چهارم ، شماره 1202 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 23 يكشنبه 5
|
|
نفرت و عشق
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ديگر زاويهاي از گاندي خيابان ماجراي به نگاهي
بر آغازي يا يكپديده وجه هيچ به گاندي خيابان هولناك جنايت
استثنايي و نادر است حادثهاي بلكه رفتارينيست ، فرهنگ يك پديداري
نيست علمي و درست تنها نه آن از كلي تعميم و نتيجهگيري كهبرداشت ،
.شد خواهد عمومي افكار تشويش بلكهموجب
تقريبا.بوجودآورد رسانهها در خبر از موجي گاندي خيابان حادثه
سيماي پنج شبكه حتي و عمومي- اجتماعي مجلات و روزنامهها تمامي
به رخداد اين از مشترك محور يك در اما گوناگون خبرهايي اسلامي جمهوري
و نپرداخت موضوع اين به همشهري روزنامه ميان اين در.رساندند چاپ
اين ابتداي از ما همكاران.كرد اشاره آن به كوچك خبر يك حد در تنها
وقوع كه دريافتهبودند خوبي به داشتند كه اطلاعاتي به وباتوجه ماجرا
پديداري بر آغازي يا پديده يك هيچوجه به گاندي خيابان هولناك جنايت
برداشت ، استثناييكه و نادر است حادثهاي بلكه نيست ، فرهنگرفتاري يك
بلكه نيست علمي و درست تنهاچندان نه آن از كلي تعميم و نتيجهگيري
.شد خواهد افكارعمومي تشويش موجب
عمومي جنايت ، روابط اين به مربوط دادگاه تشكيل از قبل چندروز
از بخشهايي ويديوئي ارزندهتصاوير اقدام يك در تهران دادگستري
براي را جنايت وقوع وحالت محل از وصحنههايي بازجويي مراحل
خوبي به ديدند را صحنه اين كه خبرنگاران.كرد پخش خبرنگاران
و جنايت انگيزه به نسبت شده مطرح اظهارنظرهاي برخي كه دريافتند
.دارد تفاوت موجود واقعيات با حد چه تا مقتولين خانواده
يا شده ضبط تصاوير اين از كاملتري بخش كه داشتيم را فرصت اين ما
ساعات در خانه فضاي قتل ، به متهمين مقتولين ، خانواده با مصاحبه
.كنيم تماشا را... و قتل بازسازي صحنههاي جنايت ، وقوع از پس اوليه
.كرديم برخورد واقعه اين با احتياط با روي همين از و
خبري رسانههاي اينجنايت ، به مربوط دادگاه تشكيل بهانه به پيش چندي
از دور به و دقيقتر اينبار و آن به اخبارمربوط انعكاس به مجددا
يك گاندي خيابان حادثه كه دريافتند آنها مخاطبين و شايعاتپرداختند
و پاكتر دريا دريا ما جامعه عبارتديگر به و است بوده استثنايي واقعه
.است ديگر اكثرجوامع از سالمتر
مختلفي نتايج ازنوعنگاه پديده و حادثه رخداد ، هر با درمواجهه
.ميآيد بدست
رگههايي ميتوان وقوعميپيوندد به انسانها زندگي در كه اتفاقي هر در
مراسم يك ميتواند اتفاق اينكرد پيدا را انساني ناب جوهره از
كلاس يك در حضور ساعت دو كشور ، كويري بخشهاي به تفريحي سفر ازدواج ،
در فرزندان و مادر و پدر رفتار و برخورد خياباني ، دعواي يك درس ،
براياين بازپرسي ساعتهاي و گاندي خيابان جنايت و.. و غذا سرسفره
.باشد جنايت
ياقصد و نيست اينجنايت وقوع نحوه مجدد شرح ما قصد نوشتار اين در
به ديگرگونه نگاهي ما قصد بلكه كنيم رابررسي آن وقوع دلايل نداريم
براي.است ناكردني كهفراموش دقايقي است بازپرسي زمان از چنددقيقه
كار محل در:نداشت روزهايديگر با چنداني فرق روز آن مردم ، از بسياري
انجام را روزانه خريد ترهبار ميدان در.بوديم وظيفه انجام مشغول
استاد خلالحرفهاي از كنكور سركلاسهاي.بودم نشسته اتوبوس داخل.ميداديم
كرديم وصول را چكهايمان ميكرديم ، دربانك يادداشت را اساسي نكتههاي
كهبراي لحظاتي.ميخورد رقم ديگري لحظات نفر چند روزبراي آن اما...
.آمد نخواهد هرگزبوجود زمين ساكن انسانهاي از نفر ميلياردها
گستره به انساني زيباي و زشت قابليتهاي روز آن از لحظاتي در
جان و چشم به روز آن ماجراي تماشاي باداشت امتداد اقيانوسها
.است بينهايت چقدر انسان كه دريافتم
آن تصاوير گزارش بوجودآورد؟ را شگرف تاثير اين لحظات كدام روز ، آن
.گوياست كاملا لحظات
چندنفر تنها حضورانسانها ، از خالي پرازصندليهاي اتاق آن در روز آن
.بود نشسته بازپرسي ميز پشت اتاق بالاي در پرونده قاضي:داشتند حضور
.بود نشسته سميه صندلي ، اول رديف در او روي پيش از چندمتر فاصله به
سميه پشتسر رديف در.بود سربازينشسته چندصندلي فاصله به او چپ سمت
.نشستهبودند سميه عموي و پدر مادر ، سوم رديف در نداشتو حضور كسي
هيچ محترم قاضي غيراز به گويي تو.بود سنگين سكوتي از سرشار اتاق
همه انگار.ندارد شنيدن سخن و گفتن بهسخن علاقهاي نه و يارا نه كس
.برخيزند شتاب به هولناك كابوسي از تا منتظرند
.ميداد جواب را لحظهها لحظه سميه و كرد آغاز را وجو پرس محترم قاضي
پرسش آرام و خونسرد تا ميكرد وادار را قاضي حقيقت كشف سنگين رسالت
.باشد پاسخها دنبال به موشكافانه و كند
بود نشسته رديف درهمان كه سربازي سميه ، پاسخهاي شروع از پس لحظاتي
براي.نبيند را اشكهايش كسي تا داد آرنجتكيه به را صورتش آرامي به
ظرفيت از خارج ميكرد بيان سميه كه واژگاني معناي تحمل نجيب سرباز آن
شوخي او ميكرد فكر...كردم راصدا خواهر:نظير واژگانيبود توانش و
...آمپولهوا...داديم فشار را گلويش اينطوري..ميخنديد...ميكنيم
جنازهاش...دهانش از كف...وان...خدا ترا ميگفت...ميزد پا و دست
را گفتپدرت...زد لگد...را خواهرم فهميد وقتي...بعدبرادرم...را
داخل اينطوري را سرش..طرفوان زور به...خنديدم..ميآورم در
.شد تمام...ميزد پا و دست...نفسميكشيد هنوز...وان
هيچ از نشاني چهرهاشهيچ در.ميداد پاسخ سوالها به همينطور سميه
نه خوشحالي ، نه پشيماني ، نه عشق ، نه تنفر ، نه نميشد ، مشاهده احساسي
سينما از كه است فيلمي ماجراي توصيف حال در توگويي...توبه نه وحشت ،
.است معلم به جغرافي درس دادن بازپس حال در انگار يا و ديده
را سرش پدر.ذكرميگفت فقط زيرلب و بود خيره دوردستها به مادر چهره
واقع به اما بود نشسته آرام ظاهرا وعمو بود گذاشته صندلي دسته روي
.بود اضطراب و وجوشش غليان در سلولهايش تمام
دچار مرور به كه ميگفت باز را خواهر قتل ظرايف و ميداد پاسخ سميه
.رفت تحليل قدرتش و شد عمومي ضعف
مادر.بنشيند سميه دركنار تا كرد درخواست سميه مادر از محترم قاضي
.نميدانم فرزندانش؟ قاتل يا دخترش نشست؟ كسي چه كنار
...آمد بالا...صداكردم را خواهرم:(مضمون به نقل) داد ادامه سميه
پا و دست..هواميزدم آمپول مدام..(گرفت يا) گرفتم را گلويش
هنوز نه گفتم..آري:گفت است؟ شده خفه پرسيدم شاهرخ از..ميزد
...برديم وان طرف به را او..است زنده
تلخترين ، سختترين ، شيرينترين ، سنگينترين ، از يكي لحظات اين در
بهوقوع ديدهام زندگيام در كه رذيلانهترينصحنههايي و شريفترين
روي را سرش آرام و كرد ضعف احساس مجددا سميه لحظات اين در.پيوست
.كرد نوازش را دخترش موهاي آرامي به مادر و گذاشت مادر زانوهاي
پناهگاه عظيمترين و روحي آرامبخشهاي جاودانهترين اين -مادر نوازش
.كرد آرام را سميه -انسانها تمامي
مادر قتل نقشه تشريحماجراي نوبت اينبار.داد ادامه مجددا سميه
پنهان در پشت گفتتم شاهرخ به:(بهمضمون نقل) گفت سميه.بود
روي دستمرا...آمد مادرم...بزن چاقو با آمد مادرم وقتي...شود
بود قرار...نزد شاهرخ...بدي خيلي بدي ، تو گفتم..گذاشتم شانههايش
مادرم...چاقو...زد...زدم...افتاد برزمين مادرم...بزند
روي را مجدداسرش و.شد ضعف دچار مجددا سميه و....التماسميكرد
آرام را او تا كشيد سرش بر دستنوازش مجددا مادر و گذاشت مادر دامن
.كند
فضاي توصيف توان هيچقلمي.كردم تماشا را صحنهها اين بارها و بارها
صحنههاجوري اين تماشاي از باشي هم سنگ چهاگر.ندارد را لحظات آن
.مييابي ديگر وحالي ميشوي ديگر
هجوم ذهنم به روزمره زندگي از پراكنده صحنههاي مدام پس آن از
بر بدهند ، راه همديگر به نيستند حاضر اتومبيلها سرچهارراه ;ميآورد
يك خاطر به ميافتند ، هم جان به قصدمرگ به نفر دو سوتفاهم يك اثر
ديگري توهين ، يك دليل به...ميخرند دل به را ديگري كينه بيشتر ريال
اما.انسانهاست اعمال همه اينها..سياهمينشانند خاك به را
را ديدم دربازپرسي كه لحظاتي انجام قابليت و ميتوانند اينانسانها
.آورند بوجود نيز
.دارد قابليت انساناينگونه و بود هم مادرانسان آن دادگاه آن در
و مرور روزمره زندگي ديگر صحنههاي با را صحنه آن خود خلوت در روز هر
را تحمل ظرفيت و قابليت آن كه انساني:ميپرسم خود از و ميكنم مقايسه
...كه ميشود حقير چنان گاه زندگي روزمره لحظات در چرا دارد
.بگذريم
از و ميكنم مرور ذهن در را بازپرسي دقيقه چند آن خلوت در روز هر
مقتول ، مادر قاتل ، مادر بود؟ كسي چه زن آن لحظات آن در:ميپرسم خود
دختر ديوانه ، و مجنون بود؟ كسي چه دختر آن و...واقعيت ، جوياي انسان
و ظرفيت كه ديدم اماندارم پاسخي ؟...برادر يا خواهر قاتل مادر ، يك
چه نفرت و عشق كه ديدم لحظات آن در.است بيكران چقدر انسان قابليت
:است نامكشوفي و جوش هم در معجون
.بكشم را او ميخواستم...بدي خيلي بدي تو گفتم مادر به:سميه
...باش آرام:مادر
!...كنيم ازدواج باهم ميتوانيم شاهرخ و من قاضي آقاي:سميه
كشتيد؟ چطور را محمد برادرت:قاضي
به بازداشتگاه ميتوانماز من بگذارد سند پدرم اگر قاضي آقاي:سميه
خانه؟ بيايم من ميگذاري سند (:پدر به خطاب سپس).بروم خانه
عشق ، نه احساس ، نوع هيچ از نشان هيچ به نگاهي.ميكند نگاه فقط پدر
نه خشم ، نه انتقام ، نه بخشش ، نه نااميدي ، نه اميد ، نه نفرت ، نه
.ترحم
زن هم باز و ميكند نوازش را -سميه -سالهاش دختر 16 مادر نقش در زن
يا قاتل قصاص خواهان -ساله محمد 9 و ساله سپيده 13 -مادري نقش در
پدر.ميسوزد بيگناهخود عزيزان مرگ حسرت در پدر است فرزندانش قاتلين
.است خود دختر 16ساله (قصاص) مرگ خواهان
جز ندارم هيچتحليلي دقيقه چند فاصله در پيدرپي رخدادهاي اين براي
!انسانها وشدن امكانبودن قابليت از حيرتم در آنكه
دارد ادامه