چهارم ، شماره 1188 فوريه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 4 سهشنبه 16
|
|
سنگ در ريشه خاك در ريشه
سرزمينچهارفصل در خاك بيبازگشت سفر بر مرثيهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
رخت زمين از بركت و درمانده ، عشاير افسرده ، طبيعت گسترده ، شهرها o
.است بربسته
بجاي چرا چهارفصل ، سرزمين جارياين و طبيعي حيات با كردهايم چه ما o
ميكنيم؟ بسازيمتخريب آنكه بجاي و ميكنيم قطع آنكهبكاريم
سفر ، هر در را مسافر و پختگي ، و تجربه كلمه سفر شيرين ، واژهاي سفر ،
سفر و سفر ، آن خاطرههايشيرين يادمان را برگشتي هر و بازگشت ، اميد
خوب خاك و نخواهدگشت باز ديگر رفت ، اگر كه سفربيبازگشت ، تنها خاك ،
بيبازگشت برسرعتحركت هرسال و است كرده آغاز سالهاسترفتن ما ، سرزمين
ستيز در و ازخويش بيگانه آدميان را سفر اين وبرگ ساز.ميافزايد خود
سبقت بخشنده ، گوي و نجيب مسافر اين رهسپاري ودر آراستهاند طبيعت ، با
.جهانربودهاند غارتگران همه از را
بايد بسيار خوبم خاك براي ولي گريست نبايد مسافر سر پشت ميگويند
دشتهاي از سفرخاك.آباد ناكجا به آشنا ، خانه اين از خاك سفر.بگريم
و بسغمانگيز ضايعهايست سفر ، اين و سدها و بهدرياها مراتع ، و سرسبز
گرانبها ، شرمسار پوشش دادن دست از عرياني زمينرا ، نجابت.جبرانناپذير
درساحل هرجانشستن غربت به خود ، جاي ازآشنا خاك آوارگي حديث ميسازد ،
نجيب برتن غيراصولي يازيدن دست تخريبو از است حديثي غريب ، رودي
.زيست ومحيط طبيعت دشمنان نابخردانه مطامع زمين ، حديث
به آنها تبديل و پربازده دادنزمينهاي دست از و خاك فرسايش معضل
تفكر اهم كه يافقير توسعه حال در كشورهاي در بازده كم زمينهاي
و بسعظيم دادهاند قرار تكنولوژي توسعه برپايه را بنيادي و اقتصادي
زيست جوامع به توجه و رسيدگي امرمهم از شدن دوراست وحشتناك
پرداختن و مراتع ، آبهايداخلي ، دريايي ، جنگلي ، منابع از محيطي ، اعم
كه آورد جوامعخواهد آن مردم برسر را بلايي توسعهتكنولوژي ، به بيشتر
آنامري احياء هم ، طبيعي منابع از عدمبهرهبرداري سال دهها با حتي
آشكار آن پيامدهاي كه كشيد نخواهد طولي وبود خواهد مشكل بسيار
در هرازگاه كه بنابهاطلاعاتي ما كشور در خاك فرسايش ميزان.خواهدشد
سال در تن تا 2ميليارد حدود 5/1 در چيزي ميرسد ، بهچاپ مطبوعات برخي
كه خاكي.بود خواهد دلهرهآور رقمي علم اهل و صاحبفن هر براي كه است
مه و باد و ابر و بيولوژيكيميكروارگانيسمها فعاليت سال هزاران با
غيرممكن امري تقريبا كردنآن جايگزين و آمده بوجود فلك و وخورشيد
.است
بصورت كه خاك و باران قطرات بين حايل گياهي پوشش امحاء اثر در
عمل كوهستاني مناطق آساي سيل بارانهاي بمباران مقابل در محافظ چتري
و درياچهها به ميآيدو در حركت به و شده تخريب حاصلخيز خاك ميكند ،
آنها شدنزودهنگام پر موجب و ميكند رسوب و سرازيرگشته سدها و درياها
اخبارفرسايش.است فرسايش نوع اين بارز نمونه سفيدرود ، سد كه ميشود
دورنماي كه كساني براي بلكه همه ، نهبراي اما هستند ، دهنده تكان خاك
دلشان و دارند چشم جلو هماكنون از را تخريب بيسابقه روند اين
.ميزند خدا ، شور خوب خاك اين از وجب هريك بخاطرنابودي
نبايد.داد دست از راحتي اين به نبايد را اسلامي ايران خاك و آب
جاي خاك و آب از موضوعبهرهوري نيز احاديث در حتيبود غافل اينهمه
:ميفرمايد (ع)باقر امام حضرت چنانكه دارد ، مهمي بسيار
عدمبهرهبرداري اثر در سپس باشد ، اختيارداشته در خاك و آب هركس
و فقر به كارش وبرداشت ، كاشت عدم اثر در و وخاك آب از صحيح
.كرد خواهد دور خود رحمت از را او خداوند برسد ، تهيدستي
ص ج 103 بحارالانوار نقلاز الحكمه ميزان ص 213 -ج 4 -ج6 وسائلالشيعه)
تعالي حق ازرحمت چرا كه ميكنيم فكر هميشه ما و (ص55 الاسند قرب 65
از وغافليم نميشود مستجاب دعا مردم از برخي چرابرايهستيم بينصيب
.است كجا در اشكال اينكه
:روم مولاي فرموده به
ميكنيم گندم انبار ، اين در ما
از خلل هوشكين به آخر ما نينديشيم ميكنيممي گم آمده ، گرد گندم
مكرموش يا است گندم
كن شرموش دفع جان اي اول
كن كوش گندم ، جمع اندر وانگه
و هستند نفسانيخود موشهاي بنده مردمغافل ، از برخي كه براستي و
.ميزنند مملكت اين حياتطبيعي ريشه به تيشه طلبيهايخود ، جاه با
قاچاق ، صيدغيرمجاز ، شكار قاچاق ، جنگلهابصورت تراش همچون افعالي
كه رودخانهها مثل طبيعي عرصههاي حريم به تجاوز آبها ، ساختن آلوده
در احشام مفرط و بيرويه چراي و !!ميباشد كرج رودخانه آن بارز نمونه
.مراتع
در بالايي نسبتا رشد از ما مملكت كه مسئله اين گرفتن نظر در با
حاصلخيز ، خاك دستدادن از با رو اين از جمعيتبرخورداراست ازدياد
درگير كشوررا ونهايتا گرفته بالا حاشيهنشيني و شهر به مهاجرت شوق
گروه اين اوليه توقعات وبرآوردن كرد خواهيم شهرنشيني معضلات
غذايي ، مواد توليد بستر دستدادن از به توجه با شهرنشين ، چندميليوني
.پرهزينه و مشكل استبسيار امري
در و دارد آور دلهره شتابي ايران در گياهي پوشش تخريب حاضر حال در
و داير و باير اراضي تا گرفته شده حفاظت عرصههاي از تخريب ، اين
لبهپرتگاه در نيز حياتوحش نماندهاندو امان در آسيب از يك هيچ موات ،
.است شده واقع
كارهاياقتصادي با رابطه در هرگونهفعاليتي چنانچه راستان اين در
توسعه جهت در را نتوانآن و نباشد پايدار اهدافتوسعه جهت در
زيست و زيست محيط پيكره بر خواهدبود ضربهاي كرد ، پايدارهدايت
.ميشود ناميده طبيعي كهثروتهاي آنچه بردن بين از و ايران بوم
ما جنگلي جامعه از ساليانه چرا ميرود؟ دست از دارد ما خوب خاك چرا
پربركت خاك چرا شدهايم؟ خويش خاك دشمن خود ما چرا ميشود؟ كاسته
و مرگاست ندارد ، درمان آنچهنميكند رارها بيبازگشت سفر ما ، ميهن
!زمين مرگ يعني خاك ، سفر
زراعي خاكمرغوب سانتيمتر چندين هرسال دادن دست از انگيز تاسف خبر
سفر.گذشت آن از سادگي به نميتوان را بختياري و محال چهار استان از
سوتر آن صدهاكيلومتر در فارس خليج جاي جاي به بكر ، دياري از خاك
جنگل ، همچون ارزشهايي طبيعي ، ارزشهاي همه دادن دست از جز نيست چيزي
كار كجاي راستي به.ايلياتي تمدن و وحش حيات كوچ ، دام ، مرتع ، رود ،
دارد؟ اشكال
عرياني بايد كوهساران ، سنگيمراتعدامنههاي بستر گناه ، كدامين به
در بارندگي ساعت نيم با چرا راستي به.بنمايانند خورشيد به را خود
خود عرياني از شرمساز زمين شدندو فنا آرزوهايي دربازفت ، تابستان 74
.شد
كند؟ شهرنشيناندراز شهرو سوي به تمنا دست عشاير ، دامدار بايد چرا
ماشين يا و وانت داشتن در را كوچ ساليان رنج بهاي ديروز ، چرادامدار
روزي توماني ، چند تا بگردد مسافري بدنبال و كند خلاصه سواري
گسترده ، شهرها ميبينيم كه است چنين اين و آورد فراچنگ را خانوادهاش
.است بربسته رخت زمين از وبركت درماندهاند عشاير و افسرده ، طبيعت
و است زده جنگلها بهريشه تيشه صحيح ، مديريت عدم بهاي به حراجخاك
ديگر زيرا جستجوكرد ، متون در را آن بايد كه است خاك ، شعاري در ريشه
كه جايي در و بازفت در بختياريو و محال درچهار !است سنگ بر ريشه
را بزها ندارند ، جايي صدا ، و بوق و تمدن و سيمان و آهن هندسي رويش
ماوا كه نيست جايي ديگر را فاخته و ميبيني درختان برروي تغذيه براي
پستير ، و تيرگوارايي آب نه و شكاري نه و هست پرندهاي نه.گزيند
كشور اين جاري و طبيعي حيات با كردهايم چه ما و جنبنداي ، هر بدنبال
بسازيم كه آن جاي وبه ميكنيم قطع بكاريم ، كه آن بجاي چرا فصل ، چهار
:كه اسلام گرامي پيامبر فرمودهاند خوب چه و ميكنيم؟ تخريب
آن از خدا مخلوق از يايكي انساني كه بار هر بكارد درختي كس هر
(ص597 الفصاحه نهج) ميگردد محسوب ويصدقه براي بخورد
باشد ، داشته ادامه روال همين به ناآگاهان توسط گياهي پوشش انهدام تا
و است آب بر نقش كشور آبخيزداري مسئولين سوي از فعاليتي هرگونه
وتوسعهفرهنگ ترويج.رفت خواهد باد به جهادگر برادران زحمات
در حتي كودكي اوان از بايد طبيعيرا منابع با دوستي و آبخيزداري
كشاند بسترطبيعت به را آنها و داد آموزش بچهها كودكستانهابه
كودكان بايدبا را طبيعت لطافت و آموخت بهآنان را دوستيها وهمانجا ،
.كرد تقسيم
كرد؟ بايد چه حال
محيطي زيست تشكلهاي فعاليت دامنه توسعه و تشويق -1
در دانشآموزي و مردم بسيج توسط زياد بسيار حجم در بوتهكاري توسعه -2
مراتع
جهاد وزارت علوفه وتوزيع توليد و تهيه شركت گرفتن قرار محور -3
توزيع با خوداحياييمراتع از حمايت جهت متمادي سال برايچند سازندگي
كاستن بالاجهت يارانه تقبل با حتي دامداران به علوفهو ومناسب عادلانه
مراتع بر دام فشار از
بسيج با كشاورزي سازندگيووزارت جهاد وزارت آبخيزداري متوليان -4
اجرا به را خاك حفاظت رابطهبا در منطقهاي و ملي طرحهاي كليهامكانات ،
نمايند حراست و حمايت آن واز گذارند
ييلاق در عشاير كوچ مسير در فسيلي سوخت توزيع ايستگاههاي ايجاد -5
انقراض درحال گونههاي جنگليبخصوص چوبهاي قاچاق از جلوگيري -6
اشجار قطع از جلوگيري جهت اجرا قابل و كارساز قوانين وضع -7
جديد چراي پروانه صدور عدم -8
مرتع به ورودي دام با چرا پروانههاي كنترل -9
يك گوسفند ، راس هر 50 ازاء به يا مراتع به بز ورود از جلوگيري -10
بز
ترويج و مطلق بطور شيبدار اراضي در شخم گونه هر كردن ممنوع -11
شخمزني صحيح فرهنگ
بخصوص مراتع بذرپاشي و ماندگار ساله چند علوفههاي كشت توسعه -12
نخوديان يا (لگومينوز) خانواده گياهان
كشاورزي مهندسين و رويكارشناسان بر محترم دولت سرمايهگذاري -13
با افتاده دور نقاط ايشانبه ساختن روانه و آنها معيشت وتامين ومرتع
مكفي حقوق
و مراتع داشت عمليات به مرتع نيازسنجي ايستگاههاي احداث -14
جنگلها
قشلاق در عشاير نمودن ساكن -15
مددي اسمعيل