چهارم ، شماره 1178 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 23 پنجشنبه 4
|
|
خورشيد از پرتوي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سفارشكردن و بپذير ، خود بر را صنعتگران و بازرگانان به نمودن نيكي
.گير بهعهده را آنان درباره نيكويي به
فتنهاي و جويند آشتي و نميستيزند ، و آرامند مردمي بازرگانان
بهسر خود كه باشند آنجا در چه بنگر ، آنان كار بهنميانگيزند بر
.ديگر شهرهاي در يا و (حكومت مركز)ميبري
بد كهمعاملتي كساني بسيارند بازرگانان ميان كه بدان همه اين با
را كالا و خويشاند پيسود در فقط.احتكارند پي در و بخيلند دارند ،
زياني گرانفروشي و سودجويي اين و ميفروشند ، بخواهند كه بهائي هر به
.واليان بر است عيب و همگان ، براي است
فرموده آنمنع از (ص)رسولخدا كه نمود منعشان احتكار از بايد پس
انجام عدل ميزان با پذيردو صورت آسان فروش و خريد بايد و.است
و.خريدار نه و فروشنده زيان به نه (بازار رايج) نرخهاي باگيرد
ديگران عبرت و كن عقوبت را او زند احتكار به دست تو منع از پس آنكه
.مكن اسراف او كيفر در و گردان ،
راه كه آنان;جامعه محروم و پايين طبقه در !را خدا !را خدا سپس
و بينواياناند از و نيازمندان و درويشاناند از و ندانند چارهاي
ميكند درخواست كه است مستمندي طبقه اين در كه ماندگان ، برجاي بيماري
.نميكند اعلام را نيازش كه عطايي مستحق هم و
آنرا نگهباني و شده ، داده اختصاص آنان به كه را حقي خدا بهخاطر
از بخشي و بيتالمالت از بخشي و پاسدار ، نهاده ، عهدهات به پروردگار
دوردستترين كه واگذار ، آنان به شهر هر در را خالصه زمينهاي غلههاي
تو برعهده آنچه و است ، مقرر نزديكان براي كه بايد سهم همان را آنان
نعمت ، در فرورفتن مبادا پس نمائي ايشان حق رعايت كه اينست نهادهاند ،
و بزرگ كاري كردن استوار بهخاطر كه دارد بازت آنان به پرداختن از
.است ناپذيرفته عذري كوچك امور كردن ضايع مهم ،
مواجه باآنان ترش روي با و مدار دريغ كارشان به رسيدگي از پس ،
ديدهها در كه آنان) ندارد دسترسي تو به كه كسي كارهاي به و مشو
و خداترسان از كه را كسي و كن توجه (ميشمارند خردشان مردم و خوارند
تا بگمار جماعت آن حال برايتفقد اعتمادداري بدو و است فروتنان
.انتقالدهد تو به را آنان درخواستهاي
باشد ، چرا قبول عذرت ديدي را خدا چون كه كن رفتار چنان آنان با و
حق دراداء و ;ديگران از نيازمندترند انصاف به مردمان از گروه اين كه
.پذيرفتهآيد خدا پيشگاه در عذرت كه بايد چنان را تو همگان
نهجالبلاغه