چهارم ، شماره 1201 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 22 شنبه 4
|
|
مقدس تاريخ ;اسطوره
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
وحقيقت محتوا از خالي را اسطوره سالها متفكرين از برخي اشاره
درايجاد رنسانس.تحليلميكردند باخرافه همرديف را آن و ميدانستند ،
اسطوره اكنون قرن چهار از پس دارد ، نقشبهسزايي تفكري چنين بناي
غربي بزرگ نزددينشناسان بشري فرهنگ در ديني و قدسي قبيل از ومفاهيمي
به فرهنگي نوين مضامين با ملازم را وآن مييابد ، سامان الياده چون
و اجتماعي-فرهنگي گوناگون نهادهاي و تئاتر و سينما بسترهنر در ويژه
مضامين از جديدي برداشت ضمنارايه دارد سعي زير مقاله ميداند ، سياسي
تحرير رشته به الياده نظر از زندگي دربستر را آنها اسطورهاي ،
.درآورد
مقالات سرويس
بزرگ نويسنده و اسطورهشناس دينشناس ، ،(Mirca Eliade)الياده ميرچا
و (mythology)اسطورهشناسي پيشرفت و گسترش در زيادي سهم رومانيايي ،
تاريخنگار و پژوهنده اين آوازه.دارد حاضر قرن در دينشناسي
فارسي به ازوي چند آثاري و است پيچيده نيز ايران در اديانواساطير ،
دو به ميتوان او شده ترجمه آخرينآثار جمله از كه است شده برگردانده
و قدسي:دقيقتر بيان به) نامقدس و ومقدس راز كتاباسطوره ، رويا ،
نوع در و بزرگترين از ويراستاريكي همچنين الياده.كرد اشاره (دنيوي
است دينبوده نامدايرهالمعارف به جهان جامعتريندايرهالمعارفهاي خود
به مجموعه چند در ايندايرهالمعارف مقالههاي از گزيدههايي تاكنون و
.شدهاست برگردانده فارسي
به تازهاي چشماندازهاي و تنوع الياده گوناگون آثار از هريك در اگرچه
;دارد وجود يكساني درونمايههاي وي جايآثار جاي در اما ميخورد ، چشم
بازانديشيو اندازهاي تا الياده كتاب هر گفت كهميتوان گونهاي به
در الياده كه درونمايههايي جمله از.اوست ديگر پيشين آثار تكميل
اسطورهو رديابي است ، داده اختصاص آن به را خودبخشهايي گوناگون آثار
و اجتماعي گوناگونفرهنگي ، نهادهاي و انديشه و ذهن در اساطيري بينش
به كه بجاست درونمايه ، اين به پرداختن از پيشاست امروز انسان سياسي
بينش و اسطوره درباره الياده ديدگاه نوشتار ، اين حوصله در و اختصار
.كنيم مرور را جهان به قدسي
بيان اسطوره.روايتميكند را مقدسي تاريخ اسطوره الياده نظر از
.آوردهاند وجود به را واقعيتها موجوداتفراطبيعي ، چگونه كه ميدارد
كوچكترين دراسطوره ، كه چنان است وسيع گسترهاي موجودات اين محدودهعمل
گياه يك از نمونهاي يا سنگ همچون پديدههايگوناگون و انساني رفتارهاي
اينرواسطوره ، تاريخ از.ميشود منسوب فراطبيعي بهنيروهايي...و
رفتار براي الگويي استو داده روي زمان سرآغاز در كه است راستيني
.است آورده فراهم انسان
الهام معتبر مثابهتنهامنبع به اسطوره سنتي ، جوامع انسان نظر در
مطلق بيانگرحقيقت اسطوره ابتدايي باستانيو جوامع در.است واقعيت
كه انساني ورا الهامي يعني ;ميكند بازگو را مقدسي تاريخ است ، زيرا
tempore) سرآغاز مقدس زمان در ،(Great Time) بزرگ طلوعزمان در
سبب همين به و است ومقدس اسطوره ، واقعي.است داده روي (in illo
و ميكند ، عمل الگو مانند زيرا ميشود ، نتيجهتكرارپذير در و سرمشق
به.است انسان كردارهاي تمامي براي توجيهي مثابه به استدلال همين با
و داده روي زمان سرآغاز در كه است راستين تاريخ اسطوره ، ديگر ، كلامي
(1).است آورده فراهم انسان رفتار براي الگويي
تفسير و تحليل در (reductive) كاهنده شيوههاي از انتقاد ضمن الياده
براي سرمشقهايي آوردن فراهم را اسطوره كاركرد بزرگترين اساطير ،
و ميداند...و ازدواج هنر ، كار ، همچون انسان گوناگون كنشهاي و مراسم
الگوي فاقد كه چيزي باستاني ، هر جوامع انسان نظر در كه همينروست از
(2).ندارد واقعيت و است بيمعني باشد ، مثالي
و نتيجهتغييرات در نو ، روزگار در كه باورست اين بر الياده
و زندگي كردن دنيوي امر و است درآمده تقدس از كيهان گوناگون ، تحولات
هيچگونه امروز نوعي انسان است ، رفته پيش بسيار نو جوامع در كيهان
(3)...نميپذيرد بيرون از را سرمشقي
زمان راجايگزين خود تاريخ امروزي ، نوعي انسان نظر در اگرچه..
مكان و زمان از (desacralization)تقدسزدايي و است كرده اسطورهاي
نوعي انسان اگرچه نيز و است جديد عصر شاخص فرايندهاي جمله از
اين همه با...ندارد باور را (transcendence) فراروي يا استعلا امروز
ميتوان را معنوي و قدسي تفكر و اساطيري بينش اسطوره ، پاي جاي حرفها
هرچند الياده نظر در.ديد امروز انسان ونهادهاي رفتارها جاي جاي در
به نشانهها اول ، اين نظر در است ممكن شدن دنيوي مستمر فرايند بهدليل
را اسطورهاي مضامين از پارهاي بيشترميتوان تامل با اما نيايند ، چشم
سطح در جمعي ، اسطورههاي از گذشته.كرد نوينمشاهده جوامع در
در شخصي اسطورهشناسي اين.پيداست اسطورهاي بينش ردپاي نيز تجربهفردي
.ميآيد چشم به انسانامروز روياهاي و خيالبافيها
تمايزات و تفاوتها و تغييرات وقوع و فراوان فاصله وجود با چرا اما
از ميتوان سنتي ، جوامع انسان و نو جوامع ميانانسان گوناگون
پاسخي پرسش ، اين به الياده پاسخ گفت؟ سخن نو جهان اسطورههاي
هرگز ميآورد ، خود همراه به كه نمادهايي با اسطوره:است تاملبرانگيز
خود جلوه تنها بلكه ناپديدنميشود ، روان كنوني جهان از كامل طور به
جايي در و (4)ميدارد نگاه پوشيده عملكردهايشرا و ميدهد تغيير را
را خود گذشته نميتواندكاملا (امروزي نوع انسان)او:ميگويد ديگر
از را اوخود.است خويش گذشته خودمحصول او كه چرا براندازد ،
شكار همچنان اما ميدهد شكل نپذيرفتنها و انكارها از سلسلهاي
جستوجوي و كاوش (5).اســت كــرده انكــار را آنها كه است واقعيتهايي
خوداختصاص رابه الياده آثار از مهمي بخش نو ردپاياسطورههايجهان
در اسطورهاي ساختارهاي گشودناز پرده در سعي تيزبيني با اواست داده
و بينش ردپاي الياده نظر از.دارد انسانامروزي نهادهاي و رفتارها
فرهنگ گستره در تاريخيو حوادث از بسياري در را اسطورهاي درونمايههاي
سوسياليسم ناسيونال و كمونيسم نهضتهاي.يافت ميتوان واجتماع سياست و
آثار از زيادي بخش و است حاضر عصر سياسي اسطوره دو الياده نظر از
و رفتارها وسيع گستره در درونمايهها اين و شناساندن به الياده
جديد ، انسان كوچك اديان روانكاوي ، در جمله از امروز انسان نهادهاي
زندگي تاريخ از نمونهسازي امروز ، دنياي فستيوالهاي اباحه ، نهضتهاي
و آموزش نهاد ازلي ، صورت يك به تاريخي شخصيت يك تبديل و فرد يك
عصر گرايي هزاره نهضتهاي ادبيات ، و هنرها بصري ، سرگرميهاي پرورش ،
.دارد اختصاص...و رسانههايهمگاني جديد ،
ديدگاههاي بازنمايي به تنها بحث ، گستردگي به توجه با اينجا در
و هنرها و خواندن كنش در اسطورهاي درونمايههاي حضور درباره الياده
.ميپردازيم ادبيات
چرخ درچنبره هميشه باستان روزگار انساندر الياده ، تعبير مطابق
قرار زمان تركتازي معرض در زندگياش سرتاسر و نبوده گرفتار روزگار
آنجا از بعد به دكارت زمان از حداقل ما ، روزگار در اما.است نداشته
و زندگي دارد ، باور تاريخي زمان واقعيت به فقط غربي متجدد انسان كه
و تاريخي يكسر موجودي و داده پيوند گذراندن روزگار با را خود سرنوشت
از ديگري از پس يكي را خود باور و اميد رو اين از.است شده تاريخگرا
(6).است مانده بيپناه و زبون زمان برابر در و داده دست
با (آغاز زمان) حيات پيدايش به رويآوردن و تاريخي زمان از گريز
.است باستاني انسان خصوصيات جمله از آغاز ، زمان احياي آيينهاي كمك
و برتابد را ميتواندتاريخ زحمت به باستاني فرهنگهاي كهانسان چرا
(7).براندازد بار يك چند راهر آن كه ميكوشد
ودگرگوني شكل تغيير به اگرچه گفتيم ، الياده كه طور همان اما
را مرگاسطورهها دارد ، باور حاضر عصر اسطورهايدر درونمايههاي
در طورناخودآگاه به را خواندن كنش وي اينرو از.نميپذيرد
به راهيابي و تاريخي اززمان گسستن به آدمي نياز جستوجويارضاي
بيش شايد حتي مطالعه اكنون.ميداند اسطورهاي زمان از ديگري مساحت
از امكانفرار و ميگسلد زمان سپنجي از را آدمي بصري ، سرگرميهاي از
بكشيم ، تصوير به پليسي داستان با را زمان چه.ميسازد فراهم را زمان
سپنجي از شويم ، ديگري گذراي عالم وارد رمان ، گونه هر خواندن با يا
دست متفاوت تاريخي در زيستن و ديگر نظامهاي به و شده خارج خود
خواسته مطالعه يا خواندن كه گفت بتوان درستي به شايد...مييابيم
كه كينهتوزانهاي شدن از كنارهگيري جهت در را دين انسان او اسرارآميز
(8).ميسازد برآورده دارد ، مرگراه سوي به
اي تااندازه ميتوان نيز رمانها ازجمله تخيلي ادبيات آثار در
نظر ازكرد مشاهده ايرا اسطوره الگوهاي ياديرينه سرنمونها
ميشود ، يافت كتابفروشيها در كه كتابهايي اسطورهاي اليادهخصلت
برابر در كه را دشواريهايي و آزمونها الياده.است آشكار كاملا
راه سر بر كه دشواريهايي و آزمونها با دارد ، قرار رمانها قهرمانان
سربرآوردن از گذشتهميكند مقايسه دارد قرار اسطورهاي قهرمانان
و روان نمادهاي به خاصي توجه كه سوررئاليسم مانند ادبي جنبشهاي
با را امروز رمانهاي مضامين از بسياري ميتوان داشت ، اسطورهاي مضامين
رازآموزي مقدس ، جام جوي و جست.كرد قياس آنها اسطورهاي همتاهاي
شكلي در كه است اسطورهاي مضامين جمله از..و اسطورهاي (initiation)
رمان هر.ميشويم روبهرو آن با امروزي داستانهاي و رمانها در تازه
تناسخ) تبهكار و قهرمان شر ، و خير الگويي مبارزه بايد مردمپسند
جهاني بنمايههاي از يكي و بگذارد نمايش به را (نو شكل در اهريمن
و ناشناس محافظ عشق ، ياري به رستگاري شده ، شكنجه جوان زن فولكلور ،
راجركايو كه چنان پليسي ، رمانهاي حتي.كند تكرار را آن مانند
اسطـورهاي مضاميــن از سرشار داده ، نشان خوبي به(Roger Callies)
را جايي جديد ، جوامع در رمان ، خاصه منثور ، وداستان (9).اســت
(10).است گرفته دارد ، مردمي سنتيو جوامع در قصهها و اساطير كهنقل
و آفرينششاعرانه راز رويا ، ناماسطوره ، به خود كتاب در الياده
بردن بين از روشنتر بيان به و زمان بردن بين معناياز به را معنوي
.ميداند نخستين بهشتي بازيابيوضعيت و زبان در متمركز تاريخ
ديدارينيز هنرهاي جمله از و درهنر اسطورهاي مضامين پاي جاي
دشوار دريايي ، آزمونهاي هيولاي و قهرمان جدالميان (11).است آشكار
نقش الياده همچنينمضاميناست اين جمله از..آشناسازيو
شكل رادر سينما جمله از بصري تخيليهنرهاي و واقعي قهرمانان
را قهرمانان ازاين نوجوانان تقليد و نوجوانانامروز ذهن به دادن
همتاي را الگوها واين امروز ، دنياي در رفتاراسطورهاي نوعي
تعبيري به و -سينما و تئاتر الياده نظر از.ميداند اسطورهاي الگوهاي
نامزمان به مشتركي اصل داراي ديگر سرگرميهاي و -رويا كارخانه
.است دنيوي زمان با متفاوت كيفي لحاظ از زمان اين و هستند متمركز
:پانوشت
اول ، چاپ منجم ، رويا ترجمه راز ، رويا ، اسطوره ، ميرچاالياده ، (1
صص 2423 تهران ، 1374 ، روز ، فكر انتشارات
از فلسفهاي بر مقدمه) جاودانه بازگشت اسطوره ميرچاالياده ، (2
تبريز ، 1365 ، نيما ، انتشارات اول ، چاپ سركاراني ، بهمن ترجمه ،(تاريخ
.ص 60
Willard R.Trak,) Mirca Eliade, the sacred & the profane, the
Brace & Co. New Youk,, P,nature of religion, trans.
) Ibid, P.. صص 2827 راز ، رويا ، اسطوره ، (H4arcaurt,
(ص 77.جاودانه بازگشت اسطوره كتاب بر مقدمه سركاراني ، بهمن (6
ص 62.جاودانه اسطورهبازگشت ميرچاالياده ،
ص 36 راز ، رويا ، اسطوره ، (8
ص 35 همان ، (9
توس انتشارات ستاري ترجمهجلال اسطوره ، چشماندازهاي ميرچاالياده ، (10
.ص 193 1362 ،
Image, & symbols, studiesكتاب به بنگريد نمونه براي (11
درباره بحثي الياده آن در كه symbolismin religrous symbolism
.دارد نمادها ماندن زنده