چهارم ، شماره 1193 فوريه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 12 چهارشنبه 24
|
|
نتيجه محرومان ، از دفاع خوانندگان ديدگاه
ثروتمندان براي
ميكنم ، زندگي عالم مردمي نظام مهربانترين پناه در كه دارم باور من
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تعيين را خويش كشور اجتماعي و سياسي سرنوشت خود مردم ، كه نظامي
.ميكنند
كه روزي.بردم پايان به افتخار اما سختي با را معلمي سالهاي
از كه معلمي حقوق رابا خود فرزندان كه بودم مفتخر شدم ، بازنشسته
كردهام بزرگ است ، نكرده دريغ دانشآموزانخود ، سعادت براي تلاشي هيچ
با ارتباط معنوي زيبائيهاي از معلمي دوران تجارب بجز اندوختهاي و
طبع علوگذارم معطل نبايد را اينتجربه امروزنداشتم دانشآموزان
يا دستفروشي.نميداد من به را ديگر فعاليتهاي از بسياري اجازه معلمي
اندوخته.آورم روي آزاد كسب به حتي نميتوانم.نميپسندم را واسطهگري
بكار دست كشور اين مستعد فرزندان تربيت بجز نميدهد اجازه من تجربي
.ميدانم حرام بلكه ناپسند را آن بزنم ، ديگري
در تصميمگرفتم ، بودند ، مطلع من سوابق از كه خود دوستان تشويق با
اجاره را خانهاي.كنم ايجاد قانون پناه در را مدرسهاي كوچكمان ، شهر
ثبتنام براي تابستان ابتداي در و گرفتم ، اصولي مجوز كردم ،
.كردم اقدام دبيرستان در دانشآموزان
را كار اينكه امامدر وصيت و است مهم پرورش و آموزش كه دارم باور
محروم مستعد افراد كه ميشود محقق صورتي در نسپاريم ، بيدرد نااهلان به
كه آنان تا دهيم قرار آنان پاي زير را آموزش نردباندهيم پناه را
تربيتشدگان گيرند ، بدست را امور اداره ميخواهند تخصص پناه در فردا
آنان با مراوده از بدانند ، نعمت ولي را محرومان كه باشند مكتبي
.نسپارند بيگانگان به را كشور مقدرات و نگريزند
كوچك ما اماشهر يافت رونقي من ، گذشته سوابق واسطه به ما مدرسه
كارمند متوسط ، قشر آنان بودند ، اغلب دهان به دست همه نيز مردم بود ،
.بگيرد رونق نميتوانست غيرانتفاعي مدرسه و جزء كاسب و
اقدام ، دراين هم معتمدين اماشدم شهرمان معتمدين دامان به دست
را مراجعهكنندهاي كه خجالتميكشيدم.نداشتند خودم از بيش وسعتي
مشكل از بخشي طرحرافع.كردم ثبتنام كمترينشهريه با.كنم نااميد
و يافتند پناه آنان.شدند ما مدرسه چراغ يتيم فرزندان.كرد حل را ما
.مينشست بار به معلمان محبت از سرشار محيط در استعدادشان
همگان مساويبراي فرصت اگر است مخرب طبقاتي ، پرورش و آموزش
در و كنند رشد استعدادها مساوي ، واقعا شرايطي پرتو در تا نيافريند
اظهار براي محلي نيز محرومان عاليتر درجات به نيل براي رقابت ، ميدان
.بيابند وجود
مدارس راميطلبند ، خود طبقه خاص پرورش و آموزش متمول افراد
خصوصي ، و دولتي امكانات نابرابريبين مبارزه چنين در غيرانتفاعي
پناه در متمول خانوادههاي فرزندان ميربايند ديگران از را سبقت گوي
پناه در عالي آموزش صندليهاي.مييابند برتر تحصيلي امكانات پول
اقشار براي سرمايهگذاري.ميشود تقسيم كنكور ساعته يك زورآزمائي
اقشار فعال حضور براي راهي دولتي نمونه مدارس است ، بيدردسر متمول
رشد براي مسيري مردمي ، نمونه مدارس.است نابرابر رقابت اين در محروم
مهار را غيرانتفاعي مدارس طرحرافع است ، متوسط اقشار استعدادهاي
مدارس ، اين در ثبتنام براي محروم اقشار به هزينه كمك پرداخت.ميكند
متمولان گوش به را محرومان دردهاي.مينمايد متوازن را آن طبقاتي محيط
در اجتماعي زندگي زيبائي و ميزند لگام آنان زيادهخواهي بر ميرساند ،
.مينمايد چندان دو را است اخلاقي فضائل مبلغ كه جامعهاي
تحميل براي طرفهاي يك خيابان پسند ، محروم ظاهر به تصميمات گاه اما
وزارت شايسته تصميم گذشته ، سال.ميآورد وجود به محرومان بر محروميت
و آموزش نظام شدن طبقاتي از ناشي آثار درستي به كه پرورش و آموزش
متوسط ، طبقه ثبتنام براي وزارت آن كمك موجب بود ، كرده درك را پرورش
ظاهر به شعارهاي اما.گرديد غيرانتفاعي مدارس در يتيمان و محرومان
سلب پرورش و آموزش وزارت از آينده سال در را امكان اين مردمپسند ،
.كرد
فاقد.است لقهزباني لق محروميت ، از دفاع بسياري براي گفت ، بايد
مستعدترين ميتوانند ، چگونه محرومان ، از دفاع مدعيان الا و است محتوي
مناسبتر تسهيلات از استفاده براي دولت ناچيز كمك از را كشور فرزندان
مدارس يكپارچهسازي كرد ، باور بايد.نمايند محروم غيرانتفاعي مدارس
به امر اين.است طبقاتي شكاف شدن عميقتر براي موجبي غيرانتفاعي ،
طبقاتي تفكر به كشور پرورش و آموزش از بزرگي بخش واگذاشتن معناي
.هست نيز عالي آموزش بخشهاي مهمترين آوردن در انحصار به براي
و نگهدارييتيمان براي كافي پشتوانه فاقد ما مدرسه آينده سال
و معلمي تجربه ازسالها بعد كه نميپسندم خود كه من است محرومان
و آورم در خاصي گروه رادرانحصار كوچكمان مدرسه كشيدن ، محروميت
محروم خود مدرسه در ثبتنام از را شهرمان روستاهاياطراف خوب بچههاي
سليم عقل پناه در گره اين كه مينشينم فردايي اميد به هم من.كنم
.شود باز محروم و مستعدرافع فرزندان و تربيت و تعليم دوستداران
فرهنگ دوستدار