چهارم ، شماره 1220 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 17 دوشنبه 27
|
|
الگو يك از گوناگون تفاسير
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(دوم بخش) سياسي توسعه و دموكراسي
توسعه آيا ميشود قرارداده دموكراتيكسازي روند معادل سياسي توسعه چرا
ندارد؟ دموكراسي جز مصداقي سياسي
و كژي تعيين و آمد اين از پيش كه آرايي نقد دنبال به ما قسمت اين در
اين ازطرح قصد.نيستيم مشكلات اين از اجتناب راههاي بررسي و آن راستي
كه است آن دنبال به سياسي توسعه مبحث.است سياسي توسعه مفهوم نظرات
فرهنگي ، ظرفيت اقتصادي ، رشد) دمكراسي پيشبايستههاي در تحقيق با اولا
از آنها جانشيني يا موانع كردن برطرف راههاي (ملي همگرائي و امنيت
دمكراتيك غير جوامع در را دمكراسي تحقق امكان مساعد ، عوامل طريق
دمكراسي دروني كاستيهاي و تناقضات بررسي با ثانيا كندو بررسي
نمايندگي ، پارادوكس نادرست ، قانون قدرت اكثريت ، راي و ملي حاكميت)
كاملتر صورتبست و تعميق راههاي (ديوانسالاري خطر احزاب ، خودگرائي
بهتامل دمكراتيك جوامع در را كاستيها اين از پيرايشآن و دمكراسي
.نشيند
.برآميخت هم به نبايد را دومرحله اين كه ميطلبيم وقوف نكته براين
و نيست فراهم آن در دمكراسي مقدمات و است نخست مرحله در كه جامعهاي
شكل در نه و) آن اوصاف و قيود با سياسي شيوه اين ديگر دلايلي به يا
و مسائل نميتواند است ، نگرفته صورت آنجا در (ساختاري و كلي
و نقائص آن يا و دهد قرار بحث موضوع را دوم مرحله پيچيدگيهاي
چون جوامعي در.بداند دمكراسي طرد براي كافي دليل را تناقضات
شرايط فقدان دليل به كه...پرو جنوبي ، آفريقاي افغانستان ، كامبوج ،
آن ناكاراي و ضعيف شكل صاحب يا شيوه اين فاقد دمكراسي ، مقدماتي
اين يا و كردن انتقاد اكثريت مشروعيت يا و وكالت پارادوكس از هستند ،
است آن شبيه تمثيل مقام در دانستن دمكراسي به پشتكرد موجه را عيوب
دليل مضرات آن و شود گفتوگو اشرافگيري مضرات از فقير جامعه يك در كه
اصول پذيرش بر فرع كه دوم مرحله نقدهاي عمومشود قلمداد فقر ترجيح
آن تمامه ، به روش ، اين دهد نشان تا است آن بهدنبال است ، دمكراسي
اين مشكلي چنين چاره كه ندارد گفتن.نميكند محقق را اهداف و اصول
است آن برسر سخن.شود تحقير و طرد يافته تحقق كه هم آنقدري كه نيست
سياسي اقتدار ملي ، حاكميت) اهداف و اصول اين تا كرد ميتوان چه كه
صورت كاملتر و همسازتر روشمندتر ، گونهاي به (..قانون مشروعيت مردم ،
دمكراسي داراي بابكشورهاي در سياسي ، توسعه مبحث اين بنابر.بندد
از اعم) دمكراسي فاقد كشورهاي باب در و است ، مسائلي و موضوعات شامل
و موضوعات شامل (باشد آن ناقص شكل داراي يا باشد فاقد مطلقا اينكه
سخن ديگري و است دمكراسي تكميل و تعميق از سخن يكي در ديگر ، مسائلي
.آن ترسيخ و تحقق از
سياسي روش اين پايا و استوار شيوهاي به بعضي جهان كشورهاي ميان در
وضوحاين به بعضي ،(غربي اروپاي كشورهاي چون)كردهاند برقرار را
عليرغم ديگر بعضي ،(كشورهايكمونيست چون) كردهاند طرد و نقد را روش
يك از و نميدانند فراهم آن استقرار براي را شرايط روش ، اين از ستايش
چهارم قسم ،(نظامي ديكتاتورهاي پارهاي چون) ميگويند سخن گذار دوره
از.دارند مبهمي موضع رابطه اين در حكومتهايشان كه هستند كشورهائي
سوي از و نميبينند خود توان در را دمكراسي روشمند طرد و نقد سو يك
در سنتي استبداد چون) نميدهد را دمكراسي قبول اجازه منافعشان ديگر
ميرود سياسي توسعه از سخن كه هنگامي حال عين در(عربي ميانه خاور
توسعه ميرسد نظر به كه حالي در.است مخالف آن با وضوح به كسي كمتر
است؟ چنين چرا اما.ندارد ديگري راه دمكراسي جز سياسي
دمكراتيكسازي روند معادلDevelopement Politiqueسياسي توسعه چرا
تحولسياسي از ديگري انواع آيا ميشود؟ داده قرارdemocratization
توسعه براي مصداقي آوردن فراهم عين در كه گرفت سراغ نميتوان را
آيا باشد؟ متضاد حتي يا و متفاوت دمكراسي استقرار روند با سياسي ،
است نشده خيرگي نوعي باعث مطلق ارزش يك فاخر جامعه در دمكراسي ظهور
با (سياسي توسعه) كل يك نهاد برابر در منطقي خطاي يك آن محصول كه
نميتوان آيا باشد؟ (دمكراتيكسازي روند) آن مصاديق انواع از يكي تنها
كه كشورهايي فقط نه آن برمبناي كه كرد عرضه سياسي توسعه از تعريفي
فروپاشي ، قبلاز شوروي يا و چين مثل گرفتهاند جاي كمونيسم اردوگاه در
مسلكهاي برمبناي كه رژيمهايتوتاليترهم از دسته آن حتي بلكه
حزب زمانحاكميت در آلمان چون شدهاند ، بنا آن ونظاير نژادپرستي
نظام يك شگرف نمونه گاه حتي و ونمونه مصداق سوسياليسم ، ناسيونال
جامعه فلان اگربگوئيم آيا سرانجام و شوند؟ قلمداد سياسي توسعهيافته
هم دمكراسي حذف بدنبال حال عين ودر است سياسي توسعه بدنبال
گفتهايم؟ تناقضآميز سخني هست ، لزوما
باشد روشنتر آن در اينپرسشها پاسخ كه چشماندازي آوردن فراهم براي
خطا از پرهيز براي.مينمايد ضروري منطقي يكتفكيك هرچيز از پيش
.نهاد فرق بايد تعريف نوع در ميان
از مستقل آن مصداقهاي كه ميكنيم مبادرت چيزي تعريف به كه ميشود گاه
.شدهاند شناخته ما براي تعريف آن
يك برتري به دستكم يا و نادرستي يا درستي به ميتوان مواردي چنين در
كار اين ملاك.كرد فتوي عيني و علمي نحو به ديگر بهتعريف نسبت تعريف
قضاوتهاي براي فراخي جاي كه مصدايقاست با تعريف تطبيق هم
كهنوشيدني بگويد آب تعريف در كسي كنيم فرض.نميگذارد دلبخواهباقي
كسي چنين سپيد ، به است كهپرندهاي بگويد درتعريفقو يا و است
دريا چونآب است نادرست تعاريف اين كه وگفت كرد اعتراض ميتوان براحتي
همين به و نيست آب ولي است نوشيدني شير و نيست نوشيدني ولي است آب
است اين است ميسر و مقبول اعتراضي چنين اينكه علت.قو مورد در نحو
نيز.دارد وجود نظر اتفاق آنها تعاريف از جداي قو و آب مصاديق بر كه
آن دقيق معناي است ، بهتر B تعريف از A تعريف ميشود گفته كه هنگامي
يا بيشتر مصاديق شامل Bتعريف به نسبت A تعريف كه است اين
گفت نميتوان مواردي چنين در.است دو هر يا و كمتر (موانع) غيرمصاديق
دريا آب ديگر ميكنم ارائه من كه تعريف اين طبق يا و است چنين من نظر
يك نقض از سخن آنكه مگر.قو را سياه قوي يا و ناميد آب نبايد را
.باشد لغوي اجماع
نحو به مصاديق كه ميبريم چيزيدست تعريف به كه ميشود گاه اما
چگونهتعريف را چه اينكه به بسته.ميشوند تعريفزاده از ناگزير
كهمصاديق مواردي چنين درميدهيم آنبدست براي هم مصاديقي كنيم
نادرست و درست از سخن هرگونه نيستند نظر اتفاق مورد تعريف ، از مستقل
.ازمعناست خالي عيني ، نحو به تعاريف نسبي فروتري و برتري حتي يا و
ديگري اگراست مقفي موزون كلام كه بگويد شعر تعريف در كنيمكسي فرض
را سپيد شعر چون است ناقص يا و نادرست كه كند تعريفاعتراض اين به
شعر) چيزي چنين من كه بگويد ميتواند كننده تعريف برنميگيرد ، در
.نيست شعر يعني نيست مقفي و موزون اگر نميدانم ، شعر اصلا را (سپيد
او بر نميتوان است مخيل كلام شعر بگويد هم مقابل طرف اگر كه همانطور
نثر كه حالي در نميشود تعليمي نظم شامل او تعريف كه گرفت ايراد
اين اساس بر گفت خواهد هم او برميگيرد ، چون در را مجاز از آكنده
.نه ديگري آن و است شعر اخير تعريف ، مورد
ندارد وجود روشني دستهمرز دو اين ميان كه است درست البته اين
يك برمصاديق جاييكه تا حال هر به ولي ندارد ، مرزروشني عيني چونمفهوم
عنصر نسبت همان به است موجود آناتفاقنظر تعريف از مستقل بنحو چيز
.است اعتراض و نقد قابل تعريف اصل و حذف قابل آن تعريف از دلبخواه
آنكهاين از اعم.است ديدگاهها جنگ تعاريف ، به اعتراض غيراينصورت در
.باشد حتيعلمي يا و فلسفي سياسي ، ادبي ، ديدگاه
اتفاقنظر آن مصاديق بر تعريف ، از قبل آيا سياسي ، توسعه به راجع اما
لحاظ از نظامها از پارهاي عام نحو به و باشد چنين اگر دارد؟ وجود
همين به استناد با را تعاريف ميتوان ميشوند تلقي يافته توسعه سياسي
نظامهاي مثلا كساني و نيست چنين اگر ولي.كرد ابرام و نقض مصداقها
در... و را كمونيستي نظامهاي ديگري وكسان يافته توسعه را اروپايي
نظام يك عنوان به دمكراسي چون يعني.روبروايم ديدگاهها جنگ با اينجا
سياسي توسعه هم را آن روند نيست ، كسي قبول مورد سياسي روش يا
يا ازكمونيستيو اعم توتاليتر نظامهاي باب در همينطور و نميداند
.آن غير يا ناسيوناليستي
طرحمفهوم به ابتدا محققان از سياسيپارهاي توسعه تعريف منظور به
با تا پرداختهاند ، Modernization Politiqueسياسي گرايي تجدد
توسعه فرايند را آن بهسوي حركت مسير هدف ، يك بهعنوان آن انگاشتن
تغيير ميشود اراده سياسي تجدد از غالبا آنچه كنند ، قلمداد سياسي
اين است ، رنسانس از پس جهان از عمدهاي بخش در و اروپا در سياست شكل
دانست عوارضي و آثار مجموع مساوي ميتوان را سياست حوزه در شكل تغيير
اين.ميدهند تشكيل را سياسي جديد سيستم يك سازوار ويژگيهاي كه
به را زير موارد ميتوان ولي است ، متفاوت محققان نظر برحسب مجموعه
پي ، كتابهاي ، از بخش اين در )كرد استخراج آنها از مشترك نحو
(.است شده استفاده ديامنت و دود ، آلموند
مساوي امكان كه كلي نگرشي عنوان به (اقتصادي نه و) حقوقي مساوات 1ـ
احراز براي رقابت و سياست در مشاركت براي (اصول به بنا دستكم) ـ
.ميداند جايز را حكومتي مقامات
قابل سيستم يك درون سياسي گونهگون وظائف كردن تخصصي و تفكيك 2ـ
(تحققدولت).كنترل
اجراء و تدوين براي لازم توان كه سياسي كلي وحدت و پيوستگي 3ـ
(ملت تحقق).ميدهد نظام يك به را سياستها
دو داشتن نگاه جدا و سياست به بخشيدن غيرديني و جهاني اين صورت 4ـ
.ديانت و سياست حوزه
به.نيست ساده آنالبته حل كه ميآورد ببار مشكلاتي نظامي چنين تحقق
مشكلاتاز اين حل براي بيشتري توانايي و جامعهاستعداد يك كه تناسبي
مشكلات اينكه ولي ميشود يافتهتردانسته رشد سياسي بلحاظ دهد ، بروز خود
.است نظر اختلاف محل كدام ، راهحلها و كدامهاهستند دقيقا
و تاكيدميرود نيز مورد 4 بر و مورد 2منحصر در سياسي رشد جايي در
مورد 1پيشي بر زماني تقدم بلحاظ و4 و 3 موارد 2 مجموعه نيز
كارآيسياسي اقتدار نوعي بايد اول معتقداست نويسنده و ميگيرند
.باشد داشته وجود مردم با توزيع براي چيزي اساسا تا شود فراهم
سياسي مدرنسازي از ناشي مشكلات حل توان به سياسي توسعه ديگر جاي در
هدفش كه نيست جرياني سياسي ، رشد تعريف اين موجب به.ميشود تعريف
اجتماعي متزايد مشكلات حل براي بلكه باشد ، خاص سياسي وضع ايجاد
.ميآورد بوجود نهادها چارچوبياز
ناملموستري صورتهاي به را سياسي تجدد و توسعه و رشد ترتيب همين به
يا اضافه مصاديقخاصي احتمالا آن براساس كه كرد تعريف ميتوان هم
:مثلا ميشوند حذف
اينكه از اعم خاص هدف رسيدنبه منظور به خاص دگرگونيسياسي نفس 1ـ
.باشد آن غير يا ليبراليستي يا و حكومتاشتراكي هدف اين
.سياسي مسائل صحنه در جامعه يك فعال وحضور سياسي مسئوليت حس 2ـ
.سياستها اجراي و تدوين شدن نهادينه رشد روبه روند 3ـ
...4ـ
دارد ادامه