چهارم ، شماره 1211 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 6 پنجشنبه 16
|
|
(آخر بخش) زمان پيچيده انديشه فردوسي ،
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
و است بومي كاري ، اگر كه است لوكاچ نظر گويا:مزداپور دكتر خانم .
.هست هم جهاني كار آن است ، درخشان بودن قومي و بودن لحاظبومي از
كه كاري.هستند يكديگر كننده تكميل و دهنده واقع ، ادامه در اينها
.است قومي و بومي اول ، حتما درجه در باشد ، جهاني
واجد يعني.سرزميني نه است ، زميني اثر يك شاهنامه ، :قريب دكتر
و داد.هست هم زميني انسان مسايل واجد سرزميني آنخصوصيات تمام
انسان و است زميني انسان به مربوط وننگ ، نام و جوانمردي و عدالت
جهان تا شاهنامه ، كه است همين از ولي.ميشود شامل هم را سرزميني
سوزان آرزوي و آرمان عدالتجو ، بشر كه زماني تا و است باقي
باقي و پاينده شاهنامه ، مانند آثاري دارد ، را دادجويي و عدالتخواهي
.ماند خواهند
است كتابي شاهنامه ميكنند گمان كه كساني آن:كزازي دكتر .
مانند درست.بيگانهاند ورجاوند و سترگ نامه اين با نژادپرستانه ،
آن نام فريفتهاست شاهان نامه شاهنامه ، ميكنند گمان كه كساني
شاهنامه نيست ، ارزش آن در شاهي كتابهاييكه اندك از يكي شايد.شدهاند
و عنصري مانند بافردوسي همروزگار سخنوران سرودههاي در.است
چگونه كه ازاين گذشته بود ، شاه كس هر يعني.است ارزش شاهي ، فرخي ،
نام آسانيميتوانيد به شما كه است همين براي.است ارزشمند است ، شاهي
سخناز ساختار به بيآنكه بگذاريد ، را ديگري شاه نام برداريد ، را شاهي
مسعود آن ، جاي به برداريد ، را محمود.برسد گزندي كمترين معنا ، ديد
شاهنامه ، شاهي ، در اما.كرد نخواهد تفاوتي هيچ.يامردودبگذاريد
آن براي نه ميستايد ، پرشور همه آن را كيخسرو فردوسياگر.نيست ارزش
برابر دراست ستودني براستي ، كه آناست براي است ، شاه كه است
نكوهيده را او ويرانگر سهمگين ، كوبنده ، فردوسي ، كه است كاووس كيخسرو ،
:است
ديوانهرو شاه اين نزديك به
غزنه ، محمود كه زماني آن است؟ گفته را سخن اين زماني چه استادتوس ،
لغزشها ، اين همه كه است اين.ميراند فرمان خودپسند خودكامه آن
دروني جهان با ما كه ميگيرد مايه آنجا از نادرست ، برداشتهاي
.مينگريم را آن برون و پوسته تنهابيگانهايم شاهنامه ،
اينكه آن و بيافزايم مزداپور خانم گفته با پيوند در را ديگري نكته
و دگرنامهها كه نيست معنا بدان ميداريم ، بزرگ را ماشاهنامه اگر
خوار ماسپندند ، براي يك به يك كه را پارسي ارزشمندادب كتابهاي
آنها از كدام هيچ در كه هست شاهنامه ، ويژگياي در اما.ميشماريم
فردوسي اگرميريزد را شاهنامه ، شالودهها كه است اين آن ، و ;نيست
و خيام و سعدي و ومولوي حافظ نميسرود ، را شاهنامه و نميآورد بر سر
شاعري هرگز افراختهاند ، بالا كه بلندي آن با پارسي ، سخن بزرگان ديگر
شاهنامه ، جهان از نشاني كه است غزلي كمتر شايد.نميكردند
ياد را نكته يك تنها من.نشود يافت آن در شاهنامه ناميازپهلوانان
زندگي لحظه لحظه در هميشه شاهنامه جهان اينكه نشاندادن براي.ميكنم
.است داشته حضوريشكوهمند ايرانيان ، ما فرهنگي
ما ، همه براي.كردند ياد الوند جان پيرسوخته از مزداپور دكتر خانم
الوند باباي.برميخوانم را او از ترانهاي نمونهوار ، من.است گرامي
:است فرموده
من آمدستم ظرف در كه بحرم آن من ميانه 1 حاشيه 0:شعرموازي-:311
در كه قدم الف برآيم قدي الف الفي هر آمدستمبه حرف در كه معني آن
جهان حضور آشكار ، و شكوهمند شماي هم بابا ترانه همين در آمدستم الف
هزاره ، هر در كه است باستاني باور همان.راميبينيد شاهنامه
قدي الف هزارهاي ، هر:الفي هر به و آورد خواهد بر سر رهانندهاي
.برآيد