چهارم ، شماره 1211 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 6 پنجشنبه 16
|
|
نمايش تاپردهداري تئاتر ازطراحي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
قول نمايشنقل كارگردان و نويسنده تهمورث سياوش با گفتوگويي
عاشقان
اين.صحنهرفت بر شهر تئاتر در عاشقان قول نقل نمايش پيش چندي:اشاره
ويژه بخش در محسوبميشود ، نقالي و پردهخواني نوع يك واقع در كه نمايش
.شد اجرا نيز فجر تئاتر جشنواره پانزدهمين
شده انجام گفتوگويي نمايش اين كارگردان و نويسنده تهمورث سياوش با
:ميخوانيد كه است ،
استمراحل ممكن اگر ناآشناست ، مقولهاي تئاتر طراحي ما ، مردم براي
توضيحدهيد؟ علاقهمندان براي را تئاتر يك اجراي براي كار مختلف
رابدون كلي قصه يك يعني.شود ساخته بايد كه است تئاتر طرح ابتدا
مشخص انتهايش تا ابتدا تنها كه حالي در باشد ، داشته ديالوگي اينكه
ميدهد ، نويسنده يك به را طرحي نفر يك يعنيميگوييم است ، طرح شده
نويسنده ميگوييم كه كرد ، تصرفي و دخل اوليه طرح اين در نويسنده اگر
نمايش استطراح ساخته را طرحي خودش تخيلات طبق كه اول شخص و نمايش
و ندهد صورت آن در تغييري هيچ كه بدهيم كسي به را طرح اگر اما است ،
اگر حالا.ميگوييم نويس ديالوگ اينشخص به گذاشت ديالوگ آن براي تنها
يك بلكه نيست نويسنده ديگر او كرد تنظيم تئاتر براي را رماني شخصي
.است كننده تنظيم
حرفيكه براي را خودش تخيلات نويسنده يك كه است اين درستترين اما
ديگراين كه بگذارد ، ديالوگ را طرح اين كندو طرحريزي بزند ميخواهد
.است مولف و يكنويسنده شخص
اينها.كارگرداني در هم و بود مولف نويسندگي در ميتوان هم البته
و نويسندگي نويسي ، ديالوگ متن ، طراحي عبارات براي هستند تعاريفي
مولف نويسندهي
پردهخواني و نقالي از ما براي عاشقان قول اجراينقل به توجه با
بگوييد؟
قدمت كه است خواني قديمپرده ايران در نمايش هنر انواع از يكي
ميآويختند ديوار به نقشدار پردهاي كه بود صورت اين به و دارد زيادي
پردهدار.ميخواند را نقشها و ميايستاد آن كنار مرشد نام به كسي و
ارتباط مخاطبانش با ديداري و شنيداري عنصر دو به توجه با ميكرد سعي
اسفنديار ، رستم ، )ميكشيدند را شاهنامه نقشهاي معمولا.كند برقرار
پارچهاي اوقات گاهي البته.ميكردند تعريف را داستان و (...سهراب ،
آن ميكرد تعريف را داستان خوان پرده كه ترتيبي به و ميكشيدند آن روي
پيدا بيشتري جذابيت كار تا ميكشيد كنار نظر مورد تصاوير روي از را
ميكشيدند ، را ائمه تصاوير و شد تعزيه مثل كار اين كمكم بعدها.كند
پردهداران محفل نقل حديث و حرف و سخن.را عاشورا تصاوير مخصوصا
بود ، دل خاستگاهش چون كه بود مردم شده پذيرفته احاديث بهترين همانا
.نداشت هم دل جز مقصدي
قوالي در يعني ، متفاوتند ، هم از دو اين كه قوالي ، و نقالي اما
با كه نوازندگاني و ميشود اجرا آهنگين و آواز صورت به نقلها
و قهرمانان قصه و مردم برترينهاي وصف به عاشقانه اشعار خواندن
.ميگفتند قوال اصطلاح به را مينشستند عاميانه داستانهاي
پردهداري ندرت به شايد هم شهرستانها در هيچ ، كه تهران در حالا اما
وجود خوبي بسيار قوالهاي پاكستان در كه حالي در شود ، پيدا
بود ما سنتي نمايش از تاثيرگذاري نوع پردهداري ، صورت هر به.دارند
زندهكردن به كمك براي گرفتم تصميم من.است فراموشي به رو حالا كه
و كنم تلفيق هم در را اينها خودمان ، سنتي نمايش گسترش و پردهداري
داستان من اما.قوالي و نقالي يعني كردم مزين قوالي به را پردهداري
پرده از را ديگري چيز يعني كردم ، مطرح ديگر گونهاي به پردهام در را
.ميشود مطرح قوالي اين در عشق نوع سه.عشق كردم ، نقالي و گرفتم
كهقوال است معنوي عشق يكي و است جسماني كه است مرشد شاگرد عشق يكي
.است الهي عشق همان درواقع كه مرشد خود عشق هم ديگري و ميكند مطرح
به و ميكند رهبري را اينها خوب چقدر مرشد كه ميبينيم نمايش آخر در
.ميرساند ميخواست كه جايي همان
پرده به او ولي است ، دختر جسم عاشق مرشد شاگرد كه ميكنيم فكر ما
داشته تئاتري جنبه هم كه شده استفاده ترفندي يك از اينجا.ميزند
.است كردنعشق مطرح همان اين و داري پرده جنبه هم و باشد
آن و اوست خيال از جدا كه ميكند دعوت عشقي به را شاگردش مرشد ،
چراكه نيست ، توضيح به لازم كه ميكند صحبت او از مرشد كه است سواري
عشق خود و گذشت عشق از.شد معني به تبديل كه داريم سوار يك تنها ما
.شد
قد برابردختر در شاگرد و مرشد از دفاع به كه است قوال طرف آن اما
در كه جسمانيرا عشقهاي تمام و شود غالب جسم نميگذارد ، و ميكند علم
فرهاد و شيرين مجنون ، و ليلي مثل ميكند مطرح هستند خودشان نوع كمال
.ميدهد سر چنين و
نيامد بيستون از تيشه صداي امشب
باشد رفته فرهاد شيرين خواب به شايد
سپس.شدن دور و شدن فنا عشق ، شدن گم درد و ميزند دم درد يك از و
دست تا ميكند نصيحت را دختر و ميخواند را زليخا و يوسف داستان قوال
آنچه تا ميگويد آنقدر و نشكند دل همه اين و نزد كس همه سينه به رد
شاگرد از ميشود تنبيه كه دختر.شود او عبرت درس آمد زليخا سر بر
از را چيزش همه ميكند فكر كه است پسر اين حالا و ميكند حمايت مرشد
مرشد و ميآيد كمكش به قوال باز كه است باخته را قافيه و داده دست
فريادليلي با شاگردمرشد اينجا در كه ميكند بازگو را مجنون و ليلي
:ميگويد و ميآيد بهزبان مرشد كه ميشود خاطره چنان و ميشود پرده در
در دارد و است كرده حس را اينها همه مرشد مياد حرف به كه ميدونستم
خودش مرشد لحظه اين در كه برسد عشق اعلاي حد به تا ميكند مرور خودش
كفشهاي مگر نميماند مادي نشان هيچ كدام هيچ از و ميشود پرده در هم
پرده به شاگردش و مرشد.هستند زميني نشانهاي كه شاگردش و مرشد
اينها كه معني آن و واقعي عشق و تصوير آن.رسيدهاند عشق به و پيوسته
است رسيده بينهايت به و است شده عشق خود كه است نفر يك ميرسند كنارش
كسي معني ين ا و ;كنيم معني را معني نميتوانيم ما و است شده معني و
امام هست ، هم (ع) حسين امام او از بعد البته (ع)علي امام مگر نيست ،
چيزي نه بود علي گفتيم كه الهي عشق آن حالا.داريم هم را(ع) حسن
.است عشق خود علي چون.ديگر
امسال نمايشهاي در شما ارزيابي تئاتر ، جشنواره پايان به توجه با
چگونه را كليجشنواره طور به و چيست؟ گذشته سالهاي با مقايسه در
ميبينيد؟
اصل در جشنواره.است خوب و پسنديده بسيار كاري جشنواره برپايي
در اينجا در چيست؟ خدمت در هنر اين اما.است هنر بزرگداشت
با يكجا را پيروزي و شادي اين بگوييم ميخواهيم يعني فجر دهه خدمت
نمايش چند توانستم امسال منهست هم خوبي كار كه.ميگيريم جشن هنر
بوده كمي افزايش يك گذشته سال به نسبت ما پيشرفت ظاهرا.ببينم هم
داشتيم دانشجويي و شهرستاني نمايش يا 38 ما 37 يعني.كيفي نه است ،
حرفهاي كار هم اندكي تعداد البته و بودند هم مسابقه بخش در كه
اين بزنم ميتوانم كه مثالي تنها متاسفانه كيفي نظر از اما.داشتيم
را كاري كردن يارد توهين قصد من.گشاست مشكل آجيل مانند كه است
به چون است خوب خيلي ميكنيم پيشرفت ما كه اندازه همين كه چرا ندارم
مساله اماميگيرد رونق انشاءالله آتي سالهاي در هم كيفيت حال هر
تا چهار اين به را جايزهها همه كه نميشود آقا:ميگويند كه است اين
به اما بشوند تشويق هم حرفهاي غير بچههاي اين دادبايد حرفهاي نصفي و
شد باعث سالم رقابتي در اگر حرفهاي آننيست درستي سياست من عقيدهي
اين تا است بهتر خيلي هنر ديدگاه از برسد جايي به و كند پيشرفت كاري
كنار در جوان آن كه همين يعني.كنيم تشويق دادن پول با را جواني كه
اگر.است كافي همين و است خوبي تشويق ميكند اجرا را برنامهاش حرفهاي
و سينما جذب كه هم اندك تعداد همين از نداريم ، نگه را حرفهايها
است جشنواره اين حاصل هم اين.نميماند كسي ديگر ميشوند ، تلويزيون
.است نبودنش از بهتر درصد هزار بودنش پايدار اما