چهارم ، شماره 1219 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 16 يكشنبه 26
|
|
!بهاره اينجا...هموطن اي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
بوم و مرز اين روي و سر بر طبيعت مهربان و نوازشگر دست ديگر بار
اين در رنگارنگ و زيبا گلهاي از نقشهايي با سبز اثري و شده كشيده
.گذاشت جاي بر ديگر نقاط از زودتر عزيزمان ميهن از خطه
مينگري ، كه هرگوشهاي به.را مردم خاك و ساخت خشنود را خاك باران
.ميخواند بلبلي و شكفته ، برآورده ، گلي خاك دل از سر سبزهاي
ميافزايد ومرغزارها باغها طراوت و سرسبزي بر لحظهها ، جويبار گذشت
حلقههاي از حلقهاي ميگشايد ازدلها غم گره بهاري فرحبخش نسيم و
از ميناميم مهنهاش ما و شده واقع ديار اين در زاگرسكه جبال سلسله
و گر تن بر گياه و گل همه اين بيدريغ رويش و طبيعت سبز لشكر هجوم
پشتش بر سبز زميني كه افشان يال اسبي چون و گشته شرمنده خود سنگي
و شيرين سخت لبخندي كوهپايهاش ساكنان بر و افكنده زير به سر نهند ،
.مينمايد هديه لطيف
را زردها ;گياه و گل رنگ چند بو ، چند نوع ، چند..فتباركالله
وحشي لاله يا برويم شقايقها ديدن به ،!كنيم؟ بو را قرمزها يا بشماريم
سبزي قباي چنين كه است جنوب اين ;است جنوب اين براستي ،!!بچينيم؟
به نگاهي با و نداريم پاسش و نكنيم دركش كه اگر ما بر واي ;پوشيده
آفرين نقش قادر كلك هم كه نيفتيم خالقي يگانه آن ياد به گلي هر
بيابان اين پهندشت بر صفا و پاكي جنس از پردهاي چنين او طراوتزاي
فرياد ناگه و.چندروزي آن ، بر آسايند چشم بندگانش تا فروافكنده
!!!!بهاره اينجا...هموطن ، آي:كه برميآورم
:ميافتم سپهري سهراب ياد زنده ياد به بياختيار و
!فراخ چه دشتهايي
!بلند چه كوههايي
!ميآيد علفي بوي چه گلستانه در
ابراهيمي داوود