چهارم ، شماره 1204 فوريه 1997 ، سال اسفند 1375 ، 25 سهشنبه 7
|
|
فارسي ادب به نو رهيافتي ;دهخدا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اكبردهخدا علي فقيد علامه درگذشت سالروز مناسبت به
سالگرد يكمين و چهل با مصادف اسفند ، هفتم اشارهامروز
را مرزوبوموي اين مردم اغلب است ، دهخدا اكبر علي استاد علامه درگذشت
زندگي ادبي ، ورايآثار در اما ميشناسند دهخدا لغتنامه نگارش دليل به
در حضور از اعم اخيرايران سال يكصد تاريخي مقاطع در بهويژه دهخدا
و برجسته نكات حاوي نفت شدن نهضتملي همچنين و مشروطيت نهضت صحنه
رشته به فوق نكات بر تاكيد با زير ميباشدمقاله پندآموز و ارزشمند
.ميگذرد ازنظرتان كه درآمده تحرير
مقالات سرويس
استفاده براي كتابخانهها به مراجعهكنندگان روزه همه و مكرر مراجعات
بيرقيبي تقريبا و عظيم دايرهالمعارف واقع در كه دهخدا فرهنگ از
معطوف را توجهات است (زمانحاضر تا حداقل) فارسيزبانان براي
مردم روح و قلب در كه جايي تا نموده اثرسترگ اين مولف و گردآورنده
علامه.ميشود محسوب پارسي ادب اسطورههاي از يكي بهعنوان مرزوبوم اين
درادبيات تازهاي و بديع و اول دست آثار آورنده پديد دهخدا علياكبر
...و پرند و چرند مقالاتطنز و حكم و امثال - دهخدا لغتنامه چون فارسي
شخصيتپديد گاهي كه است مشترك انسانها همه در احساس اين بيشك.ميباشد
شكلي به ميدهدو قرار تاثير تحت اثر خود از بيشتر را ما اثري آورنده
.ميدهد افزايش ميگيريم اثرش از كه را تاثيري متقابل
ميتواندالگويي كه او تكريم قابل زندگي و دهخدا داشتني دوست شخصيت
رايج شيوه اگر.است دست اين از باشد ما همه زيستن چگونه براي
تا زندگيدهخدا ابتداي سالهاي از نهيم كناري به را زندگينامهنويسي
بسنده بهاين ميتوانيم ادبي و سياسي و اجتماعي عمل عرصه به ورودش
(خودش معيارهايزمان به توجه با) متوسطي خانواده در دهخدا كه كنيم
زبان با آشنايي همآموخت ، با توامان را جديد و قديمه علوم و شد بزرگ
ديگر سرزمينهاي و مردم وادبيات فرهنگ دريافت براي مقدمهاي كه بيگانه
فرانسه زبان تا شد سبب اروپا به آموخت ، سفر جواني سنين در را ميباشد
از يكي با همزمان ايران به وي آمدن.تكميلكند را جديد معلومات و
و بود مشروطيت انقلاب يعني ما سرزمين تاريخمعاصر وقايع مهمترين
و حق صحنه در او هيچگاه كه ميدهد نشان زندگيدهخدا وقايع بازبيني
آشكار صحنه در ميتوانست ، اگر است نبوده خويشغايب زمان باطل
بهزعمخودش كه جرياني از حمايت و سياسي علني مبارزه با عملاجتماعي
خود ديگر شمشيربراي با وگرنه بوده دوستي مردم و حقخواهي طلايهدار
.است بوده فرهنگي و ادبي عرصههايمختلف در خويش خدمتمردم در قلم يعني
ميخورد چشم به ما معاصر ادبيات در عمراينبزرگمرد سراسر در كه نكتهاي
اجتماعي عمل صحنههاي در وي هميشگي حضور و وبيوقفه مستدام كار
درآخرين و بيماري بستر در حتي كه بهصورتي ;است بوده ادبي وآفرينشهاي
كرده وطندوستانهآغاز و مردمي انگيزهاي با كه را لغتنامه كار روزها
...نكرد رها بود
:مشروطيت انقلاب و دهخدا
پديد ايران بزرگ شهرهاي در عظيم نفوذي و گستردگي مشروطيت انقلاب
دستهبنديهاي از مسئول روشنفكر يك بهعنوان دهخدا بيشك و بود آورده
نبود ، بركنار كشورش تحولات مهمترين از يكي در هم آن خويش زمان موجود
بيادماندني و بديع پديدآوردنمقالات و جهانگيرخان ميرزا با وي همكاري
و حمايت همانا كه را وي صوراسرافيلموضعگيري روزنامه در چرندوپرند
استعمار كه قاجاري مطلقگراي ازحكومت انزجار و مشروطه از طرفداري
.ميدهد نشان بود آنان موروثي حكومت ازعواقب يكي مردم عام و فراگير
آورد بهحساب معاصر سياسي طنز مقالات نخستين از ميتوان را پرند و چرند
كه بود ، ادبياتي مشروطه دوران در گرفته نضج ادبيات از ماثور كه
زير به شانههايخستهاش از يكييكي را ديواني ادبيات بار سنگيني
مردم اجتماعي بهآگاهيهاي كمك و شدن مردميتر بهسوي سبكبال و ميافكند
گرفته تنگينفس نثر از پيريرا و كهنسالي غبار كه فرآيندي ;ميزد گام
.ميزدود ما
را وحاكميت دربار خشم چنان روزنامه ، در پرطرفداردخو و گزنده طنز
فراگير دستگيري و مجلس تعطيلي از پس دهخدا كه بود برانگيخته
از را خويش شاهبغض محمدعلي شد ، كشور ترك به مجبور آزاديخواهان
جهانگيرخان ميرزا خفهكردن با طنزدخو مقالات و صوراسرافيل روزنامه
.تركاند باغشاه در
راهگشايسبك آنرا كه پرند و چرند درباره بيشتر تدقيق مجال اينجا در
ولي ميدانندنيست ، ايران در روزنامهنگاري و فارسي ادبيات از جديدي
نوشتههايي و درتحليلها همواره كه ميكنيم اكتفا نكته اين ذكر به تنها
نبود يكي و بود يكي از ميپردازندقبل معاصر ادبيات تاريخ بررسي به كه
مقالات ، اين اينكه و ميآيد دهخدابهميان پرند و چرند از سخن جمالزاده ،
مقالات اين تاثير كه جايي تا بوده ، معاصرفارسي نثر در تحول شروع نقطه
مجموعه در و معاصر اجتماعي و سياسي مطرحترينطنزنويسان از يكي در را
.هستيم شاهد گلآقا
در كه شخصيتهايمتفاوتي آفرينش با اطلاعات روزنامه در حساب حرف مجموعه
دخو مقالات از ميتوانآئينهاي را ميپردازند نقش ايفاي به مجموعه آن
با دخو جسارت و شخصيت ضمنآنكه ;مشابه پردازيهاي شخصيت با دانست
و بهخوبي نماست ديوانه عاقلي و ديوانهايعاقلنما كه بهلولوار كاراكتر
.است خودمانمتجلي گلآقاي در بهشدت
و صوراسرافيل از شماره چند انتشار به نيز تبعيد در دهخدا
تهران فتح از پس.زد دست سروش بهنام ديگري روزنامه سپس
به مردم سوي از انتخابات اولين در دهخدا مشروطهخواهان ، توسط
.بود مشغول خدمت به نمايندگي كسوت در و شد انتخاب نمايندگيمجلس
مجلسرا نمود پيدا وزيران از يكي با كه اختلافي بهدنبال چندي از اماپس
تنهايي كلاتهبختياري در دهخدا اول بينالمللي جنگ دوران در و كرد ترك
قديمي تنهايكوبستر تنهايي ، اين در او مونس ;برگزيد را دوري و
نيز رايج ازضربالمثلهاي اصطلاحات و لغات توضيح در كه بود فرانسوي
سپس و افتاد كتاب كل فكرترجمه به ابتدا دهخدا ;بود شده استفاده
مثلها منظم و منسجم گردآوري آن و تجليگرفت خلاقش ذهن در ديگر بارقهاي
علامه استاد ذهن در حكم و امثال كه بود واينچنين بود فارسي حكمتهاي و
از يكي و ميبينيم ما كه بهصورتي سپس و حياتيافت و گرفت جان
.شد آفريده ميباشد عامه ادبيات و ادبياتفارسي گنجينههاي
رضاخان قدرت اوجگيري با مصادف دوران اين كه داشت نظر در بايد البته
در ميشد خفه ممكن نحو هر به مخالفي هر نداي كه دوراني بود ، ميرپنج
رجال خيل و بود باقينمانده كسي گو بهبه كاسهليسان جز ديكتاتور اطراف
در كه داشتند آفريني نقش اجازه جهت آنها از تنها دولتمرد سياسيون و
.درآيند بياراده نوكران و چاكران سلك
فارسي لغتنامه عظيم كاخ بناي به نوبت حكم و امثال آفرينش از پس
متون روي از فيش ميليون سه قريب وي نوشتهاند آگاهان كه آنطور ميرسد ،
و چاپي لغتنامههاي عربي ، و فارسي زبان دو نثر و نظم استادان معتبر
كلام حكمت ، رياضي ، نجوم ، هيات ، طب ، و علوم جغرافيا ، و تاريخ كتب خطي ،
ادامه خستگيناپذير بهطور سال در 40 استاد كه كاري.آورد فراهم فقه و
ذهن گنجينه از را متداول لغات بيشتر ميكند نقل خود كه آنطور و داد
پراكندهاش يادداشتهاي از يكي در وي.نمود منتقل فيشها روي بر خود
و احصاء تاكنون زبانان فارسي لغات همه:مينويسد لغتنامه مقدمه براي
شعر در خصوصا -كتب در مستعمل لغات از مقداري نشده ، جمعآوري جايي در
كردهايم ، نقل اينجا در را آنها ما كه است گردآمده لغتنامهها در -
ميرود بهكار تداول در غيرفارسي و فارسي لغت هزاران ديگر سوي از ولي
.است نرسانيده بهچاپ آورده اگر و نياورده گرد را آنها كسي تاكنون كه
را آنها سپس و نقل حافظه از بهتدريج را لغات نوع اين از بسياري ما
ده چند آوردن بهخاطر براي كه دانست بايد ولي الفباييكردهايم ،
كار واين...ميبايد كركس هفت عمر آن كردن الفبايي و كلمه هزار
حتي قطعي ، و فصل وبيهيچ پيوسته (فيش نوشتن براي كتب تفحص و محض)
روز دو و روزه چند صعب بيماري بيروناز عاشورا ، و عيدين و نوروز در
چند دقايقي و شد تعطيل شغل اين كه رحمهاللهعليها مادرم رحلت هنگام
در نيز ، شبها بسيار كه گفت ميتوانم و روز ، در ضرورياتحيات براي كه
از شب در بارها چه بودم ، كار اين در يقظه و نوم وميان خواب
...مينوشتم چيز و برميكردم پليته و بستربرميخاستم
ايران نفت مليشدن نهضت و دهخدا
مختلف پستهاي و نداشت سياسي امور در دخالتي جهاني جنگ از پس دهخدا
تاليف و تحقيق و مطالعه به همزمان و پذيرفته را فرهنگي و ادبي
صحنه به دوم برايبار دهخدا نفت ، مليشدن آغازنهضت با اما پرداخت ،
مصاحبه و نوشت نهضتمقاله از دفاع در شد ، سياسيكشيده مبارزات
ديگر روزنامه چند و شد باخترچاپ روزنامه در كه درمقالهاي.نمود
نهضت پشتيبان تا خواست ازمردم كردند ، نقل كامل طور به آنرا
به اما بوده نهضت با راه ابتداي در كه مخالفيني به خطاب و باشند
مخالفان جرگه در و شده طلبكار نهضت از زيادهخواهيها واسطه به تدريج
نشد ، تامين آنها اغراض چون طماع جاهطلب چندنفر:نوشت چنين درآمدند ،
وجود به آنها را اينكهنهضت عنوان به ميخواهند بهانههايبياساس به
از ايران ملت عموم امروزتكليف..كنند قيام مردم آوردهاندبر
و ملي دولت به دل و جان با اينستكه بزرگ و كوچك شريف ، وضيعو
خودداري نهضت توفيق راه در مال و بذلجان از و كنند كمك ملي نهضت
.ننمايند
مصدق دكتر نامزدهاي از يكي ازايران محمدرضاشاه فرار از پس دهخدا
شاه غياب در ميبايست بودكه سلطنتي شوراي پست تصدي براي
.ميشد كشوري امور ادارهكننده
به فاطمي حسين دكتر جستجوي در مرداد1332 آمريكايي 28 كودتاي از پس
دكتر از ستايش بخاطر و ريخته بهم را زندگيش زده ، شبيخون دهخدا خانه
به كردند ، قطع را نميرش و نانبخور نهضت از طرفداري و مصدق
به پيرمرد دادستان دفتر در دادند ، آزارش و زجر و كشيدند محاكمهاش
و كردند رها خانهاش دالان در را نيمهجانش جسد افتاد ، اغماء حال
از سحرگاهي فريضه اداي و وضوء تجديد براي كه خانه خدمتكار.رفتند
بسترش در را او و ديد ويرا نيمهجان پيكر بود آمده بيرون اطاقش
...خواباند
زيرضربات در بود ، دراز ساليان مبارزه و كار و رنج فرسوده كه پيرمرد
در پناهگرفتن وناي توان اينبار و...بود درآمده پاي از كلي به مداوم
بروي كه خزان و بهار از77 پس آخرالامر...نداشت نيز را بختياري كلاته
.پايانرسيد به بركتش و پربار عمر گذشت ،
از اسفند 1334پس هفتم دوشنبه روز ظهر از بعد فارسي ، ادب دستان هزار
- ادبي عرصههايمختلف در بيوقفه و خستگيناپذير كوشش و تلاش عمري
.پيوست ابديت به سياسي - اجتماعي
در ابنبابويه در و مشايعت ري شهر به چهارشنبه صبح در دهخدا پيكر
.شاد روحش.شد سپرده خاك به خانوادگي مقبره
:منابع
دهخدا لغتنامه مقدمه -1
دروديان وليالله شاعر ، دهخداي -2
پرند و چرند مقالات -3
سال 1358 تا 7 ، شماره 5 از آينده مجله -4
نورعي مرضيه