چهارم ، شماره 1179 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 25 شنبه 6
|
|
ميراث گنجينه از الهام
آريا گالري در نظر امين احمد آثار نمايشگاه از گزارشي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مهم اين فرهنگي ، ميراث از پر است نشسته سفرهاي روي بر ما هنرمند
انتخاب را قسمتي كه كس آن طبيعتا.كند انتخاب را سفره كجاي استكه
سوال مورد را خود هويت دارد ، بيگانه فرهنگ به وابسته ريشهاي كه كند
است داده قرار
از 23دي نظر امين احمد (فلز روي حكاكي) دستي چاپ آثار از نمايشگاهي
.شد برگزار آريا گالري در بهمن تاچهارم
كرده آغاز زيبا هنرهاي هنرستان از را خود هنري تحصيلات نظر امين احمد
آلمان به تهران دانشگاه زيباي هنرهاي دانشكده در آن ازتكميل پس و
وي.درآمد (B.B.K) كلن -آلمان نقاشان ايالتي انجمن عضويت به و رفت
.است كرده برگزار ايران و آلمان در نمايشگاههايمتعددي
است ، داده قرار استفاده مورد كارهايش تكنيك عنوان به او كه دستي چاپ
آلمان بخصوص اروپا در چاپ اين اما.ندارد چنداني سابقه ايران در
.است تاريخي دارايسابقه
.است رسيده خود اوج به اكسپرسيونيستها دوره در تكنيك اين
.ميشود كار برجسته و مسطح گود ، صورت سه به (فلز روي حكاكي)دستي چاپ
صورت دو به گرفته قرار استفاده مورد نمايشگاه اين در كه گود چاپ
.ميشود كار وغيرمستقيم مستقيم
حكاكي فلزي صفحه روي بر فولادي قلم از بااستفاده هنرمند كه هنگامي
حك غيرمستقيم شكل و داده قرار استفاده مورد را آن مستقيم شكل كند ،
.ميگيرد صورت اسيد بواسطه باايجادبافتي كردن
چاپ:ميگويد چنين چاپ تكنيك از استفاده علت مورد در وي
و قلم مانند بيان ابزار عنوان به را (INTAGLIO حكاكيرويفلز)دستي
به كاغذ روي بر شده حك فلز كه كيفيتي وامكان كارگرفتهام به مركب
با و.روش اين با تكثير و نسخهها نهتعداد نظرمبوده ، مد ميگذارد جا
كاري شيوه اين به آثار تكثير درزمانحاضر ، چاپ تكنولوژي به توجه
كه شده ، محدود نسخه دو يا كارهابهيك تعداد نتيجه در.است بيهوده
.گرديدهاست عمدمتفاوتاجرا به هم اثر يك از نسخه دو همان
احمد كار فضاي زيبا بافتي با همراه گونه مينياتور و نرم خطوط
تصاوير از الهام با را كارش اوموضوعات.ميدهد راتشكيل نظر امين
نگارگريهاي و ودمنه كليله نامه ، ارداويراف شب ، يك و هزار كتابهاي
.است گرفته عباسي رضا و بهزاد كمالالدين طرحهاي بخصوص تيموري دوره
كار آثار اين روي كه است ماه حدود 8:ميگويد كارهايش درمورد وي
.است بداهه صورت به بعضي و اوليه اتود داراي طرحها بعضي ميكنم ،
اما نبوده ، شرقي مايههاي داراي شدت اين به قبليمنشايد كارهاي
به هم ايران به من بازگشت.است آنهاحضورداشته در اسطوره هميشه
شدن نزديك و آشنايم محيط فضاي و نيازبههوا بوده ، خاطر اين به نوعي
.است اصليكارهايمن زمينه كه فرهنگي با مجدد
براي را حاضر قرن ايراني نقاش تلاش بتوان شايد نظر امين كارهاي در
ايراني ، فرهنگ و هويت شناخت با ايراني نقاشي طلايي عصر بازگشتبه
مورد در او.كرد مشاهده حاضر عصر نياز مورد تحرك و خلاقيت با همراه
از پر است نشسته سفرهاي روي بر ما هنرمند:ميگويد ايراني هنرمند
آن طبيعتا.كند انتخاب را سفره كجاي كه است مهم اين فرهنگي ، ميراث
دارد بيگانه فرهنگ به وابسته ريشهاي كه كند انتخاب را قسمتي كه كس
ايران در نقاشي با برخورد.است داده قرار سوال مورد را خود هويت
تاكنون كارها در را نوآوري پاي جاي و است كليشهاي بسيار متاسفانه
به هنر تاريخ زمينه يكپيش با هنري منتقدانديدهام ضعيف خيلي
قرن 1716 كارهايكلاسيك معيار با را كارها و ميكنند كارهانگاه
فردي اماباهويت ناقص طرحي نقاش يك اگر من نظر به.ميسنجند اروپا
بينقصمانند و كامل طرحي كه است آن از ارزشتر با بسيار بكشد
پيش ميكنند ، نگاه شرقي نقاش يك طرح به وقتي اروپا دربكشد داوينچي
با كه ميخواهند را چيزي ميخواهند ، شرقي هواي و حال او از چيز هر از
.ميخواهند هويت او از مشخص طور به آنها.باشد متفاوت آنها فضاي
و اسطوره كتابهاي از بسياري مترجم و نويسنده ستاري ، جلال
كه نظر ، امين احمد گراوورهاي در:ميگويد او كارهاي درمورد روانشناسي
و تصويري ميراث گنجينه عناصر بعضي است ، وريزهكاري ظرافت از سرشار
برگزيده است ، هنرمند ديدگاه نمودگار كه بديع صورت به فرهنگمان ، ادبي
قاببندياي مانوس نا برشهاي با شگرف ، تركيببندي اين و شدهاند تركيب و
پردازي خيال به ،(نيست مستطيل مربع و الزاماچهارگوش كه) بيسابقه
عالمي در تا ميگذارد آزاد خيالسازرا بيننده و ميزند دامن
منطقه نقوش و رملواسطرلاب و جادو و طلسم تاثير از كه وهمآفرين
ايراني (مينياتور)فضاينگارگري و يكشب و هزار هواي و حال و البروج
نوآئين ، سببهمينتركيببندي به.بپردازد تماشا و گشت به نيست ، خالي
غالبا تاليفشانبهشكلي و مالوف بصري عناصر كردن قطعهقطعه يعني
جهت ، بدين و ميچرخد تصاوير ، پيرامون فضا گويي مستدير ،
دلخواه گونهاي به ياآنرا و بنگرد اثر در سو هر از تماشاگرميتواند
.تماشاكند بچرخاندو
گريز ، پنهان و رازگستر و بيكران فضايي كه تقطيع اين رغم به اما
تشخيص را تصويري و ادبي ميراث عناصر از پارههايي و ميآفريند ، اجزا
دو و شده درخت كه فرشتهوش ، مردي بالدار آدمهاي ازقبيل داد ميتوان
دعا ، حالت به كه بريدهاي دستان برآوردهاند ، سر ازگريبانش درخت شاخ
كه كوري بوف پرنده ، آبنوس اسب فرازجوياند ، دارندو سربالا سوداي
چهرهاي در كه ديدهاي نيست ، هم وليچندانكور است ، مهيب و سترگ
صورت پهناي كه سهبري فرازالبرزميدمد ، از خورشيد قرص چون اساطيري
به شاخ دو كه ميبرد ، گاويافسانهاي معراج به برگرفته در قاب چون را
لگني در كه شمعراستبالايي ميكند ، تمثيل را ماه هلال پيوستهاش ، هم
به شايد استو دستنوازشگري در تار كاسه چون كه سري ميسوزد ، زرين
در گراوورهاحتي اينهمهدر و...و كند نغمهساز انگشتش نرمسار زخمه
كنار كاشي قطعاتي ، چون صورت به نگارياند ، شمايل همانند كه آنهايي
.ميمانند مرقع جامهاي به يا و شدهاند همچيده
و ظرايف همه تا كرد تماشا دقت به را هرگراوور بايد البته
اين خاصه و آيند چشم به شدهاند ، حك استوار قلمي به كه ريزهكاريها
چگونه كه شود ذهن مركوز است اهميت كمال حائز نظرم به كه نكته
بااختيار ميتواند دارد ، توانا ودستي پويا و سيال ذهني كه هنرمندي
.سرزمينش ، طرحينودراندازد ميراث گنجينه از عناصري
فقيه پريسا