چهارم ، شماره 1203 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 24 دوشنبه 6
|
|
وجدان !كنيد دقت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خفته وجدان از ناشي ميدهد ، رخ جامعهاي هر در كه زشتي كارهاي تمامي
ناشي هم محيط شرايط از است ممكن وجدان خفتگي كه چند هر است ، آدميان
.باشد شده
خطا ميشمارند ، محترم را ديگران حقوق دارند ، بيدار وجداني كه آنان
...و ميدارند پاس را انساني ارزشهاي نميكنند ،
خفته تاوجدان ميزنند نهيب خود به ميكنندو تلاش اما ديگر ، دستهاي
به خطا از پس كه كارآنان است پرشكوه چه و بيداركنند خويش در را
.بازشناسند را خويش خويشتن و آيند خود
كيف رباينده يك تهران ، خيابانآزادي ابتداي در ديروز شامگاه
و فرياديكشيد هراسناك ، زن.وگريخت ربود را خانمي كيف زنانه ،
خانم دركيف.شد گم ميگذشتند ، كه ميانجماعتي در شتاب با دزد
روزهاي بايد آن دوباره تهيه براي كه بود مدرك مقداري و پول اندكي
.زد در آن و در اين متمادي
كه اماصبح رفت ، خانه به نگراني تشويشو با است كارمند كه خانم
خانه حياط رادر كيفش ميشد ، خارج خانه كاراز محل به رفتن براي
خطا ارتكاب از پس اندكي وجدانش ، كه كيف رباينده از نامهاي با يافت
.بود شده بيدار
توبه منديگر شما از شرمندگي بانهايت...خانم:است چنين نامه متن
.ببخشيد مرا.شدم خيليناراحت چون كردم ،