چهارم ، شماره 1197 فوريه 1997 ، سال بهمن 1375 ، 17 دوشنبه 29
|
|
است نشده باز دست با كه گرهي
هزار با را دخترم نكنند ، خواستگارها به بيجا اعتماد مردم بنويسيد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
داره بچه و زن آقا فهميدم حالا آوردم در عقدش به آرزو و آمال
جوانها زندگي و كار تو اينقدر بگوييد خانوادهها به خدا رو تو خانم
نكنند تباه را آنها سرنوشت و آينده و نكنند دخالت
حالا بخت خونه جهازبفرست كاميون يك با و گل دسته مثل كن بزرگ دختر
كرده ولاش آش را صورتش زده لامروت ببين
جواب از بهدلايلي بعضيها ميرويم ، مردم ميان به گزارش تهيه براي وقتي
از ميخواهد كه است فضولي خبرنگارآدم آنها نظر به.ميروند طفره دادن
در را آنان اسرار كرنا و بوق با هم وبعد سردربياورد مردم زندگي
برايتهيه كه باري اولين اما.كند عنوان تلويزيون و روزنامهها ، راديو
مردم با مردم انگاراين ديدم ، تعجب كمال با رفتم ، دادسرا به گزارش
آمدند ، اينجا كه افرادي همه.فرقدارند آسمان تا زمين خيابان و كوچه
نه گرهآن كه مشكلي.است داشتنمشكل هم آن و وجهمشتركدارند يك لااقل
گشوده ريشسفيدان و بزرگان مياني در پا و وساطت با نه و خود بهدست
و دارند پردردي دل اينان.قانونشدهاند دامان به دست حالا و است نشده
درددل با شايد كند ، گوش حرفهايشان به فقط ميگردندتا كسي دنبال به
.شوند كردنسبك
بنويسيد:ميگويد يكي.ميزنند حلقه دورمان خبرنگاريم ، ميفهمند وقتي
به حتي آدم زمونه و دوره اين تو نكنند ، بيجا اعتماد ديگران به مردم
فرستادم آرزو و آمال هزار با رو دخترم.كنه اطمينان نبايد هم چشمانش
رو خيليتعريفش آشناها از يكي كه پسره يك با اونجا تا امريكا
و داره بچه و زن اونجا فهميديمآقا تازگيها حالا كنه ، ازدواج ميكرد ،
خود راه ديگري خانم كرده بدبخت رو ما اومدهدختر دلش زير زده خوشي
خدابنويسيد رو تو خانم:ميگويد و ميكند باز جمعيت ازميان را
آنها سرنوشت و آينده و نكنند دخالت جوانها كار تو اينقدر خانوادهها
به و ميكشد را دختري دست ميانسالي خانم هنگام اين در.نكنند تباه را
.ميايستد جوان دختر.نميشويم متوجه كه ميگويد او به چيزي تركي زبان
بغض با اوست ، مادر گويي كه خانم آن.ميزند كبودي به چشمانش زير
بفرست جهاز كاميون يك با هم بعد گل دسته مثل كن بزرگ دختر:ميگويد
هر جمعيت.كرده چيكار دخترهرو صورت زده لامروت ببين حالا بخت ، خونه
درگيري بين اين دربگويد را دردش ميخواهد هركس.ميشود زيادتر لحظه
.ميكند جلب را همه توجه دارد ، بغل در نوزادي كه خانمي و مرد يك بين
.ميبرد خود با را او مامور و شده زده دستبند مامور دست به مرد دست
با پدر.ميدهد پدر به را بچه دارد ، آغوش در را نوزادي كه جوان زن
اين زن.برميگرداند مادر به را او دوباره كرده او به نگاهي بيتفاوتي
پيدا ادامه همچنان كشمكش اين و ميدهد مرد به را بچه زور با بار
داخل را نوزاد و ميكند باز را شوهر كاپشن زيپ زن بار اين.ميكند
مرد.ميشود مانعش مامور كه كند فرار ميخواهد و ميدهد قرار او كاپشن
بچه زندان در ميبرند ، زندان به مرا دارند كهنميبيني ميزند فرياد
توست بچه:ميگويد ميكند ، گريه شدت به كه حالي در زن و كنم؟ چه را
مامور.كنم سير هم را او شكم نميتونم.ندارم خرجي من.ببر هم رو اون
خجالت از زن.ميشود جلب او سوي به همه نگاهها.ميدهد مادر به را بچه
.ميشود خارج آنجا از و ميكشد صورتش روي را چادرش
.برويم دعاويخانوادگي بخش به گزارش تهيه براي كه ميگيريم تصميم
كه را برگهاي ميانسالي شعبه 233مرد بهشتي شهيد قضايي مجتمع
ميدهد نشان پروندهها مسئول به است ، شده نوشته آن روي پروندهاش شماره
به نگاهي كارمند ميرسد؟ ما دادگاه نوبت كي نگفتي بالاخره:ميگويد و
جواب بيحوصلگي با مرد چيه؟ به مربوط مشكلت:ميگويد و مياندازد مرد
.كنم شكايت اومدم پدرش خونه رفته هم ميدهدباز
:ميگويد وآرام ميشود نزديكتر مرد به كمي پروندهها به رسيدگي مسئول
و ميگذاشتم پا زير رو ذرهغرورم يك بودم ، تو جاي من اگر ميدوني
اينقدر و ميخوردم گرم غذاي يك هم ظهر.آشتيميكردم هاش با ميرفتم
كردم ، اسمش به رو خونه نصف:ميگويد عصبانيت با مرد.نميشدم علاف
خونه از گذاشته تشكر ، عوض خانم هم حالا ميخرم ، برايش ميخواد هرچي
دوباره فردا پس بكشم ، رو منتش برم چي ، ميگي:ميدهد ادامه و.رفته
.كنم يكسره رو كار ميخوام شدم ، خسته آقا نه بره؟ بگذاره و كنه قهر
:شعبه 127 مجتمع ، همان
پر را فضا سيگار دود.است ازدحام پر و شلوغ تاريك ، دادگاه راهرو
حدودا 50 خانمي ميان اين در.كشيد نفس ميتوان سختي به و است كرده
و ميروم او پيشميكند جلب را نظرم ديوارايستاده ، كنار در كه ساله
طلاق براي:ميگويد.ميپرسم را آمدنش علت او از.ميكنم رامعرفي خود
دادگاه وقت بلكه تا سرميزنيم شعبه اين به است مدتي الان.آمدم دخترم
.است نرسيده ما نوبت هنوز اينكه امامثل.كنند تعيين برايمان را
بگيرد؟ طلاق ميخواهد دخترتان چرا
.است معتاد دامادم
چي؟ به معتاد
از.نداره فرقي براش...و ترياك هروئين ، ميكشه ، بياد گيرش كه چي هر
.ميكنه ماريها زهر اين وخرج ميزنه بچهاش و من دختر شكم
دارند؟ بچه تا چند
دو از كه دارد همسراولش از ساله پسر 4 يك شوهرش.ندارد بچه دخترم
معلوم و گذاشته او پيش را بچه الانهم كرده بزرگ را او دخترم سالگي
از هم خبري و زمين تو رفته و شده آب قطره يك مثل.رفته كجا نيست ،
.كنه طلاق تقاضاي آمده دخترم هم خاطر همين به.نداريم او
صداي با و صداميزند را شمارهاش بايگاني قسمت مامور لحظه همين در
همين به صبح ساعت 5/10 تاريخ10/10/77 پرونده شماره:ميگويد بلند
آقاي آخه ديگر؟ سال ميآيد20 بيرون زن نهاد آهاز.كنند رجوع شعبه
كنه؟ چكار بچه اين با ديگه سال تا 2 من دختر !محترم
.است پروندههازياد حجم خانم:ميگويد و ميكند خانم آن به رو مرد
به 5 ميتواند درنهايت كارمند هر داريم؟ كارمند تا چند ما مگه
...كند رسيدگي روز در پرونده
بيرون شعبه ازآن.بود شده باز هم بايگاني كارمند دل سردرد اينكه مثل
.ميآييم
اين به طلاق دادخواست برگه دريافت براي خانمي:رسالت قضايي مجتمع
رامددكار خود كه او ميپرسيم ، را علت او ازاست كرده مجتمعرجوع
ترك براي را معتادي فرد پيش سال دو:ميگويد ميكند ، معرفي اجتماعي
و من ماه مدت 6.آوردند ميكردم ، كار آنجا در من كه مركزي به اعتياد
خود البته.كند ترك را اعتيادش او تا كرديم تلاش همكارانم
اينكه ميكردمتا كمك او به مشاور و مددكار عنوان به منداوطلبانه
قرار و شديم علاقهمند بهيكديگر مدتي از بعد شد ترك به موفق او بالاخره
بود اين ازدواج اين قبول براي من شرايط يكياز البته.گذاشتيم ازدواج
بالاخره.پذيرفت را شرط اين هم او و نرود مخدر مواد سراغ هرگزبه او كه
در الان.شد آغاز زندگيمشتركمان مدتي از پس و فراهم عروسي مقدمات
كار به تن نه او اما ميگذرد ، ازدواجمان ازتاريخ كه است سال يك حدود
مخدر مصرفمواد به دوباره بدتر همه ازميكند مسئوليت قبول ونه ميدهد
با خانوادهام كنم ، اوازدواج با گرفتم تصميم كه زماني.است آورده رو
فرد يك با ازدواج ميگفتند ، آنها.مخالفتكردند شدت به مساله اين
او وبا كردم گذشت آنها مخالفت عليرغم من اما.است اشتباهمحض معتاد
بقيه مثل عادي و زندگيسالم يك به را او بتوانم شايد تا كردم ، ازدواج
آورده ، رو اعتياد طرف به دوباره كهاو حالا اما.برگردانم جامعه افراد
دادن ترك براي مدت اين در كه را تلاشي و تمامسعي ميكنم ، فكر
.است بوده بيثمر اوكردهام ،
و درخواست دريافتبرگ براي كه افرادي.است شلوغ بسيار دادسرا راهرو
روي تمبر زدن براي كه راهرو انتهاي طولاني صف آمدهاند ، اظهارنامه
سوال كارمندان از دايم كه بياطلاع مراجعان است ، شده تشكيل برگهها
.ميسازد دشوار را گو و گفت ادامه..و ميكنند كلافه را آنان و كرده
اين از هم اوكنم صحبت مناسبتري فرصت در خانم اين با ميگيرم تصميم
.ميدهد را منزلش تلفن شماره و ميكند استقبال پيشنهاد
.ميگيرم تماس بودم ، گرفته او از كه تلفني شماره با:بعد روز دو
با ميخواهم ميگويم و ميكنم معرفي را خود.برميدارد را گوشي پيرمردي
:ميگويد ميكند ، معرفي خانم آن پدر را خود كه او.كنم صحبت...خانم
از آينده هفته و رفتهاند كرج به شوهرش و او و كرده فوت شوهرش پدر
.برميگردند كرج
داشت متاركه قصد كه او نكردهام ، اشتباه يعني.ميگذارم را تلفن گوشي
:بعد هفته يك...چطور پس
؟...خانم.برميدارد را گوشي خودش ميگيرم ، تماس دوباره
.هستم خودم بله -
يكبار.است فراموشكرده را چيز همه اينكه مثل.نميشناسد مرا ابتدا
.كنم ملاقات حضوري را او تهيهگزارش براي كه ميكنم تقاضا او از ديگر
او ازميرسد نظر به خوشحال.ميكند استقبال بسيار پيشنهادم از
رسيد؟ كجا به دادسرا در كارتان ميپرسم ،
.گرفتم پس را شكايت:ميگويد خنده با
پدر وقتي:ميدهد توضيح چنين او و بگويد واضحتر ميخواهم او از
با آن از پسرسيد شوهرم به توجهي قابل نسبتا ارثيه كرد ، فوت شوهرم
با و كند ترك را اعتيادش ديگر بار يك خواستم او از كردم صحبت شوهرم
او.بپردازد را بدهيهايش و كند پا و دست كاري خودش براي ارثيه پول
ما است قرار.هستم كار دنبال به حاضر حال در هم خودم.كرد قبول هم
ارتباط در كاري من براي ميتوانيد شما آيا كنيم ، شروع را جديدي زندگي
كرد خواهم را خودم سعي ميگويم او به كنيد؟ پيدا (مددكاري) حرفهام با
.ميكنم قطع تلفنرا ميكنم ، موفقيت آرزوي برايشان كه حالي در و
ميپرسيدم ، ازخود.بود شده عوض چيز همه هفته يك اين توي اينكه مثل
با تنها زندگي و همسر به مسئوليتنسبت حس نداشتن و اعتياد مشكل آيا
فرد به دوباره فرصتي دادن براي او فعلي آياتصميم شد؟ خواهد حل پول
مخدر مواد طرف به دوباره اما گرفته ، ترك به تصميم قبلا معتاديكه
بايد چه را زن اين عمل نام نميدانستم است؟ صحيحي كار آورده رو
نابجا؟ اعتماد و سهلانگاري بيفكري ، يا گذشت ، فداكاري ، ايثار ، گذاشت؟
.داد خواهد پاسخ آن به زمان گذشت كه ميدانم اما
پورناجي بنفشه