چهارم ، شماره 1180 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 26 يكشنبه 7
|
|
سبز سر..سرخ زبان
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سليماني زهره از عشقآباد ، عكس نمايش از صحنهاي
عشقآباد نمايش بر نقدي
را رهگذري تاهر دادهاند هم دست به درعشقآباددست عوامل تمام
پيرامون را روياگونهاي صفهاي و بكشاند اصليتئاترشهر سالن به
.بدهد شكل شهر تئاتر ساختمان
داودميرباقري:كارگردان و نويسنده
سيروس رسولنجفيان ، پطروسيان ، پرستويي ، ماهايا پرويز:بازيگران
گرجستاني
تئاترشهر اصلي سالن:اجرا محل
هنرمندانه تصاوير غرب هنر بعدها ، اما...بود كلمه آغاز يكدر
ميراث و عصاره به بدل تنها كلام و داد ترجيح كلمه به را تصويرگرانش
چگونه درمييابيم كه است مختصر فرض پيش همين خلال از.شد شرق هنر
عتيق ، عهد كتاب گفته از شدن دور با و زمان مرور به غربي ، نمايشهاي
كلام ، كمترين با درامهايي ;كردند پيدا شكل تغيير انتزاعي درامهاي به
شرق ، نمايش كه حالي در ;تصوير و حركت بيشترين نيز و زيربافت بيشترين
يك تنها.ماند وفادار كلام ، محصولات ديگر و ادبيات و شعر به همچنان
نيز عامه فرهنگ در كلام ، به وابستگي عين در كه نمايشها اين از نمونه
بر اصلا خود ، واكشهاي كش همه پس در سياهبازي ، .است سياهبازي شد ، حل
تكگوييهاي و گفتگوها بهاي به را قهقهه و خنده و است سوار كلام دوش
نمايشعشقآباد پيوند رشته نخستين اين و ميخرد تماشاگران از مسخره ،
داستان ، اصلي بار نيز درعشقآباد.سياهبازي شيوه با است
نمايش كلام دوش بر تحليلها حتي و زمانها و مكانها معرفي شخصيتپردازي ،
.است
بخش كمدي ، و شده اغراق تيپيك ، بازيهاي باب در اغماض كمي با حتي
است ساهابي وغ اصطلاحوغ به كلام و كلامي سجعهاي نيز را اجرا خندهآور
جاي قاطربه از استفاده به كنيم نگاه نمونه براي.ميكند تامين كه
فكر به درك ، به خودت:مثل هماهنگ جملاتي يا و ;جايباطل به قاتل و قاتل
!خرك باش بچههات
تحليل شد ، حتي گفته چنانكه كه بهآنجاست تا كلام به وابستگي اين
منتقل تماشاگران بازيگران ، به تكگوييهاي با اجرانيز صحنه به صحنه
حضور بازيگران ;خدامينامد كمبود را همه مشكل دكتر ، :ميشود
كه بترس دشمني از نترس دررو رو دشمن جملهاز با را قناعت رياكارانه
به دكتر شدن ناپديد بالاخره و ميكنند ، تحليل لباسته تو كنارته ، در
ديگر ، سوي از تمهيد اينميپيوندد بدانيم يكديگر قدر تا آوازبيا
قطعه قطعه كه بياورد ، ما ياد به را باستان يونان تئاتر شيوه ميتواند
.ميشد تحليل همسرايان توسط اجرا ،
ميزانسنها حركاتو ميتواند كه دارد قدرقدرت آن حتي كلامعشقآباد
انرژي و ديالوگها مواقع ، اين غالب در ;درآورد اختيارخود به را
در را آنها و ميدهد حركت انگيزه بازيگران به كه آنهاست در نهفته
شيوه به كه مخصوصا.ميكشاند صحنه چپ و راست سمت به دوراني ، حركتي
نگاههاي حسي ، اصطلاح به و زيرپوستي بازيهاي سكوتها ، سياهبازي ،
چه هر كلام تا رسيدهاند ، خود حد كمترين به دراماتيك ، اعمال و معنادار
براي جذابيتعشقآباد علل از يكي شايد همين و ;كند نمايي خود بيشتر
.گرفتهاند خود شعر با خود قومي حافظه در كه باشد تماشاگراني انبوه
به ايراني ، اجرايي شيوههاي و شرق بهنمايشهاي وامداريعشقآباد اما
هم كه دكتر ، زنپوشي به بيندازيم نگاهي است كافي.نميشود ختم جا همين
و بازيها در بازي يا و ;تعزيه در هم و مييابد نمود سياهبازي در
و نقاليها يادآور كه تماشاگر ، چشم در چشم مستقيم ، روايتهاي
همانند كه آواز ، و موسيقي مجموعهبا اين.پردهخوانيهاست
وجور جمع و ميخورد پيوند هم ميشود ، به تكرار مرتب ترجيحبندي
نمايشنامه مخصوصاآشفتگي و ساختاري اوصاف ، آشفتگي اين با.ميشود
به وابستگي سايه در ميتوان را درامنويسي كلاسيك بهقواعد توجه با
شاهد بيشتر تماشاگرعشقآباد واقع درگرفت ناديده ايراني نمايشهاي
نمايش يك تا است ، دست يك كلامي با واريته يك يا و اپيزوديك نمايش يك
آشفته خيالهاي تحليل با پيوند بر علاوه نيز ، آشفتگي همين حتي.منسجم
.نيست سياهبازيها به بيشباهت ديوانگان ،
برخينقاط در را كهبگذريم ، عشقآباد اثر شرقي لايههاي دواز
ميان به آنجا وابستگياز اين واقع درغربمييابيم درام به وابسته
در اين.ميشود كشيده وسط به ديوانهها و ديوانهخانه كهپاي ميآيد ،
;مياندازد اثردورنمات يادفيزيكدانها به را ما گام نخستين
مديره و درعشقآباد قناعت:مشابه شخصيت دو حضور با مخصوصا
درعشقآباد ديوانهخانه تحليلي ، وجه در.درفيزيكدانها تيمارستان
اينكهدر پررنگتر همه از شايد ;باشد بسياري معاني كانون ميتواند
ديدگاه از اما.آدمهاست تمام ناگزير سرنوشت ديوانگي استبدادي ، جامعه
به كه است مكاني ;است داستان پيوند خط ديوانهخانه ، واقع در ساختاري ،
سبب به كه افرادي.جمعشدهاند جا يك مختلفي افراد واسطهآن
را منطقداستاني گونه هر لزوم خود ، ميتوانند بالقوه ذهنيتگرايي
به را زماني عدمتطابقهاي و بازيها در بازي وپاي ببرند بين از
براي ديگر ، توجيهي حساب به رابتوان گفته اين شايد.ميانبكشند
به وابسته كه اجرايعشقآباد ديگر بخش.كرد محسوب نمايشنامه آشفتگي
به چه اگر صحنهعشقآباد طراحي.است آن صحنه طراحي است ، غربي سنتهاي
نميتواند اما است چشمنواز صحنه تعادل به توجه و تقارنها رعايت جهت
يك صورت به تنها كه است همين ;باشد كلام خدمت در ديگر بخشهاي مثل
صورت با بيجان ارتباطصورتكهاي جز نمايش در ميآيد ، كه در صرف پيشزمينه
بويژه ;شود اثرتنيده تاروپود در نميتواند ديگري شكل به ديوانگان ،
تصوير بيشباهتبا كه صحنه ، گونهبالاي كاريكاتور حضورتصوير
يكعنصر به بدل خود كار ، درمجموعه شدن حل از نيست ، بيش عزرائيل
و كاريكاتورگونه تقابلتصوير.ميشود دهنده پلاكاردپيام يك و مجزا
از توجهي جالب ويژگي به را ما ميتواند البته صحنه ، طراحي جوي شكل
كمدي تا ميكوشد لحظه به لحظه در اينكهعشقآباد.كند راهنمايي اجرا
كه تمهيدي.كند همراه هم با را تماشاگر اندوه و خنده تراژدي ، و
روان بازيهاي يمن به اثر در اما نميدهد ، جواب صحنه طراحي در هرچند
(پرستويي پرويز و پطروسيان ماهايا پرانرژي بازي مخصوصا) بازيگران ،
قرار تاثير تحت را مخاطب و ميشود موفق تماشاگر با ارتباط در
.ميدهد
نيز و شرقي و غربي تمهيدات و وتراژدي كمدي تداخلهاي اين وجود بهخاطر
پيچيده اجرايي را كهميتوانيمعشقآباد است ، اثر اپيزوديك شكل
نتيجه به سادگي به آن ، تماتيك تحليل در كه جهت آن از پيچيده.بناميم
به سخني دري ازهر بازيها ، در بازي و حوادثموازي ميان درنميرسيم
ميكند باز را چشمها كه عشق از خانوادگي ، زندگي بنبست از:ميآيد ميان
مظلوميت از ميشود ، سركوب كه حقي حرف از ميدهد ، نجات را ديوانگان و
فراتر ازعشقآباد البته پيچيدگي اين....مردانو مظلوميت از زنان ،
بيندازيم نگاهي است كافي.درميآيد كارگردان امضاء صورت به و ميرود
همه ، اين با.ميرباقري ديگر آثار و برفي ، رعنا علي ، آدم بهامام
كه اثر پاياني شعر گرفتن ناديده با و بيشمارعشقآباد تمهاي ميان
سر كه است دكتر اصلي حرف ميكند ، اشاره آن درونمايه سادهترين به گويا
.ميشود نيست سربه خرش مثل و ميدهد باد بر را سرسبز سرخش ، زبان آخر
مثل چيز هيچ - خوشاينداست صفت اين چقدر كه-تئاتريها سهبراي
بارها.نيست لذتبخش گيشهتئاترها ، در سر بر طولاني ديدنصفهاي
مگر هردرماني تئاتر ، احتضار براي ديگر ، كه بار يك هم اين گفتهاند ،
تئاتر به اوصاف ، اين با.است بيفايده پيگير ، و علاقهمند جذبتماشاگر
كه نيست مهم ;باشد هنر يك ميتواند خود گريزپاي ، تماشاگر كشاندن
حد چه تا...و رنگها كميك ، لحظات زنده ، موسيقي آوازها ، موزون ، حركات
چنين كه است اين مهم حاضر حال در.شدهاند عجين عمقعشقآباد با
.ميكشاند شهر تئاتر سالناصلي به را رهگذري هر هم ، دست در دست عواملي
تئاترشهر ساختمان گردي گيشه ، برايوصال كه است روياگونهاي مهم ، صفهاي
.ميپيچند را
ثميني نغمه