چهارم ، شماره 1181 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 27 دوشنبه 8
|
|
نهجالبلاغه از پرتوي
معاديخواه ، دكتر عبدالمجيد والمسلمين حجتالاسلام حضور با ميزگردي در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فقيهي اصغر علي استاد و جعفري مهدي سيدمحمد
با نهجالبلاغههميشه فرهنگ اشاعه و رواج:جعفري محمدمهدي دكتر
بوده همراه فرهنگي دموكراسي عليالخصوص فكري آزاد و دموكراسي رواج
است
شريف ترجمهكتاب پيرامون ميزگردي رمضان مبارك ماه آغاز در:اشاره
موضوعاتي اينميزگرد در شد ، برگزار انديشه فرهنگسراي در نهجالبلاغه
ترجمه مشكلات متن ، با تطابقترجمه ميزان نهجالبلاغه ، ترجمه تاريخچه چون
بودن السند قطعي فارسي ، برادبيات نهجالبلاغه تاثير نهجالبلاغه ،
گفتوگو و بحث مورد حاضر عصر در شريف اينكتاب مهجوريت و نهجالبلاغه
.ميگذرد گراميتان نظر از كه گرفته قرار
مقالات سرويس
زمانهايي درچه داشته ، وجود نهجالبلاغه ترجمه راه سر بر مشكلاتي چه
است؟ فارسيداشته زبان ادبيات بر تاثيري چه و يافته اشاعه
طبري تفسير خواستند سامانيان زمان در وقتي:جعفري محمدمهدي دكتر
حتي اگر ميگفتند.ميكردند مخالفت عدهاي كنند ، ترجمه فارسي به را
معجز حالت آن شود ، ترجمه ديگري زبان به (قرآن خود نه) قرآن تفسير
فتوا ماوراءالنهر ، و خراسان علماي از بالاخره.ميدهد دست از را بودنش
لذا.شود ترجمه فارسي به تفسير اين كه دادند اجازه آنان و خواستند
دقت اين باشد ، اعتقاد مورد و مقدس كه متني بهخصوص متني ، هر ترجمه در
ديگري زبان به را متن آن ميتواند ترجمه آيا كه دارد وجود وسواس و
ساير ديني ، مقدس متون از صرفنظر و قرآن از صرفنظر نه؟ يا كند منتقل
منظوري آن اصل ، زبان عين نميتواند زباني هيچ.است همينطور هم متون
متن آن هرگز ترجمه ، پس.برآورد است ، داشته گوينده و نويسنده كه را
سودهاي كه متن يك از را مردمي نميتوان هم دليل اين به اما نميشود ،
اين به توجه با لذا.كرد محروم باشد ، داشته است ممكن را مختلفي
مردمي ، هر فرهنگ.است داشته وجود مكاني ، و زماني هر در ترجمه نكته ،
را خود نميتواند ملتي هيچ.ميشود غني مختلف ، فرهنگهاي متون ترجمه با
مامون زمان از دوم درقرن اسلامي فرهنگ.بداند ديگران فرهنگ از بينياز
و يوناني از مختلف ، منابع ترجمه با چهارم ، و سوم قرن در بهخصوص و
تلفيقي زبان يك و گرفت بهره ديگر ، زبانهاي و مصري و هندي و فارسي
عليابن اميرالمومنين گفتار نهجالبلاغه ، .آورد بهوجود غني بسيار
درموقعيتهاي و مختلف جاهاي در اميرالمومنين است (ع)ابيطالب
گاه كرده ، رفته ، موعظه منبر بر گاه آورده ، زبان به سخني گوناگون ،
به رفتن براي را مردم گاه.است گفته پاسخ حضرت آن و ميكردند سوالي
شكايت و گله آنها نرفتن جنگ به و سختسري از گاه و ميكرده تشويق جهاد
به اميرالمومنين سخن.ميشده حفظ افرادي وسيله به سخنان اين.داشته
برخوردار لفظي زيبايي و بلاغت و فصاحت چنان از فطري ، و طبيعي طور
از بعضي در زمان ، معمول برخلاف حتي.ميشد آن شيفته شنونده كه بوده
.برميداشتهاند يادداشت ايشان ، سخنان از عدهاي ، كه نوشتهاند منابع
سخنان تا ميآمدند مسجد به بودند ، امام عقيدتي دشمنان از كه خوارج
بار يك آنان ، از يكي هنگام ، اين در.بزنند هم بر را نماز حتي و امام
آخر درميدهد گوش آخر تا و نميدهد شعاري هيچ كه ميشود شيفته چنان
!ميگويي سخن زيبا چقدر كه بكشد را تو خدا:ميگويد و كرده جسارتي
كه بود او:ميگفت و ميكرد تجليل (ع)علي سخنان از هميشه نيز معاويه
نماز خطبه تا ميفرستاد كوفه به جاسوسي او.آموخت سخنوري قريش ، به
خطبهها آن مضامين از تا بگويد او به و كند حفظ را اميرالمومنين جمعه
علي از سخن ، اين:ميگفتند او به معاويه اطرافيان گاهي.كند استفاده
آن روي كه علي اسم:ميگفت پاسخ در او ميكني؟ استفاده چرا تواست
ديگر كسان به را اين خودمان ، ما و است خوب آن محتواي و مضمون.نيست
.ميگوييم
اميرالمومنين ، بلكه اصحاب تنها نه عنايت و توجه مورد سخنان ، اين
اميه ، زمانبني در.ميشنيدهاند را سخنان اين كه بوده كساني همه
از سخني جراتنميكرد كسي و بود شده ممنوع امام ، از فضيلتي گفتن
را ايشان سخنان (ع)علي امام خاص اصحاب و فرزندان اما.كند نقل امام
كردند حفظ كاغذ ، بر نوشتن صورت به چه سينه ، در كردن حفظ صورت به چه
نوشتن لذاشد ايجاد بازي نسبتا سياسي فضاي كه بنيعباس ، دوره در تا
قرن در اينكه تا شد آغاز مختصر صورت به مجموعههايي تهيه حتي كتابها ،
براي مناسبي بسيار فرصت بودند ، حاكم بغداد بر بويه آل كه چهارم ،
.آمد فراهم زمينهها همه در اسلامي فرهنگ
فرهنگ تامروج شد باعث خصلت دو اينبودند شيعه و ايراني بويه ، آل
است بوده برخوردار ريشهدار و عميق فرهنگ يك هميشهاز ايراني ، .باشند
و عقلگرايي بودن ، شيعه.ميدهد بروز را آن شرايطي و حال هر در كه
هرجا.بود كرده ارزاني آلبويه به ميراث يك بهعنوان را آزادانديشي
آزادانديشي و عقلگرايي يعني عنصر ، دو اين شده ، حكمفرما شيعي حكومتي
بر وضعي چنين آلبويه ، حكومت سايه در.است داشته وجود يكديگر كنار در
ميگويد جرجيزيدان كه كرد پيشرفت بهاندازهاي فرهنگ ، .بود حاكم بغداد
طرف ، يك ازآمد فراهم هنگام آن در كلي باب شش در علمي رشته سيصد
عرصه پابه قرن آن در نابغه جواني ديگر ، طرف از و داشت وجود محيط اين
شخصيتي شرط كه خودش وجود بهوسيله را محيط شرط اين كه ميگذارد وجود
.است سيدرضي او ، و ميكند تكميل است ،
جد و كاظم موسي امام به پدر ، طرف از پنجمش جد حسين ، فرزند سيدرضي ،
خود به قولي ، به و زينالعابدين امام قولي ، به مادر ، جانب از او هفتم
اين گفت ميتوان حتي و جوان اين هرحال ، به.ميرسد اميرالمومنين
پخته اشعار با كه شعرهايي.است ميگفته شعر سالگي ، ده سن در نوجوان ،
هيچ زمان ، آن دراست ميكرده برابري زمان ، آن مشهور شاعر متنبي ،
فرا استادان بهترين نزد در را آن سيدرضي كه نبوده علم از رشتهاي
بهاندازهاي را كلام علماست بينظير سخنشناسي وي ، لذا.باشد نگرفته
كلام علم عالم كه وي ، بزرگ برادر) سيدمرتضي اگر ميگويند كه ميداند
نبود ، سيدرضي اگر و نداشت همتا كلام علم در سيدرضي نبود ، ،(است
سرامد خود ، زمان علوم تمام در دو هر.نداشت همتا شعر ، در سيدمرتضي
و ميكرد توجه بيشتر ادب و شعر به سيدرضي كه تفاوت اين با بودند
بغداد ، در شيعه مرجع مفيد ، شيخ از پس كلام ، و فقه به سيدمرتضي
.است سيدمرتضي
و ادبي و علمي بگويمشخصيت كه عرضكردم اين براي را مقدمه اين
را نهجالبلاغه و داد هم دست به دست مخصوص ، محيط آن در سيدرضي ، فرهنگي
:ميگويد نهجالبلاغه مقدمه در سيدرضي خود.آورد بهوجود
تحتعنوانخصائص امام ، دوازده شرححال نوشتن براي داشتم طرحي
تحتعنوان اميرالمومنيننوشتم خصوصيات رادر آن اول جلد.الائمه
كتاب آخراين در فصل يك.(ع)عليابنابيطالب خصائصاميرالمومنين
را فصل اين كه دوستان.اميرالمومنان قصار بهكلمات دادم اختصاص را
مجموعه كه كردند مندرخواست از و شدند شگفتزده ديدند ، بسيار
را درخواست اين هم من.جمعآوريكنم را اميرالمومنان كلمات
كه ديدم.پرداختم اميرالمومنان جمعآوريسخنان كار به و پذيرفتم
پس.قصار كلمات و خطابه ، نامهها.ميچرخد سهمحور گرد سخنان ، اين
چيزهايي يا ميديدم خطابهاي كه جا هر.كردم باز كتابم در عمده بخش سه
نامهاي ، كه هرجا.ميگذاشتم اول بخش در بود ، نزديك خطابه به كه
بخش در را قصار كلمات و دوم قسمت در ميديدم ، وصيتنامهاي و بخشنامهاي
از بخش زيباترين كه گزينشي.است گزينش كارم ، اما.ميدادم قرار سوم
.ميشود شامل را قصار كلمات يا نامه يا خطبه آن
اسم و پيداكرد فراغت كار اين از سال400 رجب سيزدهم در سيدرضي
كه كس هر زيرا.سخنوريگذاشت رانهجالبلاغهيعنيراهگشاده كتاب
اين از يابد ، بينياز دست بلاغت و وفصاحت سخن زيبايي به ميخواهد
فرهنگ و ادب و علم اهل موردتوجه سال همان از كتاب اين.نيست كتاب
فرهنگ و عرب ادبيات به كه كساني تمام اميرالمومنينو مخلصان و
.گرفت قرار داشتند ، علاقه اسلامي
فارسيداريم ، به نهجالبلاغه مااز كه ترجمهاي قديميترين
كرده تصحيح را جويني ، آن عزيزالله دكتر كهآقاي است نهجالبلاغهاي
شاهعباس كه ديده رضوي قدس آستان كتابخانه در را كتاب اين وي.است
آقاي.است نموده (ع)امامرضا حضرت حرم وقف سال 1017 در را آن صفوي
:ميگويد جويني دكتر
واژگانو ازقراين ولي.نيست شده نهجالبلاغه ، شناخته اين مترجم
قرن مشهور مفسر رازي ، ابوالفتوح نثر به شبيه بسيار كه دستوري روش
هم ابوالفتوح از پيش كه است ممكن بگويم ميتوانم حتي است ، ششم
.ششم و پنجم قرن در يعني.ميزيسته
آقاي گفته اين است ممكن.ميآورد اينموضوع براي فراواني شواهد او
پنجم قرن در نميتواند هم بنده بهنظر كه نباشد ، درست كاملا جويني
تفسير ترجمه گفتم ، قبلا كه همانطور زيرا بيايد ، بهوجود ترجمهاي چنين
.دارد را خود جاي كه نهجالبلاغه بوده مواجه مشكلات همه آن با طبري
به 460يا 490 مربوط نهجالبلاغه نسخهخطي قديميترين حاضر حال در
بهنظر بعيد استو نجفي مرعشي آيتالله كتابخانهمرحوم در هجري
از كه نيست بعيد اماشدهباشد ترجمه پنجم قرن دراواخر كه ميرسد
آن جويني آقايدكتر.باشد گرفته اقدامصورت اين هشتم و هفتم قرن
فرهنگي و علمي توسطانتشارات چاپ جلد دو در كردهو تصحيح را
نهجالبلاغهاي.نهم قرن اواخر يا دهم اوايلقرن در.است شده منتشر
ترجمه سال 891 در ميگويند.است نشده شناخته آن مترجم كه شده ترجمه
نجفي مرعشي آيتالله كتابخانه در نيز ترجمه اين و گرفته انجام آن
.است محفوظ
شرحهاي.است بوده تفسير و باشرح نهجالبلاغه ترجمههاي اكثر
آملي شمسالدين از جعفر ، عليابن شيخعزالدين از فارسي به نهجالبلاغه
در روضهالانوار نام به زواري حسين عليابن از شرحي سال 904 ، به متوفي
عبدالحق شرفالدين خواجه حسينابن كمالالدين از ترجمهاي سال 947 ،
نهجالبلاغه فيشرح منهجالفصاحه بهنام صفوي ، اسماعيل شاه معاصر اردبيلي
.ميباشند
صفويه ، عصر در.داريم دست در ترجمه سيزدهم ، پانزده قرن حدود تا
به توجه عصر اين در كرد ، چون پيدا بيشتري گسترش سرعتو كار ، اين
.شد شيعه ، بيشتر فرهنگ و آثاراهلبيت
شهريور قمريتا هجري سيزدهم قرن ازاواخر امر اين در وقفهاي ولي
دوره اواخر در آمد ، تنها بهوجود است ، درواقعچهاردهم كه 1320
داريم حبيباللهخوئي ميرزا از مظفرالدينشاه ، شرحي و ناصرالدينشاه
و نوشت را آن جلد چهارده در مرحوم آن البته.است جلد بيستويك در كه
شيخ آقاي و افزود آن به جلد پنج آملي ، حسنزاده آقاي جناب بعدها ،
كه كرد اضافه آن به ترجمه و شرح ديگر جلد دو هم كمرهاي محمدباقر
شرحي ديگر.ميباشد خوئي شرح به مشهور ولي.است جلد بيستويك اكنون ،
.آمد بهوجود سياسي باز فضاي كه شهريور 20 تا نداريم
دارد ادامه