چهارم ، شماره 1217 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 13 پنجشنبه 23
|
|
انتقادي هرمنوتيك
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آرايش با هابرماس ، و گادامر هرمنوتيك پذيرش با ايكوري هرمنوتيك
كنش و شده ساخته رمز با كه است معنايي دنبال به آن رموز و متون اصلي
ريكور ، لذا ميآورد ، فراهم را آن توضيح امكان نمادين نظام و انساني
صريح معني كه نمادهايي خصوص به نمادها توضيح و تشريح فن را هرمنوتيك
ميشناسد دارند
نجات خود كار با فرانكفورترا دبستان حيات اينكه بر علاوه هابرماس
خود بررسي و بحث موضوع نيز را هرمنوتيك بخشيد ، تعالي را آن و داد
داد قرار
قادرند انتقادي دبستان و هرمنوتيك ديدگاههاي از كداميك:اشاره
راه آيا بگذارند؟ نمايش به را آن و كرده درك بهتر را متن واقعيت
حريري دكتر كه هستند سوالهايي اينها دارد؟ وجود باره اين در سومي
در پاسخ آنها به كرده سعي ايران جامعهشناسي انجمن در خود درسخنراني
قابل را خود متن گادامري هرمنوتيك براساس است معتقد وي بدهد ، خوري
نشان ما به را خود واقعيت ميتواند و ميداند شناسايي قابل و تفسير
فرهنگ صنعت و ابزاري خرد است معتقد ايننظريه نقد در هابرماس بدهد ،
گفت پروسه طريق ابتدااز بايد و شده واقعيت قلب منجربه سرمايهداري
پيدا شناخت آن ماهيت به سپس و شدهپرداخت قلب واقعيت نقد به گو و
پراكسيس و گادامر متن هرمنوتيك ديدگاه پذيرش با ريكور وليپل كرد ،
نام به سومي ديدگاه انتقادي دبستان نماينده عنوان به هابرماس ،
.ميآورد پديد را انتقادي هرمنوتيك
مقالات سرويس
است بهتر هرمنوتيكابتدا و انتقادي دبستان درباره صحبت از قبل
عنوان به آدم ، عمل ، نظر ازعرضكنم را مختصري توضيح انتقاد درباره
سقراط نظر لحاظ به و منتقد اولين انساناسطورهاي ، نخستين
عليرغم اينتعبير با ;است بوده باستان يونان در منتقد نخستينفيلسوف
اين با نكند ، تناول ممنوعه ميوه از بود شده حكم آدم حضرت به اينكه
انتقاد ميكند ، چرا و چون صادره ، مطلق حكم ميوه ، روي خوردن با وجود
بردم ، نام ازسقراط اگر و نميرود ، مطلق حكم قبول بار زير و رواميدارد
انديشهها قابله را خود خاص ، شيوهبرخورد با سقراط كه بود جهت اين به
مرديونان فرزانهترين را ايشان دلف ، معبد گوي غيب زمانيكه.ميدانست
افراد با من تفاوت تنها ندارم ، مقامي چنين من:گفت خواند ، باستان
اين از ديگران و بردهام پي خويشتن بهناداني من كه است اين عادي
يافتن اصولاتوانايي كه بود اين بر سقراط راسخ اعتقادامربيخبرند
انديشههايشان زايش به كسي بايد دارد ، تنها وجود افراد تكتك در حقيقت
.بود ناميده انديشهها قابله را خود دليل بههمين نمايد ، كمك
ادامه تماميتپديدهها به آدمي وقوف تا و شده شروع آدم از لذاانتقاد
.داشت خواهد
فلسفه ارسطو ، و افلاطون شاگردانش و سقراط كار با جهت همين به درست
زماني.ميباشد كردن چرا و چون حداقل نتيجهاش كه فلسفهاي ميشود ، آغاز
خود به خود هستيم ، هستي در پديده يك وچوني دنبالچندي به كه
به معروفش كتاب در كانت روشنگري ، عصر در.كردهايم آغاز را انتقاد
به است ، نقادي عصر ما ، عصر ميكند اعلام صراحت به ناب خرد نقد نام
بوده ، جريان در روشنگران توسط كه علمي فعاليتهاي تمامي دليل همين
جسته صورت به انتقاد بعد ، به زمان اين از و ميشود انتقاد امر متوجه
انتقاد تدريج به و مييابد رسوخ اجتماعي سازندگي گريختهدر و
باتامور.جايميدهد انتقادها مهمترين رديف در را خود اجتماعي ،
كشور سه در روشنگري عصر از راپس اجتماعي انتقاد زادگاه اصولا
هيوم ، ديويد انگليس در ميداند ، آلمان و انگليس ، فرانسه اروپايي
گونهاي به را لذت اصل ديگر بسياري و فرگوس آدام اسميت ، آدام
و محاسبه قابل همه براي زيان و سود اصل مانند تا كردند مقولهبندي
اعضاي بيشتر شمار براي بيشتر ، اصللذت دليل همين به.باشد ارزيابي
به را انتقادي جهتگيري خود كار با و دادند قرار خود شعار را جامعه
اصحاب توسط كار اين شبيه.دادند سوق اجتماعي مفهومانتقاد سوي
.شد دنبال...و منتسكيو دالامبر ، مانند فرانسه در دايرهالمعارف
فلسفي بيشتربهبعد خود ، فلسفي غناي به توجه با آلماني متفكران
و گرفت ، را كانت كار دنباله باره اين در هگل كردند ، تكيه انتقاد
تا وبر ، ماكس توسط هگل ، عقايد راست جناح.كرد روشن را غنيتري ابعاد
هگل افكار چپ جناح يافت ، تداوم الهي علوم و جامعهشناسي يافتن تحقق
.يافت ادامه علمي سوسياليسم -پارادايم تحقق تا ماركس كارل توسط
ژرفتر ابعاد انتقاداجتماعي سوسياليسم ، پيدايش از پس دليل همين به
اجتماعي كشمكشهاي و مبارزات درجريان كه كرد پيدا وسيعتري و
علمي محافل از بحث زمان اين در كرد ، ايجاد را سوگيريهايمتعددي
با.گذاردند ظهور عرصه به پا مختلفي علمي و نظري گروههاي و شد خارج
آنها به اجتماعي منتقدان نام به خود كتاب در مفصل طور به تامور
.است پرداخته
آفرينش حتي گروههايعملي ، فكري ، دبستانهاي توسط كه انتقادهايي حاصل
اجتماعي ، انتقاد جريان كه شد سبب آمد ، وجود به راست و چپ ايزمهاي
در گفت بتوان شايد كه بخشي تنها وليگرفت خود به شمول جهان ابعاد
(كانادا و اتازوني) شمالي امريكاي بوده ، ضعيف حركتي چنين آنجا
دوم جهاني جنگ از پس عمومي ، ضعف خلاف بر نيز آنجا در است ، البته
پرورش روشنفكريامريكا سازمانهاي دل در (فرانكفورت) انتقادي دبستان
روي بر را كار سيستماتيكترين فرانكفورت دبستان كه آنجا از.كرد پيدا
دبستان نام دليل همين به ميدهد و داده انجام اجتماعي انتقاد
.است گرفته خود به را انتقادي
دوم نسل كهجزو هابرماس يورگن ديدگاههاي روي بر من كار الگوي
حيات اينكه بر علاوه هابرماس.استوارميباشد است ، فرانكفورت دبستان
تعاليبخشيد ، را آن و داد نجات خود كار با را دبستانفرانكفورت
دبستان اينكه اما داد ، قرار خود بررسي و بحث موضوع نيز را هرمنوتيك
چگونه و چيست هرمنوتيك است ، خورده پيوند هرمنوتيك به چگونه انتقادي
ارتباط در من مقاله كه هستند سوالهايي ميشود ، مربوط ما امروز بحث به
.يافتهاند سامان آنها با
به مربوط داردكه وجود عمدهاي دستاورد هابرماس ، نظريات بين در
سه داراي جديد دانش نظريه.ميباشد جديد دانش دربارهنظريه تقسيمبندي
نكته است ، بخش رهايي موضوع عملي 3ـ موضوع -فني 2 موضوع موضوع 1ـ
آن كمابيش فني ، علوم يا عملي موضوع از هابرماس كه است اين اساسي
نظر در ميكردند مراد را پوزيتيويسم فرانكفورتيها اول نسل كه را چيزي
.است نينداخته نظر از كاملا را پوزيتيويسم آنها مانند البته دارد ،
ضمن در ولي.ميداند لازم اجتماعي توسعه و بشر پيشرفت براي را آن بلكه
وكنشهاي اجتماعي روابط و ميدهد قرار نظر مورد بيشتر را عملي موضوعات
براساس و ميداند ، اجتماعي گروههاي و افراد عملكرد از ناشي را انساني
كه موضوعسوم در هابرماس.ميكند مطرح را خود ارتباطي كنش نظريه آن
بيشتر لذت اصل برتوزيع مبتني كه را نجات است ، راه رهاييبخش راه
اجتماعي شكل تغيير يا ديگرتوسعه تعبير به يا بيشتر برايشمار
كارل پيرو آزادسازيانسان ، تا هابرماس.ميكند مطرح را ميباشد
ماركسدور از تقريبا بخش سه علمبه تقسيم نظريه در اما.ماركساست
يعني كار محصول و كار روي را خود عمده تحليل اگر ماركس زيرا ميشود
ارتباط كار 2ـ ميكند 1ـ مطرح را موضوع دو ماس هابر داده ، قرار توليد
قرار توليد و كار راروي خود تحليل هابرماس اينكه مهمتر.زبان و
زباناستوار و ارتباطي كنش روي رابر خود تحليل بلكه نميدهد ،
پاسخ و پرسش و ديالوگ ، گفتوگو كه ميزاني استبه معتقد و ميكند
آزاديبيشتر و رهاييبخشي سوي گشودنبه راه امكان باشد بيشتر
در وگو گفت و زبان با كلنجار در كه است دليل همين به.بود خواهد
خود و ميكند انتخاب تحليل براي مدلي عنوان به را روانكاوي مدل نهايت
تعبير ، علم ابتدايي تعريف در كه مييابد ارتباط هرمنوتيك با خود به
با را خاصي معناي ميتوانيم ما ترتيب اين به.دارد نام تاويل و تفسير
قرائت و روايت براساس متن (قديم هرمنوتيستهاي قول به) شناخت
به را آن كه ريكور پل و گادامر گئورگ هانس هايدگر ، مارتين هرمنوتيك ،
بهشمار هابرماس نمايندهآن امروزه و كردند نزديك اجتماعي علوم
جا همين از كردم عرض شما خدمت كه اتصالي وجه.بياوريم دست به ميرود ،
مبتني را جامعه تشكل ماس هابر كردم ، عرض كه همانطور.ميآيد وجود به
خلاف بر را خود وتاكيد ميداند وگو گفت و ارتباط بر مبتني و كار بر
و ميگذارد زبان و ارتباط روي بلكه نميگذارد توليد و كار روي ماركس
.بدهد نوين پيوندي هرمنوتيك بحث با را آنها دارد سعي ميان اين در
كماهميتتر نباشد ، انتقادي نظريه از پراهميتتر اگر هرمنوتيك بحث
است ، معنا به دستيابي براي تفسير و تعبير مفهوم به هرمنوتيك.نيست
اين در و است معنا دنبال به خود حيات انتهاي تا ابتدا همان از انسان
ميكند ، برداشت و ميفهمد كنشهايش و فعاليتها از كه جايي تا ارتباط
خاتم تا آدم عرصه اگر جهت همين به.باشد جدا هرمنوتيك از نميتواند
نيز هرمنوتيك عرصه خاتم تا آدم از بگويم بايد شمردم ، انتقاد عرصه را
چه براساس را خود تحليلهاي ما كه موضوع اين به دارد بستگي اين و هست
فلاسفه و انساني پيدايي زمان از هرمنوتيك بحثكنيم استوار مسايلي
خود به را جديدي برداشتهاي نوزدهم سده اواسط تا دقيقا و شده شروع
نام رمانتيك هرمنوتيك دوره دوره ، اين دليل همين به.بود نپذيرفته
.آمد بوجود مدرن هرمنوتيك طرف ، اين به نوزدهم سده نيمه از اما دارد ،
آمده عمل به زير شرح به هرمنوتيك از نيز ديگري تقسيمبنديهاي البته
تاويل روي بر تكيهاش كه حوزهاي يا موضعي هرمنوتيك است1ـ
دليل همين به.دارد فهم كردن روانشناسانه در سعي و است روانشناختي
هرمنوتيك روي كاربر با ديلتاي ، ويلهلم و ماخر شلاير چون انديشمنداني
انجام به را روانشناسانهاي تحليلهاي عمدتا كردند سعي سوژه ،
سوي به گرايش آن ، در معني تاويل كه كلي و عام هرمنوتيك -برسانند20
آلماني معروف فيلسوف مارتينهايدگر توسط امر ايندارد شدن شمول جهان
جهت هستيشناسي در گادامر گئورگ هانس وي شاگرد سپس شده ، صورتبندي
.است شده بنيانگذاري ابژه هرمنوتيك لاجرم و است كوشيده آن تبيين
دارد ، وجود ذهنيت از خارج كه انساني يا پديده ابژه ، فعاليتهاي
آن از خاصي معناي و بگيرد قرار تفسير و تاويل مورد ميتواند
طريق از كنشها معاني تفهم فن به خود به خود بنابراين ، استنباطبشود
شناسانه پديدار هرمنوتيك يا هايدگري هرمنوتيك نام به تفسير و تاويل
بهبخشهايتحليليتر گادامر زبان بدهيداز اجازه حال.مييابيم دست
ساده بسيار كهحرفهرمنوتيك ميكند ذكر صريحا گادامر.كنم اشاره
از پديدهاي دقيقهيچ تعريف بهانجام ماقادر اصولا اينكه آن و است
ديگر عبارت به.نيستيم اجتماعيـانساني زندگي در پديدههايموجود
اصولا اينكه مهمتر و.است استنباط و تفسير تاويل ، قابل آنها همه
پايان و مطلق تاويل و تعبير مدعي انساني كه ندارد وجود نهايي نكته
ميخواهد چه موضوع اين بيان با گادامر.باشد استنباط و تفسير تاريخ
بگويد؟
ادامه ضرورتا ارتباطي متقابل كنش وگو ، گفت اصولا كه بگويد ميخواهد
نهايي پسهدف.ندارد وجود آن نيزبراي پاياني هرگز و مييابد
كهدقيقا است وگو گفت اصولاانجام وگادامري ، هرمنوتيكهايدگري
و وگو گفت زبان ، روي بر هابرماس تكيه ارتباطيو كنش نظريه بر منطبق
تنها بحث اين البته.است روانكاوي مدلهاي به جستن توسل و آوردن پناه
اين با بيستم قرن نظريههاي تمام و نيست انتقادي دبستان به وابسته
ژان است ، هايدگر شاگرد گادامر اگر يعني.دارند تنگاتنگ ارتباط بحث
و است هايدگر از متاثر و دنبالهرو هم اگزيستانسياليست هم سارتر پل
ماركسيستي تحليل من ميگويد كه آن باوجود خود ، اگزيستانسياليسم در
روانكاوي نظر از كه زندگينامههايي نوشتن به نهايت در ولي ميكنم
كه جامعهشناسيهايي تمامي بين بنابراين.ميبرد پناه دارند اهميت
متقابل ، كنش همان يعني دارند ، نام خلاق جامعهشناسي اصطلاحا
هايدگري هرمنوتيك با ارتباطاتي پديدارشناسي ، اگزيستانسياليسم ،
وي كه است اين هايدگر استدلال تكيهگاه و اصلي نكته دارند ،
كلمه كه تعبير اين به ميپذيرد خاص گونهاي به را پديدارشناسي
كه آنچه اين بنابر است ، منطق و تجليات كلمه دو از متشكل فنومنولوژي
انسان من براي امر اين ميكند ، معني را خودش خود ، و ميكند پيدا تجلي
ارتباطش و هرمنوتيكدازاين خود به خود و ميدهد معنا جامعه در موجود
در است هايدگر مستقيم شاگرد كه گادامر.ميشود روشن پديدارشناسي با
ميگويد تحليلي چنين دنبال به روش و نامحقيقت به معروفش كتاب
فكري رويه همان اين برسيم حقيقت به نميتوانيم روش اتخاذ با اصولا
روش حضوري علم جهت همين به.بود كرده مطرح را آن نيز سقراط كه است
از و ببندد كار به ميتوانست پوزيتيويسم كه سلطهاي عامل عنوان به را
موضوعات.است زده كنار به تقريبا بكند ، اعمال را طريقسلطهاش اين
قابل مورد روي 3 بر فرانكفورت مكتب دوم نسل و اول نسل انتقاد مورد
سلطه وقتي لذا فرهنگ ، صنعت خردابزاري 3ـ سلطه 2ـ است1ـ جمعبندي
و هرمنوتيك كه است معني اين به سوالميبريم ، زير را پوزيتيويسم
حركت متفاوتي بعضا برداشتهاي با منتها همسو دارند انتقادي دبستان
با.نيست داستان هم ماس هابر با موارد تمامي در گادامر.ميكنند
كارپل در را اختلاف اين بتوان شايد و دارند نظر اختلاف يكديگر
.ديد فعلي جهان در هرمنوتيك چهرهشناس ريكور ،
دارد ادامه