چهارم ، شماره 1211 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 6 پنجشنبه 16
|
|
ببخشيم را ديگران خطاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مثبت اعمال سوي به را ما هميشه كه را شخصيتمان انسجام ما وقتي
متجلي الهي بخشش و توبه اهميت زمان اين در ميدهيم ، دست از ميدهد سوق
ميشود
محبت و پول وقت ، ;ميكند ديگران وقف را خود كه است كسي كامل انسان
كمبود احساس هرگز و ميدهد قرار ديگران دراختيار بيشائبه را خود
نميكند
.كنيم راضي را والدينمان و كاملباشيم ميكوشيم كودكي همان از ما
گاهي.گيريم قرار آنان بيمهري مورد ميترسيم بهشدت كنيم اشتباه اگر
شانس اغلب اما.ميبخشند شدت را ما ترس خود رفتار با كمتجربه والدين
همچنان كه ميكنند ثابت ما به و ميبخشند را اشتباهاتمان و ميآوريم
.دارند دوستمان
مثبت نكات فقط و ميدانيم كامل را او ميشويم علاقهمند فردي به وقتي
او اشتباهات و ضعف نقاط به بتدريج ازدواج از پس.ميبينيم را او اخلاق
بر شادي تا ميبخشيم را او خانواده بناي حفظ براي اما.ميبريم پي
.افكند سايه زندگيمان
فقط را آنان خداوند اگر كه ميگوييم حوا و آدم داستان به اشاره با
چه ميشويم مرتكب روز هر كه گناهاني براي راند ، بهشت از گناه يك براي
ماست؟ درانتظار مجازاتي
وجودي ماهيت كه است آگاه او.است مهربان و بخشنده خداوند اما
بعد و تعالي بسوي معنوي بعد.است معنوي و مادي بعد از تلفيقي انسان
.دارد گرايش خاكي عالم و نزول بسوي مادي
صحيح راه انتخاب و هستيم زيراانسان ميشويم ، اشتباه مرتكب ما
بعد كه هستيم موقعيتي در ما.گمراهكنندهاست وسوسه ، و مشكل بسيار
ما وقتي.است ستيز در ما ضعف نقاط و خودخواهي مادي ، بعد با معنوي
از ميدهد سوق مثبت اعمال بهسوي را ما هميشه كه را شخصيتمان انسجام
.ميشود متجلي الهي بخشش و توبه اهميت زمان اين در ميدهيم ، دست
خوب نميتوانيم ميدهيم دست رااز چيزي يا كسي وقتي ميكنيم فكر ما
.كنيم تلاش بودن خوب براي باشيمو
برايخوب توان حد در تلاش يعني نيست ، انسانيت بودن كامل انسانيت ،
.ازاشتباهات نشدن دلسرد و بودن
باشد؟ خصوصياتمثبتي چه واجد بايد خوب فرد
براي خود انداختن خطر به حتي و زندگي تامين فرزند ، به والدين محبت
را ديگران به كمك و علاقه نوعدوستي ، بسياري ، اما است طبيعي او آسايش
هدايا و پول نيازمندان به بسياري.ميدانند خود وظيفه نيست عادي كه
تا ميپرند دريا در ميگذرند ، آتش شعلههاي ميان از توقع بدون.ميبخشند
از بخشي اما.نيست طبيعي هيچكدام اينهادهند نجات را غريبهاي جان
و همنوعان رنج و درك در منحصربهفردي توانايي انسان.است انسان ماهيت
.آندارد رفع براي تلاش
مايكل مرگ از هفته چند زمان آنكنم سخنراني شد درخواست من از يكبار
بر او مرگ تاثير به من.ميگذشت بود بيمار بشدت يكسال كه جوانمان پسر
دارد؟ ارزشي چه پسرم بدون زندگي ميگفتم و ميانديشيدم ايمانم و خود
سيلورستين شل نوشته گمشده كتابقطعه از من سخنراني متن از بخشي
ميخواست دايره.كرد قطع را دايرهاي از قطعهاي بزرگي مثلث روزي.بود
به خود گمشده قطعه يافتن براي و باشد كامل چيز هيچ ندادن دست از با
.پرداخت جستجو
و گلها با راه طول در.آراميميچرخيد به نبود كامل چون دايره
.ميبرد لذت خورشيد نور از و ميزد حرف و شد دوست پروانهها
.بود بزرگ خيلي برخي و كوچك بعضيخيليكرد پيدا زيادي قطعات دايره
.داد ادامه خود جستجوي به وهمچنان كرد ترك جاده طول در را آنها
دست از با كه بود خوشحال بسيار حالا.يافت را متناسب قطعه بالاخره
.بود شده كامل چيز هيچ ندادن
سرعت به و بود كامل حالا.افتاد راه به گمشده قطعه اتصال با
لذت خورشيد نور و وپروانهها گلها مصاحبت از ديگر اما.ميچرخيد
.نميبرد
ميدهيم دست از را چيزي يا كسي وقتي كه است اين داستان اين نتيجه
براي نميداند او.است بدبخت دارد چيز همه كه انسانيميشويم كاملتر
را ديگران محبت او.دارد آرزوهايي و اميد چه خود روان و روح پرورش
.نميكند احساس
محبت و پول وقت ، .ميكند ديگران وقف را خود كه است كسي كامل انسان
كمبود احساس هرگز و ميدهد قرار ديگران دراختيار بيشائبه را خود
براي.ميشناسد را كاستيهايش و محدوديت توان خود ، كامل انسان.نميكند
را آنها نميشودو گناه مرتكب غيرواقعبينانه آرزوهاي به دستيابي
سختيهاو ميتواند و است قوي بسيار ميداندكه او.ميگذارد كنار
و نااميد را او...و عزيزان ، متاركه مرگ.كند تحمل را مشكلات
و ميپذيريد را مشكلات و كهسختيها مرحله اين در.نميكند شكستخورده
.شدهايد كامل نميترسيد ازآنها
گام خدا راه در گناهمان مثبتو اعمال وجود با يعني بودن كامل
انسجام نكنيم ، بودنتظاهر كامل به و بپذيريم را برداريم ، خود
بر ضعف ونقاط خودخواهي نگذاريم و ندهيم دست رااز خود شخصيت
.كنند غلبه وجودمان
توبه ميشويم مرتكب گناهي وقتي و دهيم تشخيص بد از را خوب بايد ما
ندارد انتظار ما از اين از بيش خداوند.بپرهيزيم آن تكرار از و كنيم
مرحله اين به كسي هر و است مشكل بسيار بودن (واقعي) انسان كه زيرا
.نميرسد
هيچ است بشر ساخته كه خميدهاي چوب از:ميگويد فيلسوف كانت امانوئل
.نميشود ساخته كاملي چيز
به رسيدن براي كه بگيريم آننتيجه از نبايد اما.است درست او نظر
چيزكاملي نتواند انسان شايد.دستبكشيم تلاش از انسانيت و تكامل
و جالبتر گره و پيچ وجود با كه بسازيم چيزي ميتوانيم ما اما.بسازد
.باشد كاملتر
به محكوم تا داده قرار ما روي درپيش خداوند كه نيست تلهاي زندگي
.باشيم گناهكار و كنيممقصر اشتباه يك اگر و باشيم شكست
را بازيها يكسوم تيم بهترين.بيسبالاست فصلي مسابقات مانند زندگي
نيست اين ما هدفدارد را روز بهترين تيم بدترين حاليكه در ميبازد
شناخت با بلكه ندهيم ، دست از را بازي يك حتي زندگي سراسر كهدر
.باشد باخت از بيشتر ما برد آگاهانه
شناختيم را بد و خوب مرور به ولي بوده ساده زندگي بشر حيات آغاز در
.است پيچيده زندگي دريافتيم و
خطاهاي و اشتباهات بتوانيم و داشتهباشيم دوست را خود همنوعان اگر
در بدانيم و كنيم تقسيم باديگران را شاديمان و ببخشيم را آنان
.رسيدهايم تكامل به دارد وجود شادي و محبت و عشق اطرافمان
كشنو:نويسنده
مودب الهام:مترجم