چهارم ، شماره 1210 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 4 سهشنبه 14
|
|
دوران آن آدمهاي دوران ، اين آدمهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خمار بامداد نويسنده جوادي ، سيد حاج فتانه با گفتگو
.نيست خاصي فرد سرگذشت كتاب اين و است خيالي صددرصد داستان موضوع
را شخصيتها اين كه بگويم بايد داستان شخصيتهاي از برخي مورد در اما
.گرفتم الگو اطرافيانم از
از مترقبه غير نتيجه انتظار خوانندگان كه ننوشتم جنايي داستان من o
معمولي كاملا زندگي يك كه كنم بيان ميخواستم بلكهداشتهباشند آن
.ميرود پيش چطور عالي و
بيشتر خمار رمانبامداد چاپ اولين تاريخ از كه آن وجود با:اشاره
جلد هزار و 71 رسيده هشتم چاپ به كتاب اين نميگذرد ، نيم يكسالو از
منتشر داستان اولين كه -خمار بامداد غيرمنتظره فروش.داشتهاست فروش
نظرهاي اظهار و كرد جلب خود سوي به را توجهزيادي -است نويسندهاش شده
كه نبود بيمناسبت جهت همين به.نيزبرانگيخت را متضادي گاه و متفاوت
بنفشه خانم.بگذاريم ميان در باخوانندگان نيز ، را نويسنده خود نظرات
.است كرده تهيه را گفتگو اين پورناجي
:بگوييد خودتان از كمي لطفا صحبتي هر از قبل
ديپلم فارسي ادبيات رشته در.هستم متولد 1324 جوادي ، سيد حاج فتانه
كار به ابتدا همان ازگرفتم ليسانس انگليسي ادبيات دررشته و
بعد اما مينوشتم ، هميشهبودم علاقهمند بسيار شعر و ترجمه نويسندگي ،
كه نميرسيد فكرم به هم وقت هيچ.ميريختم دور و ميكردم پاره را آنها
پيشنهاد به اينكه تا.برسانم چاپ به را نوشتههايم يا اشعارم
.سپردم چاپ به را (خمار بامداد)كتاب اين اطرافيانم
و انگيزه اصولا و است؟ واقعيت بر منطبق حد چه تا داستان اين موضوع
است؟ بوده چه كتاب اين تاليف شمااز هدف
.نيست خاصي فرد سرگذشت كتاب اين و است خيالي صددرصد داستان موضوع
را شخصيتها اين كه بگويم بايد داستان شخصيتهاي از برخي درمورد اما
در عمهجان از كتاب ، در كه تصويري مثال براي.گرفت الگو اطرافيانم از
شوهرم مادر شخصيت از گرفته بر همگي ميشود ، القا خواننده به پيري
.بود
نحوه به نسبت من نگرش به برميگردد هم كتاب اين تاليف انگيزه
منفي نتيجه هم اغلب و ميشود آغاز بيتفكر و تند عشق با كه ازدواجهايي
.ميآورد بار به
اينكه يعني)نميرود پيش عاشقانه داستانهاي معمول خلاف بر ماجرا ، اين
و بدهد ادامه تحصيل به و كند عمل قولش به -رحيم داستان دراين -پسر
اين عكس درست بلكه ،(شوند خوشبخت هم با هم نهايت در و كسبكند ثروت
كه بود اين هم داستان اين كردن عنوان از هدفميافتد اتفاق قضيه
از شناخت بدون و علاقه و عشق با ظاهر به كه نفري دو زندگي هميشه
در ميخواستم من.ندارد همراه به خوشي پايان ميشود ، آغاز يكديگر
از چيز هر از قبل بايد جوانان كه كنم بيان را موضوع اين داستان
.كنند ازدواج بعد و كرده پيدا كافي شناخت يكديگر
كرديد؟ انتخاب خود كتاب براي را خمار نامبامداد چرا
سعدي شعر اين از برگرفته و داستان محتواي بيانگر واقع در كتاب ، اسم
:كه است
مجوي پايدار رنج نفسي راحت به
خمار بامداد به نيرزد شراب شب
جان به را دائمي بدختي خود راحتي و خوشي لحظه يك براي نبايد يعني
.ندارد را كشيدن سختي عمر يك ارزش خوشي لحظه يك چونآنبخرند
است؟ متفاوت خواهرهايش بقيه با (داستان اول شخص) محبوبه شخصيت چرا
آدمهاي دورهاي هر در.ميكند شنا موج خلاف بر كه است فردي محبوبه
.هستند سركش و نميكنند عمل بقيه مثل عده اين.دارند استثناييوجود
محبوبه سركشي اما است ، بد جهات همه از سركشي گفتاين نميتوان البته
و خانوادهاش محدود فضاي او ، خود بيتجربگي يعني.شد هدايت جهتي بد در
عوامل اين همه و دادند هم دست به دست همگي زمان آن غلط رسوم و آداب
.شد او غلط ازدواج باعث نهايت در
و ثروتمند افراد به متعلق پسنديده و خوب عموماصفات داستان در چرا
طرفي از.است تهيدستان و فقيران به مربوط ناپسند و زشت صفات و مرفه
گاه هيچ آنان گويي كه ميكشد ديوار قشر دو اين ميان گونهاي به داستان
آشكار شكلي به داستان اين آيا.شوند دمخور يكديگر با توانست نخواهند
اشارهنميكند؟ طبقاتي اختلاف مساله به
نفر و است خوب است ، ثروتمند چون فلاني كه نگفتم داستان جاي هيچ در من
بهمحبوبه كه جايي در عكس بر.است بد بودن ، فقير خاطر ديگربه
عارنيست كه ميگويد ، كار شدي ، نجار شاگرد يك توعاشق كه ميشود گفته
.نيست ملاك وشغل
از ميرود ، آنان خانه به محبوبه كه آنجايي داستان ، آخر قسمت در مثلا
و نبود بزرگ زياد خانه آنكه وجود با:ميشود گفته خود ، محبوبه زبان
چيز همه اما داشتند ، سادهاي زندگي و ثروتمندنبودند آنچنان آنها
.بودند كاشته داوودي گل خانهشان كوچك حياط در حتي و بود مرتب و تميز
در.نداشت ذوق او اما بكار ، گل باغچه در ميگفتم رحيم به من ولي
نه ;است شده اشاره خانواده دو فرهنگ و روحيه و سليقه اختلاف به اينجا
.آنان ماديات در تفاوت
همگي -باشم داشته كدامشان هيچ روي تعصبي اينكه بدون - من كتاب افراد
طبقه هر در آدم كه كنم بيان ميخواستم فقط من و هستند آدمهايطبيعي
بهره مثبت طور به موقعيتها از و باشد خوب ميتواندخيلي اجتماعي
موقعيت كه جايي تا.باشد بيكار و لاابالي خيليبد ، اينكه يا.بگيرد
.بدهد دست از دارد ، اختيار در كه هم را مطلوبي
به مسالهاي و ميكند طي را طبيعي روند يك انتها تا ابتدا از داستان
صندوقچه محتويات يعني.نميافتد اتفاق خواننده ازانتظار دور
آيا.هستند قصه تمام بيانگر طلاقنامه ، نهايت در و كاغذ عمهجان ، تكههاي
تا نميشد بيان آشكار و واضح چنين ابتدا از مسايل همه كه نبود بهتر
ميكرد؟ مشتاقتر و منتظر را خواننده
آن از غيرمترقبه نتيجه انتظار خوانندگان كه ننوشتم جنايي داستان من
و معمولي كاملا زندگي يك كه كنم بيان ميخواستم بلكه.باشند داشته
.است زندگي اين جريان سير چگونگي مهم مساله.ميرود پيش چطور عادي
دليل به كه كنند تصور ابتدا همان از خوانندگان از بسياري شايد
جدايي اين باعث آنها نهايت در وصلت ، اين با خانوادهمحبوبه مخالفت
به دست ديگري عوامل مجموعه و نيست طور اين كه ميبينيم حال.ميشوند
.ميآورند فراهم را جدايي اين زمينه و ميدهند هم دست
اما ميشنود ، را عمهجان سرگذشت سودابه اينكه با داستان آخر در
با ازدواج بر مبني تصميمش از او كه ميكند استنباط طور اين خواننده
.نميشود منصرف علاقهاش مورد پسر
آمده چنين سودابه روي عمهجان گفتههاي تاثير مورد در داستان پايان در
يعني بود بيمناك بامداد خماري از و ميطلبيد را شبانه شراب.است
رسيدن براي گذشته مثل ديگر او و بود گذاشته او روي را خود اثر حرفها
همه.بود مشكل برايش هم نهايي تصميمگيري اما.نبود قاطع هدفش به
.داريم فرق شما با ميگويندما بزرگترها به.هستند گونه جوانهااين
.هستيد قديم دوران به متعلق شما و هستيم دوره اين مال ما
دوران به متعلق خانم عمه آنكه وجود با بگويم ، داستان در ميخواستم من
جواني دختر هر است ، ممكن اما بود ، حاضر نسل به متعلق وسودابه قديم
عمه به تبديل زندگيش طول در سهلانگاري صورت كهدر باشد سودابهاي
دارد مختلفي انواع بدبختي آمد ، هم داستان در كه طور همان.شود خانم
ظاهر متفاوت گونهاي به مختلف مكاني و زماني شرايط در است ممكن و
.شود
داستان اين موضوع با كتاب خوانندگان برخوردهاي از مختصري لطفا
.برايمانبگوييد
قسمتي از موقعيتشان فراخور به هريك موقعيتي ، و سن هر در خوانندگان
گفت ، من با تماس طي بازنشسته نظامي يك.كردند تقدير اينكتاب از
كه بود عباراتي عين شده برده كار به داستان در عباراتيكه و جملات
دوران آن ياد به مرا كتاب اين خواندن و ميشنيدم جوانيم دوران در من
.ميانداخت
صحنههاي و فضاها كشيدن تصوير به با كه داشتند عقيده جوانان از عدهاي
رسوم و آداب با آنان مردم ، زندگي نحوه بيان و گذشته بهدوران مربوط
كرد ، ناراحت بسيار مرا كه مسالهاي اما.آشناشدهاند دوره آن مردم
از زيادي عده.داشتند قرار جدايي آستانه در كه بود افرادي برخورد
منطبق دقيقا كتاب از قسمت اين كه ميگفتند -خانمها بهخصوص افراد اين
برخي بايد هم هنوز چرا كه ميشدم متاثر واقعا من و.ماست زندگي بر
.شود مواجه شكست با چنين اين ما جامعه در ازدواجها از