چهارم ، شماره 1204 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 25 سهشنبه 7
|
|
رنگ و فرم گسترهء در حركت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
سيحون گالري در نقاشي نمايشگاه برگزاري مناسبت به
عنوانبا با مجيدفدائيان آبرنگ نقاشيهاي از نمايشگاهي پيش چندي
مروري ميآيد ، پي در كه مطلبيشد سيحونبرپا گالري در ايران طبيعت
.است شده نوشته معتقدي محمود توسط كه اينمجموعه بر است
.باشد روح از برخاسته و آيد وجود به نياز براثر كه زيباست چيزي
كاندينسكي
در فصلي هر اماهويتميبينيم ساده اندكي را فصلها روايت كه شايد
خبر عرصههستي در تازهاي ودگرديسي حركت از خود فرايندطبيعت
يكرويكرد بيشك ميگذرد ، كه هرآنچه و ميدهد روي كهآنچه چراميدهد
شدن باز بشارت هنرمند طبيعتبه در جابجائي اينباشد نميتواند ساده
.ميدهد شدن زاده و زادن گستره در تنفس امكانبراي و پنهان فضاهاي
غذا زندگي ادامه به ميشوند ، تازگيها شكوفا اشياء و انسان كه آنجا
رفتاري آسمان و ميبالد ديگر گونهاي به كهطبيعت آنجا و ميبخشند
تو و ميشويند تن تازه هوائي در ديگران و انسان ميكند ، آغاز ديگر
.ميگذارد نمايش به را خود هميشه از برهنهتر زيبائيها ، جهان گوئي
و يكسو ، از ساختاري جذابيتهاي ايران آبرنگهايباطبيعت مجموعه در
را فصلها حضور از مناسب فضائي ديگر ، سوي از رنگها و سوژهها همسازي
.ميدارد عرضه تماشاگر به
داردكه را طبيعت گوشههائياز ارائه در سعي نقاش فراهم ، فضاي اين در
و رنگ از كمپوزيسيوني بومي ، وبرشهاي چشمنواز حجمهاي بر علاوه
.ميشود ديده آن در هندسي خطوط از زمينهاي بر شفافيت
بخشهائي طبيعتمالوف ، از عينيتر بيان به رسيدن براي فدائيان مجيد
ماسوله ، ) سرسبز شمال از بهبخشهائي را (دامغان) كوير حاشيه از
به مناسب ريتم كردن پيدا و بازنمايي براي و پيوندميزند (جواهرده
وحدت تعادل ، همچون عناصري به توجه با و ميآورد روي آبرنگ تكنيك
آموزههاي وجهي ، چند فضاهاي ايجاد در تاريك ، و روشن تركيبات و موضوع
موقعيت به ميتوان جمله آن ازميكند نزديك بيدار ذهنيتي به را خود
لايههاي با همراه و آزاد شيوهاي به نقاش كه كرد اشاره زمستاني فضاهاي
به تپهها و كوهها شانه بر را روشن و تاريك ابرهاي رنگ ، از نازكي
در خطوط و رنگها هارموني رهگذر اين در و است نشانده دلپذير گونهاي
.ميگذارند نمايش به را خود ممتنع و سهل موقعيتي
كه بزرگتر و وقايعيبزرگ از كوتاه است خلوتي ايران طبيعت با
دست روشن و ساده اتفاقهائي بهجستجوي خود سهم به آن ، در هنرمند
:است يازيده
تپهها تا سنگينزمستاني ، بعدازظهرهاي تا مهآلود ، و خيس آسمانهاي از
تا درختان ، و درهها سبز روشنهاي سايه تا عريان ، و سپيد رودخانههاي و
همه و همه..و فروريختن حال در سنگچينهاي تا پائيزي ، زرد چشمانداز
بافت با سوژهها ارتباط كه است همراه بصري موسيقي از پشتوانهاي با
.است شده بيان شاعرانه ايجازي به رنگها و خطوط
رنگآميزي از جاذبههايتصويري بر علاوه كار اجراي ديگر ، عبارت به
آبرنگ فضاي به رسيدن شيوه اين و خبرميدهد مختلف سطوح در بهنگام
.است تاملفراوان محل
چيز همه كه شده قلمروينزديك به ايران طبيعت دربا فدائيان مجيد
آبرنگ قالب در كه آنچه و هستند ساختن دوباره و شدن زنده قابل آن در
نخست حرف وتازگي آنحركت در كه است تجربهاي شده ، كشيده تصوير به
تابلوها ، از بسياري چشمانداز در كه است گفتني.ميزند را مجموعه اين
.دريافتهاند را يكديگر براحتي نقاش ، ديد زاويه و بصري عناصر
و ذهن ساماندهي استبراي فرصتي ايران طبيعت اينكهبا آخر نكته و
بازيافتن و دانائي كمي كوچههاي به نزديكترشدن و مستقل زبان يافتن
برايدرك را ما گوشهاش هر كه سرزمين اين طبيعت از فصلهائي تخيل
صدا اين بيگمان مجيدفدائيان.فراميخواند پنهانش زيباييهاي از تازهاي
.است شنيده را