چهارم ، شماره 1214 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 10 دوشنبه 20
|
|
...دميد سبزه و بهار آمد كه مژده رسيد
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
هوا ، بهار ، اعتدال آغاز سبب به كه است طبيعي جشن يك نوروز جشن
همه آن زمستان از پس حياتطبيعت تجديد و رستاخيز و وروز شب شدن مساوي
است يافته اهميت
آغاز در كه است بادوام و ابدي زندگاني از حالتي سرخ ماهي:شهري جعفر
زوج ، صورت به خود مونس حضور با تا -ميشود هفتسين سفره ميهمان نو سال
باشد تفرقه وعدم هم به خانواده اهل پايبندي از نشانهاي
جوششكفتنها و آفتاب و آسمان زمين ، شادماني روز و است جهان جشن نوروز
.هرآغاز هيجان از سرشار و زادنها شور و
.طبيعت با انسان خويشاوندي خاطره.است بزرگ خاطرهاي تجديد نوروز
را ملي جشن.ملياست جشن يك نوروزاست دشوار گفتن نوروز از تازه سخن
سخن آن از ساله هر و ميشود برپا هرساله نوروز.چيست كه ميشناسند همه
چرا نيست؟ نيازي تكرار به پس.شنيدهايد بسيار گفتهاندو بسيارميرود
(شريعتي علي دكتر از نقل به) نميكنيد؟ مكرر خود را نوروز مگر.هست
ماهفروردين با چون و است جشنايرانيان كهنترين و بزرگترين نوروز
خاصي احترام از ميشود شروع است ، طيبه وارواح ويژهفروشيها كه
.ميباشد برخوردار
مساوي هوا ، اعتدال بهار ، آغاز سبب به كه است طبيعي جشن يك نوروز جشن
همه آن زمستان از پس طبيعت حيات تجديد و رستاخيز و روز و شب شدن
.است يافته اهميت
بنيانگذار ايرانيان ، اساطيري پادشاه جمشيد باستاني ، روايات بنابر
سلاطين و فرمانروايان انحصار در نوروز پس آن از.است بوده عيد اين
در باافزودند آن آيينهاي و سنتها بر خود سهم يكبه هر كه گرفت قرار
به آن همراهآيينهاي به نوروز خوارزمشاهيان ، اقتدار شدن همشكسته
و حافظ كه بودند اينمردم بعد به آن از و كرد پيدا راه مردم زندگي
.هستند و بوده ملي عيد اين سنتهاي نگاهدارنده
جو ، گندم ، مانند حبوباتي كردن سبز سنتها ، اين از يكي گذاشتن سبزه
اين عيد ، به مانده روز پانزده ازاست غيره و ماش لوبيا ، عدس ،
بشقاب در را آن هم بعد و بزند جوانه تا ميكنند خيس آب در را حبوبات
مقدمات از يكي حقيقت در عمل اين.شود سبز تا ميگسترانند كوزه روي يا
.است سفرههفتسين ازسينهاي يكي تهيه
لوازم از ويكي دهنده زينت آنكه ضمن حبوباتدر اين كردن سبز البته
رشد خوب روي از يعنيداشتهاست نيز تفال جنبه سفرههفتسينبوده ،
.پيشگوييميكردند را آينده سال سبزههااوضاع اين نكردن يا كردن
ميگرفتند نتيجه ميكرد ، چنين رشد يكنواخت و وپرپشت خوب سبزهها اگر
كه صورتي در و.بود پربركتخواهد و پربار سالي سالآينده ، كه
در كه را سالي بود ، كم رشدشان اينكه يا ميزدند ، جوانه دير دانهها
.ميكردند پيشبيني كمرونق سالي داشتند ، رو پيش
و عيد از استقبال براي عيد ، مردم به مانده هفته دو خانهتكانياز
و راميزدايند سياهيها و ميگيرند اثاثيهخانه چهره از غبار بهار ،
.ميكنند خانهتكاني اصطلاح به
مردگان كهروان گفت زرتشت:ميگويد اينمورد در عرب مورخ ثعالبي
آن در كه كرد وامر ميگردد باز خانههايشان فروردگانبه ايام در
خوردنيهاي آنجا و پاكبگسترند فرشهاي و كنند پاك خانههارا ايام
.گيرد نيرو آن به مردگان روان تا بخورند و بنهند اشتهاآور و خوشمزه
و نوروزديد ايام در آنكه به باتوجه و فوق مورد به توجه با
تا است معمولافرصتي اسفند آخر ميگيرد ، هفتههاي صورت بازديدها
و بپردازند خود خانههاي ديوارهاي كردن نقاشي و سفيدكردن به مردم
نو لوازم آن جاي و انداخته دور به را كهنهخانه و كمبها اثاثيه
سفالين ظروف تمام خانوادهها از بعضي در كه بود مرسوم قديم در.بخرند
ميشكستند يا ميريختند ، بيرون بود ، شده استفاده آنها از سال طي كه را
.ميگذاشتند نو ظرفهاي آن جاي به و
تكاپو به برايخريد مردم عيد شدن نزديك عيدبا شب خريدهاي
تا گرفته كفش و كيف لباسو و رخت از عيد خريدملزومات ميافتند ،
.است زيادي هزينههاي مستلزمصرف..و ميوه و شيريني آجيلو
.بخرند لباسنو عيد براي بچهها بهخصوص همه كه بوده رسم قديم از
:كه ميخواندند را شعر بيت اين تهيدست مردم بودهكه هم رو اين از
نداريم ماقبا و آمد عيد
نداريم صفا قبا كهنه با
و سرزمين نامايران ، به خود سفرنامه در پولاك ادوارد كوب دكتريا
هر خصوص به و برآيد دستش از كس هر:مينويسد مورد اين در آن مردم
فروش و تهيه كار دليل همين به.ميكند بر به نو لباس نوروز در زني
خانوادههاي روساي از بعضي و ميرسد قوت حداكثر به ايام اين در پارچه
بشوند هم وامدار حتي و كنند تجهيز را خود امكانات همه بايد پرجمعيت
.كنند تامين را خود خانواده اجتناب غيرقابل احتياج اين تا
در.است آتش آريايي ، جشنهاي اقوام جشنهاي از سورييكي چهارشنبه
.سده جشن و سوري جشنداشتهاند بسيار شهرت آتش جشن دو قديم ايران
منظور به افروختنآتش با كه است آتش ، جشنهايي جشنهاي از منظور
.ميشد اعلام و آغاز شادماني و سرور
باره اين در باستان ايران جشنهاي و گاهشماري كتاب در رضي هاشم
طراوت ، پاكي ، روشني ، مظهر آتش باستان ، ايرانيان نظر در:مينويسد
...است خداوند مظهر نهايت در و تندرستي سلامت ، زندگي ، سازندگي ،
همه ناكامي ، بدبختي ، فقر ، ميشود ، افروخته آتش گاه هر آنها اعتقاد به
.ميشوند ناپديد و محو اهريمنند ، مظهر زشتيهاكه و بديها
بود ونكبت بيماري و تباهي و روشني غلبه نشانه آتش افروختن چون پس
ترانههاي خواندن و رويآتش از پريدن رسم كمكم ميشد ، آن تقدس موجب و
.شد باب آن
سوري چهارشنبه به راجع ايراني آداب و معتقدات كتاب ماسهدر هانري
و است روز بدترين سال ، چهارشنبه آخرين كه برآنند ايرانيان:مينويسد
خيلي و ميبندند را دكانها.نميپردازند كاري به روز اين در رو اين از
به ناگزير سال تمام مبادا تا.نكنند پرداخت پولي كسي به كه مواظبند
رودخانه به بگويند ، سخني بيآنكه ديگر گروهي.باشند پول پرداخت
از تا ميپاشند اثاثيه و خانه به و برميدارند آب آنجا از و ميروند
.شود جلوگيري بدآمدها
زيرا ;ميپاشند صورتش به آب اين از بربخورند ، آشنايي به كوچه در اگر
.شد خواهند كامروا سال تمام شوند ، آب خيس كه كساني عقيدهدارند ،
افروختن آتش ميتوان را چهارشنبهسوري آداب از افروختنيكي آتش
و ميآورند هم گرد را بياباني روي خود بوتههاي ترتيبكه بديندانست
تو ، از من سرودزردي همراهباخواندن -خصوصجوانان به افراد تمام
از را بوتهها اين خاكستر سپسميپريدند آتش روي از من از تو سرخي
.ميريختند دور و ميبردند بيرون خانه
گرد دوره نوازندگان و بازيگران دسته كمتر ، نوروزامروز طليعهداران
رنگ لباسهاي پوشيدن با نوروز فرارسيدن هنگام به كه ميخورند چشم به
با است ديوي آنان ميان در.ميافتند راه به برزنها و كوي در رنگ ، به
ايستاده ، سيخ و وزكرده سبيلهاي مقوايي ، بزرگ سپر شاخدار ، كلاه
.است شده دوخته زنگوله لباسهايش به كه درشت دندانهاي
خواندن استعداد كه فرد اين.است فيروز حاجي افراد ، اين از ديگر يكي
در و ميكند سياه دوده با را صورتش دارد ، گرداني مجلس و وبذلهگويي
سر بر كلاهبوقي و دست به زنگي دايره و پوشيده قرمز لباس حاليكه
...روزم يك سالي حاجيفيروزم ، :ميخواند چنين گذاشته ،
افروز آتش.افروزاست آتش ميكند ، همراهي را فيروز حاجي كه ديگري شخص
آمده ، افروز آتش:ميخواند ميزند ، هم به را تخته تكه دو كه درحالي
پوده روده.فقيرم روز يك سالي صغيرم ، افروز آتش.آمده سالييكروز
راه به برزن و كوي هر در عده اين..آمده چينبوده هر آمده ،
شادي پاس به نيز مردم.ميخواندند بهشادي را مردم ودلهاي ميافتادند
آنان به انعامي وتوانش ، وسع حد در يك هر فرزندانشان و خود
.ميدادند
انتخاب روش.داشت نام نوروزي طليعهداران ، مير اين از ديگر يكي
با را مرگي به محكوم يا نظر مورد شخص كه بود شكل اين ميرنوروزيبه
اعمال رشته يك در و ميآوردند در شاه شكل به البسهايمضحك پوشانيدن
مدت كوتاه دوره.ميگذاشتند آزاد شاهانه وفرمانهاي حكم صدور و نمايشي
انقضاي از پس و داشت ادامه بدر سيزده روز تاعصر نوروزي سلطنتمير
(مرگ)بودند كرده تعيين برايش پيش از كيفريكه به را وي معهود ، دوران
.ميرساندند
پورناجي بنفشه
دارد ادامه