چهارم ، شماره 1217 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 13 پنجشنبه 23
|
|
!دارد هم ديگري زن بود نگفته شوهرم
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
خانواده دادگاه راهروهاي در
كه دهد اطلاع صريحا عاقد و زن به ازدواج موقع در است مكلف مردي هر
ميشود قيد مزاوجت قبالهء در نكته اين نه ، يا دارد ديگري زن
در خانواده بزرگترهاي شدن پيشقدم باعث كه دلايلي از يكي
مهم امر اين در آنها تجربه ميشود ، جوانان ازدواج تصميمگيريبراي
مادارد جامعه در خانواده كه والائي جايگاه دليل به علاوهبراين است ،
و خانواده به مربوط مهم تصميمگيريهاي در بزرگترها براي احتراميكه و
توسط ازدواج پيشنهاد اعلام و خواستگاري مراسم ميشويم ، آنقائل افراد
از پيش مرد و زن مواردي در چنانچه حتي.ميگيرد ايشانصورت
در بازهم باشند داشته گذشته در را ديگري ازدواج ازدواجشان ، تجربه
زندگي آغاز باره در خانواده بزرگتر افراد يا مادر و مواردپدر بيشتر
ميرود انتظار اخير مورد در اما.مينشينند گفتگو به مشتركايشان
احتمالي جوانب و شرايط تمام عاقلانهتر و بازتر چشماني با كهطرفين
ازدستدادن يا جدائي به است ممكن كه را قبلي تجربه و بگيرند نظر رادر
يكتجربه را آن اگر حتي.بسپارند فراموشي به باشد انجاميده همسر
منفي تجاربعاطفي برخي;روانشناسان نظر به.آوريم شمار به تلخ عاطفي
در كه هميشه ، همانگونه نه اما هستند مفيد بلكه نيستند ، مضر تنها نه
...شهر قضائي مجتمع -.است شده بيان ضمني طور به نظر اظهار اين
خانواده دعاوي ويژه.. عمومي دادگاه -
خانهدار -زن:خواهان -
آزاد شغل -مرد:خوانده -
طلاق:زن خواسته
كجاست؟ نشونيتون شما:(مرد به خطاب) قاضي
(ميگويد را نشانياش مرد)
كجاست؟ شما نشوني:(زن به رو)
(.ميدهد ديگري نشاني زن)
!ميكنيم جازندگي يه ما قاضي جناب:(نيشخند با) مرد
.نهخير:زن
گرفتيد؟ شما روهم آقا اخطاريه:(زن به رو)
يهمامور.روبردارم فرزندمون وسائل (مرد) ايشون خونه بودم رفته من
برايشوهرتون نگيريد اگه:گفت.اونجا آورد رو اخطاريه انتظامي نيروي
.گرفتم هم من.ميشه درست مشكل
كامل صورت در ميگردد ، مطرح دادگستري در كيفري يا حقوقي دعوي وقتي
دفتر يامدير كننده رسيدگي قاضي نظر به پرونده در موجود مدارك بودن
شده طرح ديگرپرونده طرفهاي يا طرف موضوع ، نداشتن فوريت و دادگاه
دادگاه در معيني درزمان كه جلسهاي در حضور براي اخطاريه برگه بوسيله
دادخواست رونوشت حقوقيدادگاه دعاوي در.ميشوند دعوت ميشود تشكيل
تا ميفرستد دعوي طرف براي برگاخطاريه همراه به را آن ضمائم و خواهان
در حضور بدون يا حضور با اول دلايلطرف و دعوي موضوع از آگاهي با
معين قانونگذار كه تكليفي به بنا بههرحال.بدهد مقتضي پاسخ دادگاه
قانون كه نحوي به بايد اخطاريه و پيوستها دادخواستو ابلاغ است ، كرده
قانون ماده 91 بنابر.پذيرد صورت است مقرركرده مدني دادرسي آئين
را آن ضمائم و دادخواست نتواند ابلاغ مامور هرگاه مدني ، دادرسي آئين
از يكي به او اقامت محل در بايد برساند خوانده مدعيعليه شخص به
سن مامور نظر به براينكه مشروط.نمايند ابلاغ او ياخادمين بستگان
و باشد كافي دادخواست اهميت تشخيص تميز براي ايناشخاص ظاهري
ميكند دريافت را برگه كه شخصي و عليه مدعي بين مشروطبراينكه
اخطاريه انتظامي مامور نيز ما نظر مورد دعوي در.نباشد تعارضمنفعت
خواهان يعني.است كرده ابلاغ خوانده قانوني همسر يعني زن رابه
عدم تشخيص قانونگذار گرچه.است گرفته را خود دعوي طرف دعوياخطاريه
اخطاريه اصلي مخاطب و ميكند دريافت را اخطاريه كه شخصي منافع تعارض
خواسته كه ميشود ملاحظه عمل در اما است گذاشته مامور عهده به را
كننده دريافت كه مواقعي جز به كه چرانميشود تامين قانونگذار
عليه مطروحه دعوي در را خود بودن ذينفع نيت حسن با است ممكن اخطاريه
را آن يا كند خودداري آن دريافت از و كند بيان اخطاريه اصلي مخاطب
تشخيص را موضوع اين ميتواند ندرت به ابلاغ مامور بدهد ، خود طرف به
دادرسي آئين قانون از ابلاغ مبحث در عديده اشكالات از يكي اين.بدهد
.گيرد قرار افراد از برخي استفاده سوء مورد ميتواند كه است مدني
دادگاه جلسه در دعوي طرفين عمدي يا غيرعمدي حضور عدم زيادي موارد در
به طرفين از يكي اظهارات شنيدن بدون رسيدگي يا رسيدگي در تاخير و
.است يادشده مسئله دليل
به عادي گرفتيد شما رو آقا اخطاريه كه اين:(زن به رو) قاضي
.نميرسد نظر
دوسههفته ميكرديم ، زندگي هم با ما كه اينه واقعيت رئيس جناب:مرد
.مادرش خونه رفته و كرده قهر خانوم كه است
.ديگه زندگيت و سرخونه برو:(زن به خطاب)
يه بود نگفته ما به (شوهرم) آقا اين زندگيمون اول از قاضي آقاي:زن
!داره هم ديگه زندگي و خونه
كني؟ زندگي باهاش كردي قبول اول از چطوري پس
.داره هم ديگه زن يه نميدونستم كه من
ميگه؟ راست:(مرد به رو)
.داشته شوهر قبلا هم ايشون خوب ، :(جانب به حق چهرهاي با) مرد
.نداره كه حالا
تمامجوامع در تقريبا دارد شوهر كه زني با مرد ازدواج بودن ممنوع
بطور نيز جامعهما در.ميرود شمار به ناپسند امري و است شده پذيرفته
چنين درممنوعيت ترديدي قانوني و شرعي همه از مهمتر و اخلاقي عرفي ،
ازدواجي چنين كه قانونمدني ماده 1050 به توجه با.است نبوده ازدواجي
كه -تعزيرات بخش -مجازاتاسلامي قانون ماده 644 و دانسته باطل را
ارتكاب واقع در است نموده موارديتعيين چنين در حبس و نقدي مجازات
و زن اگر كه است لازم نكته اين يادآوري.دارد ناچيزي احتمال جرمي چنين
و آن بودن باطل بر علاوه بدهند ، چنينازدواجي به تن آگاهانه مردي
هيچگاه و آمده بوجود دائمي حرمت مذكور ومرد زن ميان ايشان ، مجازات
.كنند ازدواج قانوني بهصورت يكديگر با نميتوانند
ديگري يك هر و مشغولند يكديگر با بحث و جر به مرد و زن حاليكه در) -
(.ميدهد تذكر آنها به دادگاه رئيس ميكند ، دروغگويي به متهم را
بايد.نيست هم با كردن صحبت محل كه اينجا.نكنيد صحبت همديگر با -
سپس) نكشه ، اينجا به كارتون ديگه تا ميزديد روباهم حرفها اين قبلا
ميكني؟ كار چه رو مهريهات حالا:(ميپرسد زن از
خودت پيش بچهرو آزاد جونم حلال ، مهرم.ميبخشم:(خونسردي با زن)
ميداري؟ نگه
پدرپيرم و مادر از حالا.كردم تروخشكش و شيردادم بچه به سال يه من
فقط روبده خرجش آقا اگر.ندارم كه هم درامدي منبع.ميكنم نگهداري هم
.ميدارم نگهش مادري عاطفه خاطر به
سالگي تا 7 و پسر مورد در سالگي تا 2 طفل مادر اينكه از نظر صرف
آن از پس و داشت خواهد اولويت فرزند نگهداري براي دختر ، مورد در
به ميشود ، محول او به باشد فرزند نگهداري به صالح پدر كه صورتي در
پساز.است پدر عهده اولادبر نفقه مدني قانون ماده 1199 مطابق حال هر
در.است پدري اجداد عهده به نفقه دادن به او قدرت عدم يا پدر فوت
همان به و مادر عهده به نفقه پرداخت از ايشان ناتواني يا نبودن صورت
نفقه تامين از او ناتواني يا مادر فقدان صورت در شده ياد ترتيب
ماده مطابق مادر اولا پرونده اين در.است مادري اجداد عهده به فرزند
جز به اينكه مگر بدهد شير خود طفل به كه نيست مجبور مدني قانون 1176
از همواره گرچه.نباشد ممكن ديگري طريق به فرزند تغذيه مادر شير
ياد تولد از پس اوليه ماههاي در كودك غذاي بهترين عنوان به شيرمادر
و فرزند بر مادر كه را حقي حداقل كه نميشود دليل اين اما ميشود ،
درخواست حتي فقها از برخي.بگيريم ناديده دارد باره اين در همسرش
صورت هر در.ميدانند مجاز را مادر توسط فرزند به شيردادن بابت اجرت
پدر و نباشد آن پرداخت امكان يا نگردد پرداخت پدر توسط نفقه اگر
شود ، پرداخت نفقه قضائي مرجع توسط آن فروش با كه باشد نداشته اموالي
طفل پدر از بعدا را آن و بپردازد قرض عنوان رابه آن ميتواند مادر
.كند دريافت قانونياش همسر يعني
كجاست؟ ميكند زندگي اولش زن با آقا كه جائي نشوني
.نميدونم من:زن
نيستند؟ ساكن ميكرديد زندگي قبلا شما كه جائي همون
.قربان خير نه:(ميگويد پاسخ عجله با مرد)
ميكنيد؟ زندگي كجا پس (مرد روبه)
تهرونسكونت غرب طرفاي جائي يه ظاهرا:(ميدهد جواب زن بار اين)
داره
جدابشي؟ زنت از ميكني قبول ببينم بگو شما خوب:(مرد روبه)
.خير نه
داري؟ هم ديگهاي همسر
بله
داري؟ هم ديگهاي زن كه نگفتي ازدواج اول از چرا پس
گفتم من
ننوشتيد؟ ازدواجتون نامه قباله توي چرا پس
!نميدونم
آن در كه است شده گرفته نظر در قسمتي ازدواج نامههاي قباله در
دارد ديگري زن كنوني ازدواج حين در كه بنويسد بايد خود خط با مرد
مردي هر:ميگويد سال 1310 مصوب ازدواج به راجع قانون ماده 6 نه؟ يا
ديگري كهزن دهد اطلاع صريحا عاقد و زن به ازدواج موقع در است مكلف
ماده 5 در همچنين.ميشود قيد مزاوجت قباله در نكته اين نه ، يا دارد
از قبل كه شوهري و اززن يك هر:كه بود شده تصريح نيز نامبرده قانون
به نميگرفت صورت فريبمزاوجت آن بدون كه داده فريبي را خود طرف عقد
.شد محكومخواهد تاديبي حبس سال تا 2 ماه شش
همسر نداشتن جمله از آن عيني مصاديق شمردن بر با فوقالذكر ماده مفاد
مورد تعزيرات به مربوط بخش اسلامي مجازات قانون ماده 647 در قانوني
مشورتي نظريه در نيز دادگستري حقوقي اداره.است گرفته قرار تاكيد
از صريحا را قبلي ازدواج نمودن مخفي مورخ 7/8/64 شماره 4075/7
شكايت مرد از زن چنانچه مورد اين در.ميداند ازدواج در فريب مصاديق
جدائي براي قبولي قابل دليل اين بر علاوه و است حتمي مرد مجازات كند ،
.نمايند توافق هم با ديگري صورت به اينكه مگر.ميباشد شوهرش از
كجاست؟ دومت زن حالا:(مرد روبه)
!جدابشيم هم از ميخواهيم هم الان.ندارم خوبي ميونه اون با
ميشي؟ جدا داري اولت زن از يعني
!داريم شعبههاپرونده از يكي در بله
مجتمع؟ كدوم
مجتمع همين
داري ناخواسته يكي اون از و خواسته يكي از كه كردي چيكار ببين
جداميشي
.كارشه دنبال گرفته هم وكيل.داده طلاق تقاضاي اولم زن
.ديگه ميشه طوري همين دوزنه مرد:(خنده با قاضي)
.دوممعلاقهمندم زن به واقعا من:(است كرده بغض حاليكه در مرد)
.كنيم زندگي ميخوامجدابشيم هم از طوري اين نميخوام
داري؟ هم بچه اولت زن از
خير؟ نه
.نيست كه باردار
و قوم از داور يه بريد دوتون هر حالا خوب .نازاست.مطلقا نه ،
.كنيد خودتونمعرفي براي خويشتون
دخالت رو كس هيچ زندگيمون اول از قاضي آقاي:(ناراحتي با مرد)
.بشه ماها داور كسي نيست لازم هم حالا.نداديم
.بشه تعيين داور بايد شماست ، دست مگه