ، فراهم است سودمسلمانان آنچه و ميكنند
.اعتمادند مورد عمومي
كهفراهم صنعتگران و بازرگانان جزبا نشود استوار جمع اين كار و
كار و.برپاميدارند را بازارها آرند ، بهدست كه سودي با و ميشوند
طبقهء سپسنتوانند آن مانند ديگران آنچه در كفايتميكنند ، را مردم
و آنان ، به بخشيدن سزاواراست كه درويشاناند و نيازمندان از دست فرو
.ايشان ياريكردن
نهجالبلاغه