چهارم ، شماره 1219 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 16 يكشنبه 26
|
|
سياسي توسعه و دمكراسي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
با حكومت فرهنگاجتماعي ، :است بررسي قابل لايه سه در دمكراسي معناي
سياسي روشهاي با حكومت سياسي ، ارزشهاي
-فرهنگي پيشبايستههاي تحقق:است دوچيز دنبال به سياسي توسعه
دمكراسي تناقضاتدروني كاستن ;اقتصاديدمكراسي
اشاره
توسعه بحثاز است ، اقتصادي توسعه آن شاخص معمولا كه توسعه از بحث
كه اين وجود با حال درعين است ، انداخته سرزبانها بر هم را سياسي
جزءاهداف گاه آن به دستيابي و ميكند جلوه مطلوب امري توسعهسياسي
دمكراسي.چراميرود و چون دمكراسي سر بر ميشود ، هنوز عنوان توسعه
جز مصداقي سياسي برايتوسعه آيا است؟ كدام توسعهسياسي چيست؟
چشمانداز پرسشها اين براي تلاشميكند حاضر مقاله دارد؟ دمكراسيوجود
.آورد فراهم پاسخي
مقالات سرويس
مرديها مرتضي سيد دكتر
سازانه نگاهساده يك در آن ، گريز بطونفهم عليرغم دمكراسي ، معناي
اجتماعي ، فرهنگ عنوانيك به دمكراسي:است قابلبررسي لايه سه در
به دمكراسي و خاص ، سياسي باارزشهاي حكومت يك عنوان دمكراسيبه
واژه اين نخست ، معناي درشده تعريف سياسي روش يك با حكومت معني
...و رواداري همزيستي آزادي ، نظير اجتماعي ارزشهاي اخراي عباره
به است اشارهي دمكراتيك جو يا جامعه دمكرات انسان چون تعابيري.است
.اجتماعي ارزشهاي گونه اين رعايت
هر ميشود ، منظور برده نام واژه ازاين كه هنگامي دوم معناي در
خود حاكم ، آن ، در كه دست اين از سياسي ارزشهاي با است حكومتي گونه
.دارد انكارناپذير نقشي كلي جهتگيريهاي در مردم اراده و نيست كامه
وصف به موصوف نيز پيشين تمدنهاي در حكومتها از پارهاي معنا اين در
ذهن از رعيت رضايت آنها در كه معنا اين به.ميشوند دمكراتيك
طوايف سركردگان و قوم پيران با رايزني طريق از.نيست غايب زمامدار
به امور پارهاي در تصميم وانهادن يا عام بار در عوام نظر اظهار يا
با را سياسي اقتدار (فاتح حاكم ، سلطان ، ) سياسي پيشواي مردم ،
.است مينموده تسهيم و تقسيم خويش حاكميت تحت شهروندان
خاص روشيسياسي يا است حكومت نوعي عبارتاز دمكراسي سوم ، معناي در
به ميشود ، قدرتجلوگيري تمركز از قوا طريقتفكيك از آن در كه
طريق از و ميشود اعمال سياسيمردم اقتدار آزاد ، وسيلهانتخابات
افراد (Devoirs)تكاليف و (Droits)حقوق اكثريت ، به مستند قانون
درتحقيقات نظري تخطئه يا موضوعتقويت آنچه.ميشود نهادهامعين و
قرار سياسي گرايشات منازعه عرصه در عملي دفاع حملهو نيز و آكادميك
بر.است روش يك عنوان به دمكراسي يعني سوم ، معناي اين عمدتا ميگيرد
كه شرط اين به كم دست.است نرفته چنداني مخاصمت ديگر معناي دو آن سر
ليبراليسمدرنياشوبيم فلسفه فردي اخلاق با نخست معناي در را دمكراسي
و است اجتماعي -سياسي روابط اخلاقي وصف دمكراسي عليالاصول كه چرا)
را روش عنصر دوم معناي در و ،(است بيطرف فردي اخلاق گونه هر به نسبت
اما واحد ، است امري مردم سياسي حاكميت اعمال كه چرا) نگيريم دخيل
(.متعدد است امري بود تواند منظور اين به ناظر كه روشي
و ميكنداوصاف آراء تنازع محل و راحساس دمكراسي سوم معناي آنچه
تمركز از قوا اگرتفكيك ترتيب اين به.آن شكلكلي نه است آن قيود
سياسي اقتدار از انتخابات آزاديدر ياعدم و نكند قدرتجلوگيري
يا مردم) اكثريت آراء به قانون مشروعيت يا و گيرد پيش مردم
يك در كماكان حكومت است ممكن چه اگر نباشد ، متكي (آنها نمايندگان
ديدگاه از اما باشد ، شبيه دمكراتيك حكومتهاي به ساختاري و كلي نگاه
(دوم و اول معناي) منش لحاظ به اگر حتينيست دمكراتيك روش ،
سياسي ، سيستم يك طرفداران ميان در كه تناقضنما اين.باشد دمكراتيك
ميشمارند آن حسن صفت را اين و ميدانند دمكراتيك حكومتي را آن پارهاي
آن حسن صفت را اين باز و ميبينند دمكراتيك غير را آن پارهاي و
و كلي ساختار به اول دسته.است حل قابل تفكيك اين با ميكنند ، قلمداد
يعني ;آن اوصاف و قيود روش ، به دوم دسته و دارند نظر دمكراتيك منش
او خود كنترل در كه اهرم يك با كم دست زمامدار ، كنترل و قدرت تفرق
قانون كه شدن نامزد آزادي رساتر ، تعبير به يا انتخابات آزادي نباشد ،
.نباشد حزبي و فكري گرايشات اساس بر بردار تفسير قيود به مقيد آن
چالش محل معنايدمكراسي اين هم غرب وروشنفكران صاحبنظران ميان در
جاي دسته دو در انتقادهاعموما.است بوده وابرام نقض و
به روشسياسي يك عنوان به را كهدمكراسي بخش آن نخست:ميگيرند
به معلق و رامشروط آن تحقق بلكه ;توصيهنميداند قابل مطلق طور
حتي يا و غيرمفيد روش آناين غياب در كه ميكند شرايطويژهاي حصول
ورشد علمي آموزش اقتصادي ، ازرشد ملاحظهاي قابل حداست مضر
يك شرطتحقق پيش مذهبي -قومي آرامش ، همگرايي و امنيت فرهنگي ،
نگرش اين در.ميشود معرفي (ويرانگر حتي يا نهمقيم و) منتج دمكراسي
،(كامبوج و پاكستان نظير) ميبرند رنج ملي فقر از كه كشورهايي
چون) توليد به نه است متكي منابع به عمدتا آنان ثروت كه كشورهايي
فقر و بيسوادي وسيع سطح از كه كشورهايي ،(جنوبي آفريقاي و كويت
مردم توده آن در كه كشورهايي (سومالي و بنگلادش چون) رنجورند فرهنگي
در كه كشورهايي ،(افغانستان و لبنان چون) مسلحاند رقيب جناحهاي يا
و سابق يوگسلاوي چون) است جدي مذهبي يا و نژادي تنازع يا تفرقه آن
مجال آنها در دمكراسي بذر كه شورهزارند زمينهايي ،(جنوبي آفريقاي
خود به فقر دليل به گران انتخاب اوضاعي چنين در.دارد كمي باروري
به ;ميدهند نشان بيتفاوتي اجتماعي -سياسي امور به نسبت و مشغولند
به درماندهاند ، خود فساد و صلاح فهم در فرهنگي فقر و بيسوادي دليل
به و خائفاند ، رقيب نيروهاي با سياسي رويارويي از امنيت عدم دليل
.گريزان همزيستي و اتحاد گونه هر از مذهبي و نژادي تنازع دليل
گردونهفقر زدن هم بر در سو يك از نيز كارگزاران و شوندگان انتخاب
از عظيمي حجم ديگر سوي از و ناتوانند فرهنگي فقر -اقتصادي
و ميشود تلف رقيبان با خشن گاه و جدي اصطكاك اثر بر نيروهايشان
اين تازه ميكند ، سد را برنامهريزي راه آنان متناوب و سريع جانشيني
مسلم آنان خود نيت حسن و فكري رشد نسبي صورت به كه است شرايطي در
براي آن از و مييابد را فرصتي حكم حاكميت اخير ، فقره غياب در.باشد
جسته بهره گروهي زورآزمايي و انتقام يا و فردي اقتصادي بنيه تقويت
دمكراسي كاستيهاي و دروني تناقضات به انتقادات دوم گونه اما.ميشود
راجع سياسي ثبات داراي و پيشرفته كشورهاي در يافته تحقق اشكال در
مقاله از بخش ، اين در):است زير قرار به خردهگيريها اين اهم.است
.(است شده استفاده دوبنوا آلن
قاعده اساسمتضمن در دمكراسي ركن بهعنوان مردم حاكميت مفهوم -
اينجا در مفهوماكثريت.است ناممكن امري آن به وصول كه آراست اتفاق
بازنمود اكثريت چون.است مخاطرهآميز كه ميگردد مطرح جانشين عنوان به
انتخاب عمومي آراي طبق بر كه كسي ترتيب اين به و ميشود تلقي حقيقت
حذفي برخورد حتي و ميشود دمكراتيك غير او با مخالفتي گونه هر ميشود
.است امكانپذير مردم حاكميت نام به مورد اين در
آيانماينده.است نقد مواضع از يكيديگر نمايندگي دقيق مفهوم -
موكل اراده نامهخود وكالت به بنا و.رادارد مردم كارگزار حكم
وكيل به كاملا سياسيموكل اراده اينكه يا و اظهارميكند را خود
موكل اراده كه نشده انتخاب اين وكيلبراي نظر يك به بنا.منتقلميشود
خود راي برايمشروعيت شدن ، انتخاب طريق بلكهاز كند ، بيان را
عمل و ميگيرد تصميم شخصا اينمشروعيت مبناي بر و پشتوانهمييابد
به ميتواند غربي دمكراسيهاي در رايج لت كا و دوم نوع اين.ميكند
به منجر نماينده انتخاب طرز اين چون.زند صدمه ملي حاكميت مفهوم
در كه ميشود سياسي طبقه فرمانروايا معدود ولي جديد يكگروه تشكيل
.است خويش وكيل مقهور موكل و ميشود تبخير عملا مردم قدرت آن
در.دهد راي دولت مجلسمخالف در نميتواند اكثريت جناح نماينده -
شباهت امورتشريفاتي به بيشتر مجلس مذاكرات است صورتممكن اين
از وارونه كه مييابد را بنائي حكم ترتيبدمكراسي اين بهكند پيدا
براي است وسيلهاي دمكراسي عليالقاعده.است شده نهاده زمين به راس
.كنند شركت عمومي امور در خود ، نمايندگان تعيين راه از مردم اينكه
را خود قدرت آن طريق از نمايندگان كه است شده بدل وسيلهاي به اما
نميكنند ، حكومت خود بر خود منتخب وكلاي طريق از مردم.ميكنند مشروع
مفهوم ترتيب اين به و ميكنند حكومت آنها بر مردم طريق از وكلا بلكه
.ميشود بحران دچار نمايندگي
اكثريت قاعده آن طريق از كه است آئينهايي و قوانين مجموعه دمكراسي -
اين پيروياز وامدار دمكراسي دوام.ميشود سازگار هم با اقليت حقوق و
خوب امر يك همواره ميشود تصور كه آنگونه قانون اما.است قوانين
ميتواند گاه قدرتقانون.باشد نداشته حقانيت است ممكن يكقانون.نيست
و بياورد دوام ميتواند حاكم از بيش كهقانون بويژه.باشد ستمگرانه
توجيهپذير سختي به باآن مخالفت كه ميخزد قدسي پوستين در سان بهاين
.است
در حال عين در اما يكديگرند ، رقيب اگرچه احزاب دمكراسيهايرايج در -
مداومت احزاب هدف.باشد حزب بر متكي بايد حكومت كه نكتهمتفقند اين
منافع از دفاع مدعي احزاب تمامي ترتيب ، اين به.آنهاست خود فعاليت
بوضوع و است خود اقتدار حفظ مدافع هريك بواقع حاليكه در هستند ، عام
ترجيح ملي ، منافع بر خسارت بهاي به را رقيب حذف و خود حاكميت
.ميدهند
و علوم جهش.است قدرت ديگرمفتاح هرزمان از بيش علم جديد ، عصر در -
كاستهاي جاي كارشناسان و ميسپارد تكنيك اصحاب بدست قدرترا فنون ،
.ميگيرند را بورژواها و فئودالها اشراف ، چون قديمي سياسي
را آنان و شود اسارتشهروندان باعث ميتواند ديوانسالاري توسعه بدينسان
و احساساستقلال مطلب اين.آورد در عظيم ماشين مهرههاياين پيچ صورت به
شدن سست به خود نوبه به اين و ميگيرد آنان از را افراد راي اهميت
كمرنگ را عمومي اراده كه ميانجامد سياسي بيتفاوتي و اجتماعي اتصالات
.ميكند خدشهدار را دمكراسي و
دارد ادامه