چهارم ، شماره 1199 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 19 چهارشنبه 1
|
|
عينالقضاه منظر از مذهب حقيقت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آن ميرساند ، خدا به را مرد مذهبي ، اگر كه است معتقد القضاه عين
آن تعالي ، خداي نزد به را طالب ندهد آگاهي هيچ اگر و است اسلام مذهب ،
خدا به را مرد كه است آن روندگان نزد اسلام باشد ، كفربتر از مذهب
ميرساند
لكزايي مهدي
او افكار شد ، دارآويخته به كه نداشت بيشتر سال اشارهعينالقضاه 33
نيرنگكاران حسد چنان بود ، اليالله مسير در عملي ، سلوك و سير حاصل كه
چه نياوردند ، تحملش تاب كه بود برانگيخته را دين سلك در دغلكاران و
اين ميشد ، رسوا مردم برابر در تزوير ميماند ، دستگاه بيشتر دمي اگر
و مذاهب حقيقت باب در عينالقضاه تبيينانديشههاي جهت در كاوشي مقاله
يافت مفاهيمي او نظريات در.است عادتخلايق باب در او نظريه و اديان
مطرح مدني جامعه عنوان تحت جامعهبشري حيات تكامل در اغلب كه ميشود
مطرح را مسايلي ق. ه سال 520515 در بزرگ عارف و انديشمند اين است
مشكل فهمآن امروز جهان كنوني جوامع از بسياري در حتي كه كرد
.ميباشد
مقالات سرويس
اديان حقيقت:الف
كه آناني چه كردهاند مطرح را اديان وحدت ايده نوعي به عارفان اكثر
رفتارشان يا و گفتهاي يا و مانده بجا ايشان از نوشتهاي باب اين در
موجب را ديني تساهل نوعي كه بوده نحوي به اديان ساير پيروان با
اين بر تعاليمشان كه است كساني زمره نيزاز القصاه عين.است ميشده
مبتكرانه و اصيل و جالب اينبحث به او ورود طريقه اما است ، مبنا
.است
را مذاهب اغلب يا مذاهب همه... است چنين مذاهب اصل باب در او نظر
يعني.(نامه 94) بد ناقلان از شد محرف روزگار به است بوده راست اصل
آنها همه اصل كه است اين گوناگون اديان باب در فرضعينالقضاه پيش
انحراف علل تفسير و توجيه به او اصل اين راستاي در و درستاست و راست
در او سخنان.ميكند بازگو وجهي به را يك هر اصل ميپردازدو اديان در
او ميشود مشخص گرديد ذكر كه پيش فقره از چنانكه.است شنيدني باب اين
آن از كه است امري نيز اين و ميكند مقصرقلمداد را بد راويان ابتدا
كه بودهاند چنين هم آدميان روزگار همه...كه چرا نيست گريزي و چاره
.مجانين و جهال و عقلا و استبرعلما بوده مشتمل عصري هر و اكنوناند
ادعاي ميدهد تاريخينشان و پژوهي دين مطالعات چنانكه (نامه 94)
مهمتر دلايليبس اديان انحراف اما است پذيرفتني لذا و صحيح عينالقضاه
حاكمشدن و نابجا شعائر و رسوم و آداب و خرافهها يافتن راهدارد نيز
انحراف بر ديگري دليل نيز خود اديان تعاليم بر سنتها و عادات
و سلاطين خدمت در كه ديني عاقلان و عالمان سهم شايد و.ادياناست
كه اين در نيز بودند كرده زر در طمع كه عالماني ويا بوده زور حاكمان
وفق بر را دين كه عالماني نبوده ، شوندكم تهي حقيقت از اديان
درون از را دين مروردانه كردهاندبه تفسير حاكمان خواستههاي
به كه بيتقصيرنبودهاند نيز اقتصادي و اجتماعي نكبتهاي پوساندهاند ،
واقف ازآنها بسياري به خود عينالقضاه.دارد تامل و بررسي جاي حال هر
به خلق يعني ميداند پرستي عادت را مردم پرستي دين چنانكه بوده
.كرده ، ميپرستند تجسم خدا قالب در را خود عادات خدا ، جايپرستش
ممكن نبوده شكل اين به تعاليمشان ميگويند امروزه چنانكه مذاهب اين
مانده مغفول تاكنون نظرها از كه باشد داشته اصولي و استمقدماتي
با عينالقضاه هم آن كه است اديان حقيقت فهم در اول ، گام پس.است
راست مذاهب تمامي اصل است معتقد رسيده ، ما به او مكتوبات از آنچه
(نامه 94) است
خود آثار لابهلاي در ميشود ، فارغ مذاهب اصل در تحقيق از چون عينالقضاه
ميخواند اسلام نام به را اديان همه او.ميپردازد اسلام مذهب بهتبيين
هر عينالقضاه.ميآورد ميان به سخن اسلام دين از نيز آن درلابهلاي و
اگر:ميگويد چنانكه ميخواند اسلام رساند خدا به را كهسالك مذهبي
آگاهي هيچ اگر و است اسلام مذهب آن ميرساند بهخدا را مرد مذهبي
نزد اسلام باشد ، بتر كفر از مذهب آن تعالي خداي نزد به را طالب ندهد
(ص 3433 تمهيدات) رساند خدا به را مرد كه است آن روندگان
راه از پرستي عادت و وخرافي موروثي سنتهاي و عادت به اديان تمامي
مبارزه مگر نبود چيزي نيز گوناگون شرايع نزول فلسفه لذا شدند در به
دين حقايق بر را خود كه خرافي و موروثي سنتهاي و پرستي عادت با
آخرين اسلام دين.بودند گرفته را آنها جاي خود و بودند كرده تحميل
گرفتار او نظر به هم دين اماهمين كرد نازل خداوند كه بود ديني
بود معتقد.بودند شده مبتلا بدان قبلا ديگر اديان شدكه بلايي همان
همه...و زكاه حج ، روزه ، حقيقتنماز ، بجامانده اسمي فقط اسلام از
را قشريگريعرصه آمده ، خشك شعائري آن بهجاي و ماندهاست مغفول
و خشك افكار به ديني اصيل تجربههاي بهجاي است ، كرده تنگ جويي برلب
شدن برون به منوط...و قرآن دين ، حقيقت فهم كردند بسنده چند عاداتي
در دين.است موهوم و خرافي سنتهاي و عادتها تاريك و تنگ پيله از
به را او كه بشريست آرمان دين شود ، خلاصه نبايد مراسم و تشريفات
در بلكه است بودن يكي معناي به نه اديان وحدت ايده.ميرساند تعالي
و راهها تعدد همچون اديان تعدد.آنهاست بنيادي اصول بودن مشترك
به را بشر اينكه آن و مييابند وحدت چيز يك در آنها همه كه است منازل
القضاه ، عين قبيل از عارفاني نگرش.ميرسانند تعالي و حقيقت مقصود ،
اجراي و طرح براي مناسبي بستر دين به نسبت...و مولوي عربي ، ابن
مجال مهم اين به بيشتر و بهتر ديدگاه اين اساسا و است اديان وحدت
براي حقيقت از سهمي شدن قائل و آن به زدن دامن و تعصب عدم ميدهد ،
پذيرا را آن دل و جان با بايد مسلمانان كه است مهم نكته دو ديگران
حالي در گذشته عنيف ديني نزاعهاي از سرخورده و خسته جديد بشر.شوند
و معنوي امور به اهتمام عدم از ناشي روحي خلاء كه ميشود قرن 21 وارد
است ، شده مهربانتر دين به نسبت است ، ساخته دغدغه پر را زندگيش ديني
شايسته بطور طريق اين از ما كه باشد ميطلبد ، بيشتري حرمت با را آن
.كنيم فراهم بشري طلب و نياز اين به درخور پاسخي
طرح عينالقضاهبه مانند هيچكس متاخر عارفان ميان در عادت تئوري:ب
او مراد ميآيد بر او نوشتههاي چنانكهاز.است نپرداخته مسالهعادت
در القضاه وعين است بوده شكن عادت شيخي نيز همداني شيخبركه يعني
.است پرورانده خود نوشتههاي در بهخوبي را ايده اين او كفش خدمت
همهچيز صوفي يك افتد ، براي فرو حيرت مقام از آدمي تا ميشود عادتباعث
شگفتياست و اعجاب دچار آن خالق عظمت برابر ودر است متحيرانه خلقت
است عادت و غفلت معلول خود كهآن يكنواختي و تكرار براثر آدميان اما
و حساسيت وجوددارد پيرامونشان چه بدان و شده بياعتنايي دچار
را حجابعادت هركس.است عادت حجاب همان استاين كرده فروكش اعجابشان
تعجب يكسان پديدهها تمامي از بزندلاجرم كنار بصيرتش چشمان پيش از
از شگفتانگيزتر ازنطفه ما پيدايش علت كه است اين جز بهراستي.ميكند
كوري چنيندچار اين شگفت پديده اين برابر در كه اماچراست است چيز همه
استادش و عينالقضاه كه است همانحجابي گرو در مطلب اين راز شدهايم ،
گوناگون امور.ورسوم عادات پيله درون از نگريستن دادهاند ماتذكر به
هستند ، كه آنچنان ديگر ما غفلت و تكرار واسطه به ما پيرامون در
و اشياء به را نگرشمان نحوه و را قضاوتمان ما عادات كه چرا نيستند ،
عمل و ميپذيريم كنيم فكر لحظهاي اينكه بدون.است داده شكل اشخاص
تامل و تفكر هرگونه از را ما ما ، عادات.ميگيريم آسان خيلي و ميكنيم
ماست تماشاي مسير در كه چيز همه بر را خود مهر عادات.ميدارد باز
و عادات عينك پشت از هرچيز به ما.ميكند تهي محتوا از را آن و ميزند
اين آنكه حال و يكنواخت و است كهنه ما براي جهان لذا مينگريم ، رسوم
زنداني پديده اين از غافل و بيخبر ما و ميشود نو آني و هرزمان جهان
ببينيم هستند كه همانطور را پديدهها اينكه براي.هستيم خود عادتهاي
عين در و لطيفتر مراتب به عادت حجاب شست ، نگاه از را عادت غبار بايد
خود به بيشتر غفلت ، اسير شخص چون است ، غفلت حجاب از ظلمانيتر حال
اصلا كه ميآيد پيش بسيار عادت اسير شخص اما است ، متوجه و ميآيد
تشكيل عادتها را چيزشان همه ويعني حافظه تفكر ، آدميان.نيست متوجه
.نميداند و نميبيند كه نميداند و نميبيند عادت به مبتلا شخص.ميدهد
واقف حجاب اين زدودن اهميت به ميكند پافشاري برعادت عينالقضاه اگر
خلق بيبصري و است سالك سلوك جدي مانع حجاب اين كه بهطوري.است گشته
كور را ايشان عادت حجاب لاجرم برنخاستهاند عادت از كهخلق است آن از
به ما است ، دوانده ريشه آدميان روزمره زندگي تمامي در عادت ميدارد
عادت دريچه از...و تابلو فلان و دوست فرزند و همسر از اعم چيز همه
و اشياء بر كه داريم سروكار خود عادات با ما حقيقت در مينگريم ،
بسيار نيز كريشنامورتي تعاليم در خودشان ، با نه كردهايم حمل اشخاص
شستن دست چيز همه به تازه و نو نگاه شرط كه ميشود تاكيد مساله براين
آن ميدهد ، نشان را آن تبعات و عوارض خوبي به عينالقضاه.عادتهاست از
و عادتها چنبره در حد چه تا كه ميدهد نشان ما به و ميكند دنبال را
آن به سلوك و دين جنبه از بيشتر عادت به عينالقضاه.غرقهايم رسوم
مثل كسي اما ميگيرد ، دوجا آن در بيشتر را آن رد و مينگرد
هر حقيقت عينالقضاه.ميگيرد نظر در را زندگي صحنه همه كريشنامورتي
و افتادن در جز چيزي انبياء رسالتميبيند پرستي عادت ترك در را دين
رسالت حتي است ، نبوده باطل و غلط عادات و رسوم و آداب با مبارزه
حضرت ميگويد چنانكه نميداند عادتها نابودي جز را (ص)اكرم رسول حضرت
خداي عادتند ، بت گرفتار مردم عموم.العادات لرفض بعثت:فرموده رسول
و عادتكم نميگويدتطيعوا تهتدوا تطيعوا ان:ميگويد تعاليچنين
از به كني ولي صاحب فرمان به كه ركعتنماز يك ،...تهتدوا هويكم
به مبتلا افراد نيت حتي(نامه 6)است عادت برآن باعث كه هزارركعت
گويد دل در او و دارد برپاي عادت را مردمي چون....است مشكوك عادت
در عبادهالله طلب تا چه بود نيت نه اين الضهر فريضه باداء اعبدالله
نه عادت به مبتلا فرد.(شماره 9 نامه) نبود نيت هرگز نبود درون
خود عادات حقيقت در او كه چرا.خدا خدايش ، نه و است شريعت شريعتش ،
در...و خدا دين ، ميآورد ، روي بدان رو اين ازميبيند آنها در را
روي از كه آنان.كردهاند معين عاداتش كه است چيزهايي همان او نظر
بخوانند قرآن اگر حتي كردهاند پيشه را خود اجداد و آبا متابعت عادت
جوانمردا ، ندارد ، ارزشي چندان باز باشند هم اسلام ظاهري شريعت بر و
قناعت مزور عادتي به !هيهات خواندهاي؟ قرآن از حرفي هرگز پنداري
راه و است ديگر كردند پاره پاره را عادت اصنام كه مردان راه كردهاي ،
كردهاند خود معبود را عادت صنم كه مدعيان و نامردان و مخنثان
خليل ابراهيم بودي ، راست و بودي واجب بودن پدر راه بر اگر..ديگر
.(شماره 26 نامه).بودي آذر راه به
آن با رتبه هم و كفر همنشين را آن ميكندكه پوك چنان را دين بذر عادت
عبادتهايي.نمينمايانند را حقيقت هيچكدام صورت اين در كه ميشمرندچرا
حتي و ندارد قدري ميگيرد صورت كوركورانه تقليد ويا سرعادت از كه
دل مزاج فاسد اعتقادات و ردئي عادت...ميشود نيز باطن كدورت باعث
اخلاق...نكند ادراك بايد چيزچنانكه هيچ تا است ، آورده زيان به آدمي
ادراك از را ديدهدل استادان ، اجداد و آبا از موروث تعصبات و
جزمهر چيزي را گذشته اديان نسخ علت وي.(شماره 5 نامه).بازدارد
به هريك گذشته اديان اگر و نميداند پرستي عادت و عادت بر زدن باطل
دين آن از كه است نبوده اين جز علتش شدهاند منسوخ تازهتر وسيلهاديان
بجا باطل و تهي مراسم و شعائر و رسوم و عادات مقداري چيزيجز قديميتر
با نه ترسايي و يهودي دين اگر...ميگويد استچنانكه بوده نمانده
نيل براي (شماره نامه) نكردندي منسوخ را آن بودي ، افتاده محض عادت
از را رسوم و عادتها كنده بايد صحيح بينش و ناب و اصيل تجربههاي به
و بايد كه آنچنان را اشخاص و اشياء ميشود باعث عادت بركنده جان پاي
گهواره در يا و زيستن عادت قالب و چهارچوب در نكنيم ، ادراك هستند
روحي و ذهن.است كوفتن هاون در آب بصيرت ادراك اميد به نشستن تكرار
و.ميگردد سرگشته و خسته زود ميشود ، پويايي فاقد شده عادت اسير كه
از بهتر حالت ابتداي به مذهب ميخواندهيچ عادت ترك به اول مذهبي هر
محتوا از را ديني هر چونعادت (صفحه 21 تمهيدات) نداند عادت ترك
حجاب آنكار و شخص بين يافت راه عادت كه درهركاري ميسازد ، تهي
و دين روزه ، نماز ، بفهميم درستي رابه آن نميگذارد و ميآيد پديد
نيز قرآن جمال رويت براي حتي نيستند مستثني قاعده اين از..خداو
بودن خدا اهل جز چيزي كه قرآن اهل تا آمد در به پرستي عادت از بايد
.شد نيست ،