چهارم ، شماره 1181 ژانويه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 27 دوشنبه 8
|
|
خورشيد از پرتوي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و مشكن بستهاي كه را پيماني و مكن خيانت گرفتهاي عهده بر آنچه در
خدا بر بدبخت نادان جز كه مفريب - توست پيمان در - كه را دشمنت
.نكند دليري
بندگان ، به رحمت در از و داده ، قرار اماني را خود پيمان خدا و
در تا ساخته استوارش حريمي چون و نهاده ، همگان برعهده را آن رعايت
خيانتي نه پيمان در پس.كشند آن پناه به رخت و بياسايند آن استواري
.آورد پيش مكري نه و داد ، فريبي نه و كرد ، توان
پديد آن در رخنهاي يا - كرد توان تاويلي را آن كه مبند پيماني
- مپوي خيانت راه - برقرار عهدت و شد استوار پيمانت چون و.- آورد
كه پيماني سختي مبادا و مجوي ، را لفظ معني خلاف برهمزدنش براي و
- را تو و نهاده ، سربردارد برگردنت را آن خدا عهد و فتاده برعهدهات
در تو صبر و هماناشكيبايي وادارد ، پيمان آن بهبرهمزدن - ناحق به
بهتر انتظار ، را نيكويش وپايان اميدواري ، را آن گشايش دشواريكه كار
چنانبازخواست را تو خدا كه اين ترساني ، و آن كيفر از كه است ازمكري
.نتواني آخرتت و دنيا در را بخششاو درخواست كه كند
ريختنخون چون چيزي كه ناروا ، آنبه ريختن و خونها ، از بپرهيز
و بزرگنگرداند ، را گناه و نرساند ، بهكيفر را - آدمي - ناحق به
روز سبحان خداوند و نبرد ، را عمر ورشته نبرد ، را نعمت
از كه باشد خونهايي در كند بندگان ميان كه داوري نخستين رستاخيز
نيرومند حرام به خوني ريختن با را خود حكومت پس.ريختهاند يكديگر
بلكه كشاند سستي و ناتواني به را قدرت ريختن حرام به خون كه مكن
.بگرداند ديگري به آن صاحب از را دولت
ستايشرا و بودن ، مطمئن پسندي بهخود و خودپسنديدن ، از بپرهيز
و تابتازد ، است شيطان فرصتهاي ازبهترين همه اينها كه داشتن دوست
.سازد رانابود نيكوكاران كرده
بزرگ كردهاي را آنچه يا بررعيتمنتگذاري خود نيكي با كه بپرهيز
نيكي منتنهادنارج كه آري خلاف وعده در دهيو راوعدهاي آنان يا شماري
وعده خلاف ، و خاموشگرداند ، را حق نور شمردن بزرگ را كار و ببرد را
دشمني بزرگ:است تعاليفرموده خداي و.برانگيزاند را ومردم خدا خشم
.نكنيد وعمل بگوئيد سخني كه آنست خدا گناهنزد و
نهجالبلاغه