چهارم ، شماره 1187 فوريه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 3 دوشنبه 15
|
|
زندگي دو نگاه ، دو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
شكيبا حجتالله:از نقاشي
آخر قسمت - دروني انقلاب و جوانان
و افسردگي احتمال دارد ، وجود آرماني تنشهاي كه خانوادههايي در
مطابق را خانواده زندگي روش كه چرا مييابد ، افزايش جوانان گوشهگيري
.خودنميبينند آرمان با
وقتي:كه درمييابيم روانشناسي استاد يك صحبتهاي از استفاده با
خودشان دليلهاي به را يكديگر وافراد شده گرفته ياد اوليه حرمت
وقتي مثل درست ميكنند ، همديگر رعايت به ملزم را خود دارند ، دوست
پيشرفتدرس بخاطر خانواده و ميروند ، مدرسه به فرزندان كه
.باشد آن تماشاي به خودمايل اگر حتي ميكند ، خاموش را آنها ، تلويزيون
مادري و پدر اگر نيست واقعي احترام ، تعمدياست ، محبتها امروزه اما
و است حقيقي آنگاهاحترام كند ، عمل عقيدهاش مخالف فرزندش كه طاقتداشت
را متقابل احترام حس كردن ، عمل خواستهديگران مطابق آنكه نه انساني ،
فرزندگرايش عقيده به حتما كه نيست معنا بدين اين البته.كند ايجاد
اعلام را خود مخالفت بهطورعلني ميتواند حتي بپذيرد ، آنرا و كند ، پيدا
انتخاب خود را راهش دارد حق كه فردي بهعنوان را او ضمن در اما.كند
.است محكم اينگونه روابط و.باشد داشته كند ، باور
انديشهاند دو صاحب(شد بيگانه همه از آشنا آن پي در) -رواني فشار
اين كه است اين سخن.خانواده يك درچارچوب اما بينش ، دو به متعلق و
كدام هر رفتار و اهداف در كه تعارضاتي با همراه مشي ، خط دوگانگي
قرار فشار تحت را فرزندان اين حد چه تا رواني نظر از ميشود ، مشاهده
ميگذارد؟ آنها روحيه بر تاثيراتي چه و داده
آرماني تنشهاي كه خانوادههايي در:ميگويد زمينه اين در روانشناسي
كه خشمي.است زياد زند هم بر را رواني سيستم اينكه امكان دارد ، وجود
:شود دروني اگر ميشود منتقل والدين از
با و شود ، ياپرخاشگر گوشهگير كند ، پيدا افسردگي جوان است ممكن
خانواده از بيرون را وقتش اوقات از خيلي خاص گروههاي به شدن متمايل
موجب و آورد در را زاهدپيشه آدمهاي اداي ديگر گونهاي به يا بگذراند
طفره روحيهاش ازتوصيف بارعماد اين.شود اطرافيان اذيت و آزار
دوست.ميكند بيخودي بهانهگيري هميشه -:ميدهد جواب همسرش اما ميرود
چه اگر:همميگويد بعد و كند عمل بقيه حرف خلاف مسئله دركوچكترين دارد
خوشحال شود اذيت مادرم اينكه از چرا نميدانم ولي دارم دوستشان
بگويد ، ميخواهد هميشه اينكه كلام خلاصه.ميشود پشيمان بعد ولي !ميشوم
.بيتوجهيد من به و نداريد نظر در مرا شما
جوانب تمام در وناخواسته ميشود سست روابط چنان ;بالاتر درجات در و
به حتي نميتوانند ستيزه و جدل انتقاد كهبدون ميگذارد تاثير زندگي
از اوكلامميشود هم مادرش با كهرامين وقتي مثلگفتگوبنشينند
اين عمده ميرسد نظر به.ازرامين مادر و ميكند شكايت و گله مادرش
صورتيكه در و است فرزند يا خانواده زادهناسازگاري رفتاريها كج
نداشته مثل به قصدمقابله و باشد جديد نظرات پذيرش آماده خانواده
را او كسي عمر يك وقتي.رسد خواهد حداقل به درگيريها اين باشد ،
را خود موافق و عقيده هم نزديك و دور فاميل بين در و است نپذيرفته
و وخواسته خوددداريميكند معاشرت از كه است طبيعي است ، نكرده پيدا
كه جايي تا ميشود ، دوست خود چارديوارياتاق با تنها و منزوي ناخواسته
اينكههمسري تا ميشود ، محدود خوردن غذا وقت به باخانواده او ديدار
.بيابد موافق
!كداميك؟ نظر همسر ، انتخاب
براي امابرگزيند خود تبار از همسري جوانش براي ميخواهد خانواده
برخوردار اهميت درجه والاترين از زوجآيندهاش تفكر طرز و مسلك رامين
.است
و ميبيند خواندن نماز حال در را او وقتي برادرشهرزاد چنانكه
شوهر:ميگويد مادرش به رو است استوار برعقيدهاش همچنان كه درمييابد
او مذهبيو يك نه ما ، دين هم و باشد ما قبول مورد بايد او آينده
.بكشد تكروياش اين از دست بايد بزودي
به مجبور را او بحال تا مادرش و پدر كه ميكند شكر را خدا شهرزاد اما
معنويتي آيندهاش زندگي در دارد ، دوست كه چرانكردهاند ازدواج
آنها مانند پوچي زندگي داشتن از و باشد داشته وجود انسانساز
.ميكند اظهارتنفر
ميخواستند خانوادهام اگر ;است بوده هم عماد ذهني مشغله مسئله اين
و ميكردند انتخاب را خودشان مثل فردي كنند ، تعيين همسر من براي
قبول را خانوادهام هم من معيار و ملاك بر منطبق مذهبي افراد
.نداشتند
در داشتم قبول عمادرا شخص من:عماد همسر بوده؟ چه شما انتخاب علت
همسرش داشت انتظار او همينكه فرضكردم ، جدا خانوادهاش از را او واقع
قدم نگيردثابت قرار او خانواده تاثير تحت و باشد برعقيدهاشپابرجا
خود مخالف صددرصد مرا اووقتي خانواده البته.ميكرد مشخص را او بودن
!بزنند حرف يكساعتنميتوانستند تا ديدند ،
است خود عقيده هم همسري داراي است نكرده باور هنوز انگار كه عماد
:ميدهد ادامه
و بدهم تن ميلم خلاف و آنها مانند زندگي به مجبورم ميكردم فكر هميشه
نميپذيرد مرا خانواده مذهبي فرد كههيچ چرا است ، محتوم سرنوشت يك اين
هميشهبا براي بايد صورت آن در و نميپذيرم را آن خودعكس كه همانطور
مانند همسري اگر ;گوشزدكردهاند هم بهمرضيهميگرفتم انس تنهايي
چرا است پذيرفته هم او و كني رابطه ترك ما بايدبا كردي انتخاب خودت
او خانواده وزندگي رفتار نيست حاضر مذهبي فرد هيچ خودش ، گفته كهبه
!وآمدكند رفت آنها با و باشد داشته را
در كه قدم-(!اداكنند خوش دل حكايت صاحبدلان) -دوزندگي دونگاه ،
به ميدانست كه چرا نداشت ، پروا دشواري هيچ تحمل گذاشت ، از وادي اين
معبود با انس حلاوت كرد ، دربند است ذلت هرآنچه ميتوان عشق زنجير
.ديد درگاهش بر نياز و راز در را حالات لذتبخشترين چشيد ، كه را يگانه
قرار تعارضها و تفاوتها متن در جديد ، زندگي به تدريجياش ورود از بعد
تجربه عقيده دو بين را بودن معناي و زندگي فلسفه تفاوت كه حالا گرفت ،
:ميكند مقايسه اينگونه است كرده
عمرشان روز شبو و رخنه آنها زندگي لحظهلحظه در تكرار و روزمرگي
از بدور و است اساس و بياصل عقيدهشاناست كرده يكرنگ و مساوي را
بنابه امااست زيسته آنگونه را عمرش از نيمي هم وشهرزاد انسجام
از را او بخشيده ، معنا او زندگي تمام به ايمان خودش ، اكنون تاييد
فروغي و نوراني وجلوهاي دادهاست رهايي بيپناهي احساس و بودن معلق
.است كرده هديه زندگياش لحظهلحظه به فروزنده
ميكني؟ تشريح چگونه را خانوادهات زندگي
سرشناس افرادي و خان فرزند اينكه به هنوز من مادر و پدر:عماد
خود و كردهاند دلخوش موهوم مفاخر همين به و ميبالند برخود بودهاند
اما.ميپندارند ديگران از جدا عقايدي و واصول آداب داراي را
استمداد ازدين زيادي حدود تا ميخواهد كه ميداند فردي را عمادخويش
او البته !نخورد زمين كه داشتهاست را مذهب طناب همين براي و جويد
ميبيندپسر وقتي ميكند تحسين را مادرش و پدر خيرخواهانه و صادق نيت
دختري وقتي يا بزرگميكنند و آورده خانه به فقرشان بخاطر را كشاورزي
اجاره ديگر جايي در و ميدهند شوهر بيبضاعتيبود ، خانواده از كه را
ميشناسندتقسيم كه فقرايي بين ميگيرند مستاجرينشان كهاز خانههايي
اعمال اين او.ميگذارند هميشگي سهمي هركدام براي و ميكنند
و پاك نيتي و دل از ناشي را درماندگان كار از گرهگشايي و نوعدوستانه
خالي آنها دل عمارت در ايمان نور جاي كه ميخورد افسوس و ميداند زلال
.است
خوشش من خواندن نماز از تدريج به من مادر:ميگفت وقتيشهرزاد
نماز نتوانستم كردم سعي هرچه بيسوادي و بالا سن خاطر به اما ميآمد ،
حيث از نامطلوب شرايط سهم كه مييابم در دهم ، ياد او به را خواندن
محيطهاي تفاوت كلي وبهطور آموزشي فرصتهاي نابرابري اجتماعي ، موقعيت
در نميتوان را امروز فرزندان مقابل در فكريزمانمادران دهنده پرورش
صحبتش به اوميخواهيم از و گرفت ناديده فرهنگي و فكري بسته ايجادمحيط
در و بود محروم آموزشي محيطهاي رفتنبه از من مادر:دهد ادامه
چشمشان كه هستند كساني مثل آنها.نبود خرافي مشتيسنن جز اطرافش
بخاطر اكنون نداردو را روشنايي ديدن توان حالا و كرده عادت بهتاريكي
.ندارد را حمد سوره يك يادگيريحتي حافظه و فهم قدرت سالخوردگي
داريد زندگي به نگاه مورد در خانواده با كه اختلافي به توجه با
ميبيني؟ كجا در را تفاوتها
از كه تعريفي به بنا آنها دارد ، وجود ديدگاهي تفاوت كه كلان سطح در
فاميل مانند بچهشان براي وقتيميكنند خوشبختي احساس دارند زندگي
دربياورند پول ميكنندبيشتر سعي و ميخرند توماني هزار اسباببازي 200
راحتيالامكان ظاهري وآسايش آرامش و برسند تفرج و تفريح به بهتر تا
انسان است ، آدم خود كردن كوچك نوعي ، به;من نظر به اين و كنند حفظ
من البته.كند طي سطحي اينقدر را زندگيش بخواهد كه است ازاين بالاتر
آنها استفاده مورد شكلكه آن به نه ولي دارم قبول را ماديات هم
.است
در را تربيت فقط آنها !(فرزند) بچهها تربيت به ما نگرش تفاوت يا
فراتر خيلي قضيه من نظر به اما ميدانند ، تحصيلي موفقيت و درس پيشرفت
را شخصيتش سطوح همه متعادل شكل به بايد بلكه اينهاست از
تفاوت سطحكلان در كه است آن براي اختلافنظرها گونه اين.ارتقاءبخشند
.دارد وجود ديدگاهي
عماد ، رامين ، شهرزاد ، مرضيه ، چون ، پاكباختهاي شايستگان چنين اين و
بسته دل هرآنچه از.نداشتند الهي لايزال قدرت از استعانت جز راه توشه
و ميشود كه وميبينيم شدند معرفت ديار ورهسپار گذشتند بود آن به
.است راهي هربندهاي دل به را خدا ;نيشابوري عطار قول به چه شدهاست
ميرمسيب پروين:تنظيم و تهيه