چهارم ، شماره 1211 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 6 پنجشنبه 16
|
|
دريا و رود !كنيد دقت
عطرپونهها ، لابهلاي از كوهپايهها ، دستها ، از دور ازديدهايد را رودها
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
دريا دلبستهبه و خروشان و ميگيرند صحراييراه گلهاي كناره از و
.طراوت همه پاكياست ، همه كه ميپيوندند
انديشه و قلب كه راميجويند دريا و هستند هم ديگري رودهاي
مردمشان كه پاكباخته وعاشقاني بينا ديدگاني گشوده ، دارند ، دستهاي
وكوچههاي عاطفه گذرگاههاي در باآنان ميدارند ، دوست دريا رابهسان
را خويش خداي يافتندريا ، و جستن پي در ميدارند ، رودهايي بر گام محبت
كهدر را كودكاني شيرين ولبخندههاي ميكنند طلب را دلها ميخوانند ، شادي
در و وبهار عيد پرشگون پيوند آستانه درخت ، در و زمين دگرگوني آستانه
جوانههاي از دوستيشانپر از مالامال دلهاي جوانهزدنهايزندگي ، آستانه
.است واحسان بخشش و محبت
همه ميگيرند ، راه اسفند بامدادشانزدهم از خروشان ، رودهاي اين
ميشكوفانند ، خنده گل لبها برتمامي ميكنند ، آبياري را خشكسالي
دلشدگانرا چشم اشك مهر ، سرانگشت با و ميكنند قسمت را شاديها
.ميروبند