چهارم ، شماره 1207 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 1 شنبه 11
|
|
دهيم؟ آموزش را ارزشها بايد چرا
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
تمام والدين از بعضي كه باورند براين آموزشي مسايل دستاندركاران
كه هستند متوقع و گذاشته مدارس عهده به را فرزندانشان آموزشي مسائل
آنها به بداند بايد نوجوان يا كودك يك كه را مسايل تمام آموزگاران
.بياموزند
راهنمايي موفق و خوشحال زندگيفعال ، يك بسوي را انسان آموزش نوع چه
برايفرزندانمان آنرا ما همه كه نيست آموزشي آيااين.ميكند
خودمان؟ براي حتي يا ميخواهيم
يا دانشي چنين فقدان.وسيلهاست مناسبترين و مهمترين صحيح آموزش
:گفت ميتوان.بشود مليت يك يا فرد نابودي سبب ناصحيحميتواند دانش
جايگاه در و است گمشده فردي درواقع ديده آموزش غلط به كه فردي
.است نگرفته قرار خود اجتماعي
و پيبردهاند آموزش قدرت به سياسي رهبران ديرباز آموزشاز قدرت
كه فردي به دارد بستگي آن اثر كردهاندكه ياد اسلحه عنوان به آن از
.ميكند دنبال را هدفي چه و گرفته دردست آنرا
مليتي هر موجوديت كه دريافتهاند بخوبي مديران و سياستمداران فلاسفه ،
نميدانستند كه زماني در حتي مسئله اين و.دارد بستگي آنها آموزش به
يونان بزرگ فيلسوف ارسطو.بود رسيده اثبات به چيست واقعي آموزش
حال در.دارد حكومت آن جوانان آموزش به بستگي حكومت يك سرنوشت:نوشت
آموزش نظراتخود نقطه با را ما كه نيستند رهبران ، آموزگاراني حاضر ،
جامعه مشكلات و مسائل آنها وتاريخساز متفكر هستند افرادي آنها بدهند
جامعه يك اساس و آموزش ، مركز كه ميرسند نتيجه اين به و راميبينند خود
اشاره ارزشآموزش و اهميت به كرات به نيز آموزگاران.ميباشد درست
.كردهاند
آموزش سيستم درباره ما كه آموزشيوقتي سيستم كل به صحيح نگرشي
داشته همتوجه كلاسها آنسوي اجتماعي محيط به ميكنيمميبايست فكر
.گيرد قرار توجه مورد آموزش منبع اولين بعنوان ميبايست خانه و باشيم
از بعضي كه باورند براين آموزشي مسايل دستاندركاران روزها اين
و گذاشته مدارس عهده به را فرزندانشان آموزشي مسائل تمام والدين
بايد نوجوان يا كودك يك كه را مسايلي تمام آموزگاران كه هستند متوقع
الاصل اسپانيايي فيلسوف تايانا سن جورج.بياموزند آنها به بداند
در است آموخته مدرسه در را مسايل تنها كه كودكي:است گفته آمريكائي
.است ناديده آموزش كودك يك واقع
و گروهها گروهي ، رسانههاي.دارد وجود ما جامعه منزل از فراتر
انجمنها و گروهها اين تمام كه حرفهاي ، و سياسي و مذهبي انجمنهاي
را آنچه نتواند ما آموزشي سيستم اگر.دارند افراد روي موثري اثرات
و همكاري فقدان از واقع در بدهد ، ياد ما فرزندان به است لازم كه
مناسب بنحو كودكانمان و ما اگر ميگيرد نشات يادشده انجمنهاي فعاليت
مقصر كه است ما جامعه اين باشيم ، نگرفته قرار آموزش تحت شايستهاي و
انسانها ما يعني افراد از تركيبي جامعهاي هر كه آنجائي از و است
.هستيم مقصر زمينه اين در كه هستيم ما اين پس است ،
محيط يك كه ميدانم بخوبي شخصا زندگيمن جنگل در گمشده
طول در.بگذارد ويادگيري آموزش روي ميتواند اثري چه غيرآموزشي
.بود ، رفتم شهر مركز در كه مدرسه يك در من سالهايتحصيلي از بخشي
من براي مثال بطور.داشتم خود درسي مواد از هريك به كمي بسيار علاقه
به نسبت كمي بسيار شناخت و نداشت اهميت اصلا رياضي يا انگليسي درس
عده يك با.داشتم انساني و اخلاقي ارزشهاي و دانشآموز يك مسئوليتهاي
ديگران كردن اذيت ما كارهاي جمله از كه داديم تشكيل گروهي دوستان از
خود بداجتماعي رفتار دليل به كه شد گفته ما به مسئولين طرف از.بود
منزله به تصميمگيري اين كه هستيم محروم كلاسها از بعضي در شركت از
به را وضعيت اين.بود دبيرستان آخر هفته كلاسهاي در ما حضور عدم
مدرسه به نرفتن هفته يك تصور از و كرديم قلمداد خوششانسي يك عنوان
شهر جنوب در مدرسهاي وارد من آينده سپتامبر در.بوديم خوشحال بسيار
.مدرسه تا بود شبيه حيوانات نگهداري محل يك به بيشتر كه جاييشدم
.بود درسي مواد و اخلاقي ارزشهاي نميشد آموخته كه آنچه اينجا در
سر بر هميشه دانشآموزان و ميكردند بدرفتاري دانشآموزان با آموزگاران
چرخ دانشآموزان.ميجنگيدند هم با غيره و غذا پول مانند چيزي هر
ميدزديدند ، را لوازم و ابزار ميكردند ، پنچر را آموزگاران ماشين
وقت اينجا در كار سادهترين و ميدزديدند را مدرسه اثاثيه و اموال
.بود كلاسها ريختن بهم و گذراني
به و آموخته را خود روزانه دروس بتواند كسي كه نبود مكاني مدرسه اين
و اخلاقي ، روحي ارزشهاي آموختن يعني انساني آموزش مهم بخش آموختن
.بيايم بيرون مدرسه اين از گرفتم دليلتصميم همين بهبپردازد انساني
وضع آمدن پيش در شرايطمدرسه حقيقتا آيا كه آمد من ذهن در اينسوال
عدم بهگردن ميتوان را سرزنشها يا تقصيرها از بخشي است؟ مقصر موجود
ارزشهاي گشته سبب كه نهاد ، اخلاقي ارزشهاي به ما اطراف و جامعه توجه
مسئول ميبايست ما البته.شوند تبديل خوب به بد ارزشهاي و بد به خوب
شكني قانون كه آنهايي بر واي و باشيم خود خطاهاي و قانونشكنيها تمام
رفتار از صحيح درك و دانش آن و بود كم من زندگي در چيزي.ميكنند
زندگي در بعد كمي.بود جامعهام و خود قبال در استاندارد اجتماعي
به.بياموزم زندگي در را مختلفي ارزشي سيستمهاي ميتوانم كه دريافتم
شخصيت كردم ، پيدا اطرافم مسائل درك و ديدن براي نويني روش اينكه محض
تحصيل فرد يك به حقيقتا من نهايت در و كرد تغيير من اجتماعي و فردي
.شدم تبديل كرده
:دارد بستگي مسئله يك آموزشبه امروزه مشكلات حل ارزشهاراه كدام
شروع از قبل ميبايست ارزشها.ارزشهايواقعي يافتن و كردن تسخير
.شود آموخته آموزش
آموختههاي مترادفبا آموزش كه آموزگاراندريافتند از بسياري البته
به بوير دكتر طورمثال به.نيست فني وتواناييهاي علمي تئوريك
از هدف.است كرده اشاره بهدقت است ، ضروري آموزش كهبراي آنچه
در عادلانه قضاوت توانايي و خود از فردي درك به رسيدن عمومي آموزش
هستم؟ كه من.است انساني هدف با و پرمفهوم زندگي يك براي خود مورد
وظايف ميباشد؟ چه ديگران قبال در من وظايف چيست؟ زندگي از هدفم
كه ميكند اعتراف آلبرتاينشتين ميباشد؟ چه من درقبال ديگران
:اوميگويد.است دنيا مغزهاي ذهنهاو علميترين از يكي داراي
ارزشها ، به نسبت احساسزندهاي و درك كهدانشآموزان است ضروري
با فرد صورت اين غير در.باشند انسانيداشته نيك ارزشهاي يعني
انسان يك تا است دستآموز حيوان يك شبيه بيشتر خود تخصص و دانش
اين بزرگان از بسياري مانند راسكين جان انگليسي نويسنده.پيشرفته
نيست نميداند ، فرد را آنچه آموزش مفهوم به تحصيلات:دارد عقيده طور
كه كنند رفتار نحوي به شود آموخته آنان به كه است مفهوم اين به بلكه
چه خانه ، در چه كل طور به آموزش از مقصود و هدف.نميكنند رفتار اكنون
ارزشها آموختن اول وهله در بايد دانشگاه و مدرسه در كار ، محل در
چنين در.شده داده اطلاعات با انسانها خالي مغز كردن پر نه باشد
.دارد يادگيري ارزش چيزي چه كه بياموزد بايد فرد يك كه است شرايطي
از يكي آموزشفني امرارمعاش براي استكه واقعيت مسئله اين البته
بهتر زندگي خدمت در اساسيترينآموزش ابتدا در اما.است ضروريات
نه ميبخشد ، جهت و مفهوم دهيم انجام بايد كه آنچه به آموزش اين.است
را اطلاعات اين بايد چرا و چطور بلكه بياموزيم ، بايد چه اينكه تنها
.بياموزيم
.بياموزيم رابايد ارزشهايي چه:ميآيد سوالپيش اين اينجا در اما
.دارد را آنها آموختن شايستگي كسي چه و بياموزد بايد را آنها كسي چه
حقيقت.بياموزند را مسايلي چنين كه كرد راضي را افراد ميتوان چطور و
واقع در گفت ميتوان كه است آشفته و بزرگ آنقدر دنيا اين كه است اين
.كردهايم گم را خود راه ما
آموختنارزشها از بيشتر چيزي
بهطور ما دنيا اين در و داريم دنيارا بهترين ما كه كنيم فرض
نيازداريم ، كردن زندگي بهتر رابراي آنچه تمام معجزهآسايي
آموختن.آزادنيستيم ما شده ذكر شرايط وجودتمام با.آموختهايم
اصولخدمات ما است ممكن طورمثال به.نيست كافي بهتنهايي ارزشها
برعكس درست كه انتخابكنيم يا و بخواهيم واگر بياموزيم را انساني
هيچچيز كه است مطلب اين نشاندهنده كنيم ، عمل جامعه وتوجه علاقه
.نياموختهايم
حقايق راجعبه اطلاعات كسب از چيزيبيشتر نيازمند واقعي آموزش
رفتار مداوم واقعيتغييرات آموزش كهنشاندهنده آنچه.است زندگي
يعني واقع در واقعي آموزش.است زندگي ابعاد تمام انسانيدر
را آموزش دورانت ويل.شدن تبديل ازقبل بهتر انساني به و آموختن
كه است آموزش اين و.است نهاده نام (فرد خود اشتباهات مترقيانه كشف)
كه ميكند يادآوري ما به همزمان طور به كه آموزشي.است مقصود واقع در
و كنيم غلبه ضعف اين بر ميتوانيم چطور و هست چه نياموختهايم آنچه
واقع در.برسانيم حداقل به چطور را خود نادانستههاي و نايافتهها
داشته بنيادي تغييرات ميتوانيم مسيري چه از كه است اين بيانگر
واقع در اين.است فني دانش از مهمتر بسيار آموزش نوع اين.باشيم
تمام بنيان و اساس واقع در دانش اين.است آموزش گمشده بعد همان
زندگي صحيح مسير در بشري دانش سازماندهي اصول اين.است آموزشها
.است
دارد ادامه