چهارم ، شماره 1215 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 11 سهشنبه 21
|
|
زندگي نماد هفت يا سين هفت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) دميد سبزه و بهار آمد كه مژده رسيد
رازي و رمز ميگيرد ، قرار سين سفرههفت سر بر كه لوازمي تمام در
زمين و طبيعت با انسان ارتباط و نعمت وفور از نشان كه است نهفته
دارد
فالكوزه و فالگوش
و فالگوش است ، بوده متداول سوري چهارشنبه شب در كه مراسمي جمله از
روزگار در بيگمان:مينويسد مورد اين در رضي هاشم.است فالكوزه
خلوت جاهاي و بامها زير به جوانان بلكه دوشيزگان ، فقط نه گذشته ،
نزول زمين به كهفروهرها ايامي چنين در آنكه اميد به.ميايستادند
آيندهشان از نجوا به را آنان ميشوند ، وارد خود برخانومان و كرده
و.هستند اطلاع با آينده از ارواح كه بودند آن بر چون.سازند آگاه
.است مانده باقي دوشيزگان ايستادن فالگوش شكل به رسمي چنان
به را خالي كوزه نابالغي دختر كه است بوده ترتيب اين به فالكوزه رسم
و ميانداخت آن در چيزي داشت ، نيتي كه كس هر و ميچرخاند دورمجلس
و مينشست گذر سر در دختر بعد روز عصر.ميبرد خانه به را كوزه اين
هر و ميآمدند - بودند انداخته چيزي كوزه در كه كساني همان - رهگذران
از يكي دفعه هر و ميكرد كوزه در دست دختر آن.ميخواندند شعري كدام
نيت چيز آن صاحب.ميآورد بيرون بودند ، انداخته آن در كه را چيزهايي
.ميگرفت نيك فال به را آن و ميكرد تطبيق خوانده كه شعري با را خود
هم با را چادرهايشان زن نفر چند سوري چهارشنبه شب زنيدر قاشق
به قاشق زدن با بزنند ، حرفي بيآنكه و نشوند شناخته ميكردند ، تا عوض
و ميرفتند دكان هفت يا خانه هفت در به داشتند ، دردست كه ظروفي پشت
كاسه در دكان صاحب يا صاحبخانه تا ميدادند قاشقزنيادامه به آنقدر
خانه در كه افرادي هم گاهي.بريزد...نباتو و نقل و آجيل آنان
لوازم جمعآوري به و ميرفتند درخانهها به روش اين با داشتند ، بيمار
.است مشهور بيمار آش به آش اين.ميپرداختند آش تهيه براي پول يا آش
مشكلگشا آجيل
آجيل آوردن فراهم تشريفات سوري ، شبچهارشنبه مراسم از ديگر يكي
با داشت ، مشكلي و گرفتاري كس هر كه ترتيب اين بهاست بوده مشكلگشا
كشمش ، سنجد ، بادام ، پسته ، شامل كه را مغز هفت آجيل اين تشريفاتي
فديه و نذر صورت به و كرد مي تهيه بود خرما و انجير برگههلو ، گردو ،
.ميكرد پخش ديگران ميان
نو سال شب
لباس و ميرفتند گرمابهها به مردم مانده ، نو سال تحويل به ساعت چند
كساني.ميكردند آرايش وزنها اصلاح را موهايشان مردها.نوميپوشيدند
به كه ديگري رسم.درميآمدند عزا نيمه حالت به عزاداربودند ، كه
تحويل هنگام به كه ميكردند تلاش مردم كه بود اين شده ، متروك تدريج
داشته حضور -عبدالعظيم شاه مانند -اماكنمقدس از يكي در نو سال
.باشند
:مينويسد نو سال موردشب در تهران اجتماعي تاريخ كتاب در شهري جعفر
به ماهي و پلو سبزي خوردن با (عرفه يا علفه) عيد از قبل شب در مردم
و مينشستند وداع به كهنه سال با پاكي ، و عمر طول سلامت ، طراوت ، تجلي
يا خرما پلو خوردن با را زندگي شيريني نو سال غذاي وعده اولين در
گرد بر صميميت با همگان كه ديگر وعدهاي تا.ميكردند آغاز پلو شيرين
تكاپوي و گرفته دست به را زيستن سررشته تا گيرند جاي پلو رشته سفره
و چراغها تمام كه بود مرسوم شب اين در نگذارند ، زمين به را زندگي
.دارند نگه روشن صبح تا را خانه اجاقهاي
سين هفت
سال در بركت و خير افزايش و شگون منظور به را سين هفت سفره
ميسازد ، را سين آنهفت تاي هفت كه موردسينهايي در.ميگسترانند
هفتامشاسپند به اشاره بوده ، مقدس قديم زمان از كه هفت:گفت بايد
سفره سر بر كه لوازمي تمام در.ميباشد فرشتگانمزديسنا بزرگترين يا
و نعمت وفور از نشان كه است نهفته رازي و رمز ميگيرد قرار سين هفت
.هستند زمين و طبيعت با انسان ارتباط
مسلمانان.سفرهمينهند سر بر كه است مواردي جمله از مقدس كتاب
بر تقدسي و تيمن عنوان به را تورات يهوديان و اوستا زرتشتيان قرآن ،
.ميگذارند سفره سر
گذشته در ما پيشينيان.دارد فراوان اهميت نيز سبزه و آب نهادن
آن در آب و گياه فزوني و بركت و خير ارواحموجب كه داشتند اعتقاد
و خرمي و زيبايي براي سبزه وجود كه معتقدند نيز برخي.سالميشوند
.است جديد بهار اعلام
مهم عنصري جشنهايملي و ديني مراسم اغلب در آتش كه آنجايي از
اهميت نيز نوروزي خوان برسر آتشدان دادن قرار ميشود ، قلمداد
ساير و واسپند عود و سوز خوب چوبهاي كنارآتشدان در.داشت ويژهاي
.شد چراغ يا شمع به تبديل بعدها آتشدانها.ميدادند قرار را بخورها
.است شده كهسپري است اسفند ماه يا (ماهي) حوت برج نشان ماهي ،
هفت جزوسينهاي (سمك) عربيش مناسبتاسم به را ماهي معتقدند بعضيها
.كردند سين
چرخش هر.زايشاست در ماهي رمز كه بودند معتقد قديم ايرانيان
.است زندگي چرخش از ماهينشان
رسيدن و است سكوت سكونو يكجانشيني ، ماندگاري ، از پرهيز نماد ماهي
.پويش و خيزش پويايي ، به
سرخ ماهي:مينويسد سين هفت سفره سر در ماهي وجود مورد در شهري جعفر
سفره ميهمان نو سال آغاز در كه است دوام با و ابدي زندگاني از حالتي
پايبندي از نشانهاي زوج ، صورت به خود مونس حضور با تا ميشود سين هفت
.باشد تفرقه عدم و هم به خانواده اهل
آدميان آفرينش جشن سال ، روز آخرين چون.است نژاد و نطفه نشان تخممرغ
رسيده تازه جوانههاي از كه سمنواست بركت نشان نان.ميشود محسوب
قرار سفره سر بر اوليهاش مواد تازگي و شادابي براي ميشود ، پخته گندم
يا و دهيم انجام سنجيده را كارها كه است اين براي سنجد.ميشود داده
.است تولد و زايش دلدادگي ، عشق ، مظهر قولي به
عامه فرهنگ در و وسلامت سعادت و عشق رمز و راز با است ميوهاي سيب ،
.بركتاست و سيري دوستي ، نشان
و زيباترين چون.زايش و بركت مايه و است مقدسي درختي ميوه انار ،
.ميگيرد صورت انار داخل در زايش تصوير بهترين
انسان كه همزماني يعني.دارد اعتدال حالت كه است مادهاي سماق ،
مفيد او حال براي ميشود ، دچارگرمي كه هنگامي در هم و سردي دچار
به را زندگي و ميبرد بين از را دشمنان ديگر ، سماق قولي به.است
.ميكند تلخ دشمنان
.ميسازد دور را ترشرويي سركه و گرسنگي سير ،
دارندگي و ثروت نشانبركت ، شده ، ضرب تازه سكههاي ايرانيان ، نزد در
قراردادن با مردم نشدهاند ، شكوفا هنوزگلها چون فصل اين در.است
اسفندماه ويژه گل كه بيدمشك ، نرگس ، لاله ، سنبل ، تازهمانند گلهاي
.ميكنند خود نوروزي سفرههاي ميهمان را بهاري زيبايي و طراوت است ،
دانههاي آن كهدر آبي ظرف در است ، زمين چون مانند گوي كه نارنج
اين ملزومات ديگر از.ميگيرد است ، جاي شده داده قرار اسپند ، مقدس
.شيريني و نقل نان ، و آرد گلاب ، شيشه آيينه ، :از عبارتند نوروزي خوان
سال تحويل زمان
سين هفت سفره وپاي خانه در بايد منزل اهل همه سال ، تحويل هنگام در
بود غايب سين هفت سفره سر به تحويلسال هنگام به كسي اگر و باشند
هنگام به.ميشد آواره خودش خانه از ديگر سال تا پيشينيان عقيده به
در را سكهاي ميآورد ، پول پول ، كه استدلال اين با مردم نو سال تحويل
سر بر زمان اين در باشد ، حرارتي مزاجش كه كسي همچنينميگرفتند دست
شيره انگشت يك رطوبتي اشخاص و ميخورد ماست انگشت يك سين هفت سفره
كه بودند باور اين بر مردم ضمن در.شود معتدل مزاجشان تا ميخوردند
آن صاحب شود ، خاموش سفره سر شمعهاي از يكي سال ، تحويل موقع در اگر
.شد خواهد كوتاه عمرش كند ، پوف را شمع آن كسي اگر و مرد خواهد خانه
خاموش براي اجبار صورت در و بسوزد آخرش تا بايد شمعها ترتيب اين به
.كنند خاموش سبز برگ دو با را آن بايد كردن ،
بازديد و ديد
قاجاريه دوره واداري اجتماعي تاريخ كتاب نويسنده مستوفي ، عبدالله
ديدن به همه:مينويسد ايام اين در عيد بازديد و ديد مراسم مورد در
.بود كرده معين را تكليف اشخاص ، اجتماعي حيثيت و ميرفتند همديگر
بازديد به روز سه از بعد و مينشستند خانه در روز سه تا محترمين
ميكردند ، ديدن اول روز سه كه پايينتر اشخاصنسبتا برعكس.ميرفتند
تا حال درهر و مينشستند خانه در بازديد ، دريافت براي آن بعداز
به تصادف برحسب كسي اگر.موقعبود به عيد بازديد و ديد سيزده روز
او طرف از مقامي قائم نداشت ، حضور خانه صاحب ميشدكه وارد خانهاي
گزارش ميآمد ، خانه صاحب وقتي و ميكرد پذيرايي واردين از و نشسته
.نشود فراموش آنها بازديد كه ميداد
است ، شده عيد ازتكلفات فرار وسيله مشروطه دوره در كه عيد در گردش
در هم سفري اگر كه ميكردند سعي مردم نبودو مرسوم هيچ وقت اين در
عيد ، ايام شدن برگزار از بعد كه بدهند را آن ترتيب طوري دارند ، پيش
از خستگي بهانه به عيد پذيرايي از عذرخواهي.گيرد صورت آن از قبل يا
.نبود رسم هيچ است ، شده معمول مشروطه از بعد كه كار
.نبودند بلد مردم نيز را تبريك كارت و نامه فرستادن و كارت گذاشتن
اجتماعي وظايف از يكي را كار اين و ميكردند ديدن هم از شخصا همگي
.نميشمردند جايز عنواني و بهانه هيچ به را آن ترك و ميدانستند خود
خوانيها ، بطننوبهار در:ميگويد باره اين در عناصري جابر استاد
سادگي ، با توام زندگي بازديدها ، نوعي و ديد و سفرهگشاييها
نوروز حقيقي فلسفه نمونه عنوان به.موجميزند صفا و بيپيرايگي
و بگشايند مشكلاتيكديگر از گرهاي كه است بوده اين درگردهماييها
.است نبوده نظر منظور تفاخر هرگز
پورناجي بنفشه