چهارم ، شماره 1201 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 22 شنبه 4
|
|
ما خلاق گوناگوني
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بجاي و نپذيرد را ازفرهنگ جامع تعريف اين كسي اگر (دوم بخش)
اگركسيتوسعه و كند ، محدود جمعي درشيوهزندگي را فرهنگ آن ، معناي
بگيرد ، نظر در انتخابهايانسان و موقعيتها گسترش معناي به را
ميپذيردكه انجام موضوع اين طريقبررسي از توسعه و فرهنگ آنگاهتحليل
تاثير انسان انتخابهاي بسط بر جمعيچگونه زندگي مختلف شيوههاي
به فرهنگ برعكس ، نيست تغيير بدون يا ساكن كشور يك فرهنگ.ميگذارد
از يا خود گسترش و داوطلبانه تبادل راه از كه است مداوم سيلان صورت
قرار تاثير تحت را فرهنگها ساير تجاوز ، و زور اعمال نزاع ، راه
بازتابي كشور يك فرهنگ اين ، بنابر.ميگيرد تاثير آنها از يا ميدهند
اجتماعي ، جنبشهاي رفتارها ، و نهادها رسوم ، و آداب كشور ، تاريخ از
در و كشور هر داخل در سياسي قدرت تركيبهاي نيز و درگيريها ، و نزاعها
.است جهان كل
.است تكامل حال در ومرتبا پويا فرهنگ ، حال عين در
نسبت فرهنگي ، نظر از توسعهپايدار مفهوم همانند بايد دليل ، همين به
توصيف عامل منزله به فرهنگ گرفتن نظر در منظور به كه تلاشهايي به
به را فرهنگ نبايد.داشت مبذول بسياري دقت ميگيرد ، صورت توسعه كننده
ساير برايحفظ وسيلهاي به محدود را آن نقش كه كرد تفسير گونهاي
امكان كه كرد تعريف صورتي به را فرهنگ نبايد همچنين.بكنيم هدفها
.نگيريم نظر در را آن بسط و رشد
كارانهاي حدمحافظه از بيش معناي بهفرهنگ نبايد ترتيب ، همين به
بهترين در نميكنيم جرات ما كه فيزيكي زندگي محيط خلاف بر.كرد اعطا
چشمه فرهنگ كنيم ، اعمال اصلاحاتي ميدهد ، ارايه طبيعت كه را چيزي
وسيلهاي صرفا نگرش از را خود توجه همينكه.است ما خلاقيت و پيشرفت
خلاق و دهنده تشكيل سازنده ، نقش آن ، براي و برگيريم فرهنگ به نسبت
توسعهگنجانده مفهوم در نيز فرهنگي رشد كه درمييابيم شويم ، قائل
.ميشود
چند اكثركشورها.باشد داشته فرهنگ فقطيك كشور يك كه ندارد لزومي
زندگي شيوههاي و اديان زبانها ، و هستند قومي چند مليتي ، چند فرهنگي ،
خودبهرههاي چندگانگي از فرهنگيميتواند چند كشور يك.متعدديدارند
تهديد را آن فرهنگينيز نزاعهاي خطر حال ، درعين اما ببرد ، زيادي
فرهنگ دولتهانميتوانند.ميشود بااهميت دولت خطمشي كه اينجاستميكند
را دولتها از بخشي كه است فرهنگ اين حقيقت در كنند ، تعيين را مردم
داشته فرهنگ بر منفي يا مثبت تاثير قادرند دولتها اما.ميسازد معين
.بگذارند تاثير نيز توسعه مسير بر طريق ، اين از و باشند
كه باشد فرهنگهايي همه به نسبت احترام پرورشحس بايد اساسي اصل يك
از فراتر احترام.ميخورد چشم به ديگران تحمل آنها ، ارزشي نظام در
از بودن شاد و مردمان ساير با مثبت برخورد طرز متضمن و است تحمل
منظور بدين و است لازم انسان توسعه براي اجتماعي صلح.است آنها فرهنگ
يا نپذيرفتني بيگانه ، چيزي همچون نبايد فرهنگها ميان اختلافات
منزله به بايد موجود تفاوتهاي اين بلكه شود ، گرفته نظر در تنفرآور
درسهاي و اطلاعات كه روند شمار به جمعي زندگي شيوههاي در تجارتي
.ميدهد قرار همگان اختيار در را ارزشمندي
دارد ادامه