چهارم ، شماره 1204 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 25 سهشنبه 7
|
|
كنيم زنده را بازديد و ديد نيكوي سنت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
دلهاست از غبار زدودن و خانهتكاني ماه اسفند ،
و همسايگان و فاميل آمدبا و رفت بازديد ، و ديد معناي به رحم صله
قرارگرفته بسيار تاكيد مورد ما اسلامي فرهنگ در كه انساني روابط حفظ
.دارد جامعه پيوندهاي روانيو تعادل حفظ در ارزندهاي سهم است ،
دركاهش ميشوند ، انگاشته افتاده پا پيش و شايدساده كه ديدارهايي
زدودن و عاطفي زخمهاي ترميم گرهعصبيت ، گشودن منفي ، هيجانات و تنشها
امروز شيوه به شهرنشينيدارند اساسي بسيار نقش بددلي ، و زنگاركينه
انسان زندگي براي زمينهها از دربسياري كه تسهيلاتي رغم به
بازديد و ديد گذشتگانيعني ارزنده ميراث و خوب سنت كرده ، شهرنشينمهيا
خانوادهها ، فاميل اعضاي ديدار.است كرده وكمرنگ محدود را ارحام وصله
ختم ، مجالس در بسياري است ، محدودشده عزا و عروسي مجالس به بستگان و
از سال تمامطول در بايد ، چرا كه ميآورند زبان به را واقعيتتلخ اين
جمعيت.شود محدود عروسي و ختم بهمجالس ديدارهايمان و باشيم بيخبر هم
ساختن آشنا به كه اقتضاميكند ما كشور جمعيت سني هرم و است ايرانجوان
كنيمو توجه بيشتر خود ، نياكان و اجداد نيك وسنن آيينها با جوانان
و تاكيد مورد بسيار ما ارزشمند فرهنگ در كه را رحم صله اهميت بويژه
خانه ماه اسفند ، ماه.شويم يادآور نسل اين به گرفته قرار تكريم
از هم را غبار اين كه بهتر چه.است غم و غبار زدودن ماه و تكاني
اكنونپيمان هم از و كنيم پاك دلهايمان از هم و خود خانمان و خانه
اعضاي با ديدار و بازديد و فرصت ، ديد و وقت تنگي عليرغم كه ببنديم
اين بيشترمحتاج دليل هر به كه كساني بويژه و دوستان ، آشنايان فاميل ،
به را شماره اين گزارش.كنيم سالحفظ طول تمام در را انسانياند روابط
.دادهايم موضوعاختصاص همين
خويشان و خانهاقوام به روزگار و روز اين توي دارد حوصله كي
دلم شايد.بروم بستگانم منزل به نميرسم سال تا سال كه من سربزند ،
!نميشود تنگ برايشان
در دانشگاههاست يكياز كامپيوتر رشته اول سال دانشجوي كه جواني
بهاين پاسخ در است ، كرده همراه گفتههايش رابا سردش نگاه كه حالي
نميكند؟ دلتنگي احساس هم مادربزرگ و پدربزرگ نديدن بهخاطر كه سئوال
سراي توي است چندسالي كه دارم مادربزرگ يك فقط من راستش:ميگويد
سر به آسايشگاه كدام توي نميدانم حتي اما ميكند ، زندگي سالمندان
ديدنش به بيشتر مادرم اما نميبينم ، را او هيچوقت كه من !ميبرد
.است خودش مادر چون ميرود ،
داري؟ را رابطه همين فاميل اعضاي با هميشه -
.برم عمويم يا خاله بهخانه ميخواست دلم خيلي بودم ، بچه وقتي !نه -
بسيار خودمان خانه به برگشتن هنگام دارمكه خاطر به خوب
.دلتنگميشدم
:ميدهد ادامه سكوت لحظاتي از پس
برايم ديگران با هم اينكهآنها مثل شده ، عوض زمانه حالا ، اما.. -
رفتوآمدها اين دوران ميكنم ، فكر ديگر طرف ازندارند فرقي
.نميزنند سر ما به هم آنها بچههاي چون گذشته ،
نميروي؟ ديدنشان به هم فراغت وقت در حتي -
با بازي تلويزيون ، .بماند باقي وقتي برايم نميكنم فكر نه ، -
!نيست كار در وقتي ديگه خوب درسها ، كامپيوتر ،
وآمد رفت به علاقهاي بيشترجوانها نيست جوان اين مختص فقط پاسخ ، اين
.ندارند فاميلي
را خود است ايستاده اتوبوس صف در دوستش با كه سالهاي دختري 23
من:ميگويد و ميكند معرفي گرافيك رشته آخر سال دانشجوي خسروي ،
دارم دوست هميشه ندارم ، را فاميل با آمد و رفت حوصله و حال اصلا
بدم كردن بازي هنگام به بچهها فرياد و جيغ و سروصدا از.باشم تنها
بروند مهماني ميخواهندبه خانوادهام كه وقتها بيشتر همين براي.ميآيد
بيشتر ميآيد مهمان كه زماني و آنهانميروم همراه درس بهانه به
.هستند كننده خسته وفاميل اقوام ميدانيد اصلا.بمانم تنها سعيميكنم
معرفي را خود و ميكند تحصيل نقاشي دررشته كه او همراه دختر
من ميگويد ، و ميكند تاييد را دوستش صحبتهاي سر اشاره با نميكنداما
.باشم مجبور آنكه مگر بيزارم ميهماني به رفتن از هم
دلتنگ...و عمه دايي ، عمو ، خاله ، ديدن براي هيچوقت شما يعني -
نميشويد؟
آمدها و رفت اين اصلاميدانيداست بس يكبار سالي همان ولي چرا ، -
ولي نداشتند ، نشيني شب جز به تفريحي هيچ مردم بودكه زمان آن براي
!نيست ديگهمد چيزها اين الان
جوانها از نبايد:ميگويد مورد اين در اجتماعي علوم كارشناسان از يكي
زمان هر شرايط زيرا بمانند پايدار سنتها به كه باشيم داشته انتظار
وجود رسومي و آداب گذشته زمان در.ميكند ايجاد را خودش خاص نيازهاي
اين پايبند حتما نيست لازم.داشت تطبيق زمان آن شرايط با كه داشت
حال زمان در پيشرفتها سري يك از سنتها اين شايد.باشيم سنتها
سنتها و بگيريم نظر در را جديد موقعيتهاي بايد واقع در كند ، جلوگيري
و ديدار زيرادهيم ادامه مقتضياتامروز و شرايط براساس را
.انساناست رواني تعادل حفظ براي اساسي نياز رفتوآمدها ، يك
را خود و است تحصيل مشغول الكترونيك سوم سال در كه ساله پسري 22
:ميگويد ميكند معرفي حسينزاده
ميروند مادربزرگ و ديدنپدربزرگ به يكبار هفتهاي ما خانواده اعضاي
البته.ميشويم جمع هم دور يكبار معمولاماهي همهفاميل براين علاوه
شبنشيني براي معمولا و همنيستيم بيخبر يكديگر حال از يكماه اين در
شهري زندگي به باتوجه كه است درست:ميگويد او.ميرويم منزلهمديگر به
آداب از يكي ميكنم فكر ولي شدهاند قديم گرفتارتراز افراد ماشيني و
خويشان و اقوام با داردديدار و داشته وجود ما جامعه در كه خوب ورسوم
.است
را خود پاسخ سپس و ميكند گوش سوالات به دقت به كه ساله جوادي 25 خانم
.ميكند بيان شمرده
باخبر آشنايان و دوستان حال از ميكنم سعي بتوانم كه جايي تا من
با دوساعت يكي معمولا ولي نروم هممهماني يكبار ماه در شايد باشم ،
سفارشهاي اسلام دردين چون هستيم هم دور و ميرويم اقوام منزل شوهرمبه
.دارد وجود رحم صله و يكديگر حال از بودن باخبر باره در زيادي
ما فرهنگ در دور خيلي گذشتههاي از بازديد و ديد ميدانيد كه همانطور
شده منتقل ديگر نسل به نسلي از اصيل سنت يك عنوان به و داشته وجود
.بكوشيم آن حفظ در بايد نيز ما.است
چه؟ يعني رحم صله
توليد دوگانگي و جدايي يعني فصل آن مقابل در كه ميآيد وصول از صله
خويشاوند آدم با كه كساني با يعني صلهرحم.دارد وجود كردن
يكديگر شريك وخرمي خوشي ضرر ، و نفع در داشتن ، الفت و هستندارتباط
در احوالپرسي ، و سلام يك حد در داشتنميتواند ارتباط اين حال.بودن
.باشد همديگر مشكلات رفع يا و دل سطحدرد
مدرس و ايرانشهر درخيابان جليلي مسجد جماعت امام سجادي حجتالاسلام
رحم موردصله در (ع)خديجه حضرت بنياد علميه حوزههاي
صورتصله ميكنيم عوض را چيز همه اصلي صورت ما چون متاسفانه:ميگويد
فقط ما اينكه يعني رحم ميكنيمصله وفكر كرديم عوض نيز را رحم
خانه به است شده جامعهمرسوم در الان كه تشريفاتي آن با و بادعوت
كه همانميشود نتيجه و ميشود دوطرف شدن معذب اينباعث كه برويم همديگر
در.ميشود كمتر روز به روز ميكنيمارتباطات مشاهده جامعه در الان
آنرا و است شده بسيارسفارش رحم بارهصله در ديني دستورات صورتيكهدر
اين.ميآورد علاقمندي كه ميداند وارتباط پيوند براي وسيلهاي
درخت به شاخه آن تاوقتيكه است درخت يك به متصل شاخهاي پيوندمانند
ارتباط ميكنيم قطع را شاخه وقتي.ارتزاقميكند آنرا است وصل
.باشد داشته مشكلوجود نوع هر رفع بايد رحم صله كنار در قطعميشود ،
المومنون انما:اكرمصميفرمايد پيامبر:ميگويد سجادي حجتالاسلام
ما برادر مومنين چون.هستند يكديگر برادر عنوان به اخوه ، مومنين
براي بايد داريم ونزديكان خويشان برايرحم ، كه كمكي پس هستند
از يكمسلمان عنوان به بايد نيز ما اين بنابر.داشتهباشيم هم مومنين
به اسلامي اصيل فرهنگ از گرنه و پيرويكنيم اكرمص پيامبر رهنمودهاي
.دورهستيم
زيادي حدود تا هم را مادري و پدر برادرهاي حتي امروز مادي زندگي اما
وغصه غم به برادري و اخوت فرهنگ خلاف بر و كردهاست جدا يكديگر از
.نميكنند توجهي يكديگر
دارد ادامه