چهارم ، شماره 1195 فوريه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 15 شنبه 27
|
|
زندگي و مرگ تداوم به اعتقاد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مختلفي تاثيرات جنگ آريا گالري در نقاشي نمايشگاه برپايي مناسبت به
ارتباط در باآن مستقيما اگر بخصوص است داشته ما روحيه و زندگي در
وي.است تاثيرات اين از نمودي مقدمي الهه نقاشيهاي.بودهايم
از پس است ، اسلامي آزاد دانشگاه از نقاشي رشته ليسانس فوق كهدانشجوي
نمايشگاه كشور ، دومين از خارج و داخل در جمعي نمايشگاه درچندين شركت
.است كرده برگزار آريا رادرگالري خود انفرادي
در همكاري علت به مدتها بودم ، جنگ تاثير تحت من:ميگويد او
و كردم لمس را جنگ مجروحين ، با برخورد و جنگ دوره در بيمارستانها
و انسان ارزش.است داشته تداوم متفاوتم كارهاي در احساس اين هميشه
حس اين بيان براي.بوده مسئله هميشه برايم درجنگ آن با برخورد نوع
در.است جنگ در انساني حضور كارهايم در آن كلي شكل به انسان فيگور
تمام با داشتم جنگ از كه ذهنيتيبود تداعي انسان متلاشي بدن جاها بعضي
نقاشي من براي.مبنابود اين بر نيز ليسانسم پروژه.وسعتش و شدت
به جاافتاد ، كارهايم در كمكم مسئله اين.است برونفكني براي حيطهاي
و بينمرگ بود رابطهاي نبود ، جنگي مضمون داراي مستقيما اگر كه نوعي
اصلي شخصيتهاي انسانها ، .ناحق و حق و تاريكي و روشنايي زندگي ،
به قبليام نمايشگاه در.ميگرفتند قرار هم برابر و كنار كارهايمدر
نماديني نقش انسان كارهايم تمام در تقريبا.دستيافتم جديدي مسير
.داشت
حضور ميشويم ، روبهرو جنگ با برخورد از جديدي نوع با مقدمي كارهاي در
برانگيز سوال انسان براي هميشه كه حادثه يك به عميق و نگاهيحساس
.است واجتنابناپذيربوده
در نامتقارن كاملا فضايي در قرينگي حضور با كه خاصي بندي تركيب
فضايي ميان تضاد بيان جهت و عمد به مشخصا است ، بيانشده كارها
شكل به گاه كه دوايري با وي شده ، ايجاد مادي وجهان روحاني و مذهبي
و مكعبها مقابل در ميشود ، مطرح جهاني و كلي شكل به گاه و گنبد
از بعضي در تضاد اين گرچه ميگذارد ، صحه مسئله براين بسته فضاهاي
ساختار داراي كل در كارها اما ميشود ، كار در هماهنگي عدم باعث كارها
.است محكمي
اين در است ، شخصي اعتقادات علت به كارهايم در مذهب حضور:ميگويد او
كار به مذهبي مراسم در كه كردهام استفاده آشنايي عناصر از نمايشگاه
را آن از مستقيم شكل به برداري مدل قصد عنوان هيچ به البته ميرود ،
بتواند كه ميسازم را مدلهايي عناصر اين از كمك با بيشتر بلكه ندارم ،
.كند ياريم ذهنيتم بيان در
باعث مقدمي الهه كارهاي در متفاوت تكنيكهاي از استفاده و متنوع بافت
.ميخورد چشم به كارها در طراحي حضور و نشده كار در اغتشاش
فيگور از استفاده قصد كاملا كه جاهايي در من:ميگويد توضيح در او
كردم احساس كه جاهايي در همچنين ميبرم بكار را خط رادارم انسان
فرمهاي و داده امتداد را خطها اين شدهاند ، ادغام كاملا موضوع و متن
.كردهام جدا متن از را موردنظرم
كه روشني خطوط يا و تيره خطوط چون متنوعي خطوط هنرمند ، اين آثار در
و لينولئوم چون چاپ متفاوت تكنيكهاي و كلاژ گرفته ، شكل باتراشيدن
قرار هم كنار خوبي شدهاند ، به تكرار نشانهها كه مواردي در منوپرينت
.گرفتهاند
توضيح در وي.ميكنيم برخورد مسيحي نمادهاي با ما او كارهاي بعضي در
نميدانم.گرفت شكل بيزانس مطالعه با كارهايم اصلي ساختار:ميگويد
اما شدهاند ، هماهنگ ما مذهبي فرمهاي با اندازه تاچه نمادها اين كه
در چه فضا با برخورد نوع كه كردهام دليلاستفاده اين به آنها از
.دارد بسيار اشتراك وجه بيزانس دوره در چه و خودمان مذهبي كارهاي
وحدانيت نوعي به مرا ميشود ، ديده كار دو هر در كه قرينگي نوع اين
كه منارهها از استفاده با كه ميدهد من به را اجازه واين ميكند نزديك
بريگانگي است تاكيدي كه دوگانهشان حضور و دارند مركزي گنبد بر تكيه
كه مركزيتي بر تاكيد با يا و قرارميگيرد محراب امتداد در كه گنبد
نقطه يك به را ونگاه دارد وجود بيزانس دوره كارهاي شخصيت روي بر
از بعضي در.ميكنم بيان يگانگي اين از را احساسم ميكند ، متمركز
پويايياش علت به دايره از.ميكند بازي را اصلي نقش دايره كارها
پايان نقطه همان به و شروع نقطهاي از دايره اينكه.كردهام استفاده
رنگهاي مورد در وياست زندگي و مرگ تداوم بيان من نظر از مييابد
خاكستريهاو روي بر مطالعه از من:كارهايشميگويد بر غالب خاكستري
كه موضوعي بيشتر كارهايم در.استفادهكردهام ديگر رنگهاي بر آن تاثير
را رنگي مرگ براي چون استو زندگي و مرگ ميان وابستگي است حاكم
كارهايم اكثر ودر.ميكنم استفاده آن بيان براي خاكستري از نميشناسم
گلبهي ، كميچون رنگي مايههاي تنها رنگهايم است غالب آن بر خاكستري كه
وزيباگونه ملايم رنگ چون زندگي من اعتقاد به چونهستند صورتي و زرد
در.سربرميآورد مرگ ميان از كه است تردي و شاداب جوانه يا كودك يك
استفادهكردهام ، دارد كه درخششي علت به طلايي رنگ از كارهايم از بعضي
احتياطمورد با بايد دارد كه تزئيني شديد خاصيت علت به رنگ اين البته
از من كه جاهايي در آن نوري شديد تضاد اما.گيرد قرار استفاده
كمك من به نظرم مورد مفهوم بيان براي ميكردم استفاده رنگهايتيره
.ميكرد
كه آنجا ميكنم فكر و دارم دوست را انسانها من:ميدهد ادامه وي
بزرگترين ميتواند انسان دارد ، وجود انسانها ميان تضاد بيشترين
كه دارد مادري هم من دشمن ميكنم فكر و.باشد داشته را فكري تصادمهاي
پس باشد داشته وجود ارتباط اين است قرار كه وقتي ميورزد ، عشق او به
پس.باشند داشته رادوست يكديگر هم برادرها و خواهرها تمام بايد
تنها انسان مرگ كه ميكنم فكر ديگر سوي از ميكند؟ پيدا معنايي جنگچه
نظر از و دارم اعتقاد زندگي و مرگ تداوم به من.دارد تعلق او جسم به
.كنيم فكر آن به عميقا بايد همه كه است ديگري شروع مرگ من