چهارم ، شماره 1221 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 18 سهشنبه 28
|
|
آدم گل..صحنه خاك
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
فجر تئاتر سراسري جشنواره پانزدهمين از گزارشي
اين تصلاي گاه و برخويشتن ، خداوند عشق گاه جهان ، خلقت روز ازلين در
صحنهاي بيگمان جهان ، خلقت روز ازلين همين در آدم ، گل سرشتن با عشق
تمامي كه آنگاه پس...بازيگر بي اما كوچك ، و گرم صحنهاي ;است بوده
داد ، شكل را آدميان تمامي پيكر سياه ، و سفيد و سرخ و زرد جهان ، خاك
بيبازيگر كه گرمي و كوچك صحنه خاك مگر ;نماند زمين بر خاكي هيچ ديگر
كه غريب آدمياني ;شدند پديد تازه آدمياني خاك ، اين از پس ;بود مانده
كرده ، هبوط آدميان ديگر چون و بود ، صحنه زمينشان و آسمان بسترشان ،
غريب اين و...بود آرامشان تمام صحنه كه نميشناختند ، را سرگرداني
را كوچكشان و گرم صحنه و پاييدند و ماندند سال ساليان جهان ، آدميان
موسم تا بود چنين و..داشتند نگاه زنده نمايش با جهان ، چهارگوشه در
....سال 1375 اسفندماه زمستان ، سرما ،
سراسري جشنواره پانزدهمين اسفندماه 1375 ، ...برنامه جدول 1ـ
برنامهها جدول از غالبا جشنواره ، با برخوردها نخستين:فجر تئاتر
يادآور كه علامتها ، و اسامي از مالامال و آبيرنگ جدولي.ميشود آغاز
حدود جشنواره ، دبير گفته طبق.است فجر فيلم جشنواره پيچدرپيچ جدول
جدول بر را عناوينشان و يافتهاند راه جشنواره اين در كار 73
مسابقه بخش در اجرا كار ، 36 اين 73 ميان ازكردهاند ثبت برنامهها
.دارند شركت ويژه بخش در اثر هفت و مهمان بخش در اثر دارد300 قرار
ميكند ، برنامههاخودنمايي جدول با برخورد نخستين همين در كه آنچه
.است جشنواره مختلف بخشهاي نمايشدر براي منتخب ، آثار زياد حجم
مخالف هيچكس.باشد نگرانكننده ميتواند اندكيريزبيني با كه نكتهاي
اين آنكه شرط نيست ، به تئاتري جشنواره يك در كارها كميت افزايش
جشنوارههاي غالب كلي قاعده.نباشد آثار كيفي ضعفهاي پوشاننده حجم ،
يك طول در اجراها بهترين انتخاب ;ميگيرد شكل انتخاب محور بر جهان ،
ميهمان يا مسابقه بخش در شركت براي آثاري چنين از دعوت و سال دو يا
جشنواره به رسيدن صرفا هدف ديگر قاعده ، اين با درواقع.جشنواره
و است مخاطب با ارتباط و تجربه و حس انتقال تئاتر ، هدف ، ;نيست
با جا ، اين در اما.برتر آثار تجمع براي است بستري صرفا جشنواره
.ميكند جلوه وارونه چيز همه آثار ، خود بعد و برنامهها جدول به نگاهي
-فشرده كار ماه سه دو شتاب پانزدهم ، جشنواره اجراهاي از بسياري در
به تا كردهاند كار همه.ميخورد چشم به -اجرا تا متن تصويب از
با كه نيست ، نمايشگران نگاه البته اين و !بس و همين ;برسند جشنواره
و بيروزن چهارديواري در و سال طول در اثر يك اجراي پيچدرپيچ معضلات
هر به..است غنيمتي خود جشنواره شب اجراي دو يكي همين بيمنفذ ،
نه و ميخرد نه را جشنواره يك آبروي زياد ، حجم كه آنجاست حرف تدبير ،
اين و است وابسته اجرايي كارهاي كيفيت به جشنواره يك آبروي.ميفروشد
تا بيابند فرصت نمايشگران اينكه مگر نميرسد ، مطلوب ميزان به كيفيت
در اجرا ، مكان يافتن و متن تصويب دغدغههاي از فارغ سال طول در
را خود متوالي اجراهاي در خيابان ، و كوچه تماشاگر با رويارويي
.كنند تجربه و بيابند
افراد تكتك ارتباط از كه است جمعي هنري تئاتر ، جشنواره اجراهاي 2ـ
غالب همه اين با ;ميگيرد شكل صحنه پشت يا صحنه روي بر يكديگر با
شكل تكنفره كارهاي را فجر تئاتر جشنواره پانزدهمين برتر آثار
با بيپايان گفتگوي بلوط ، روزهاي طلسم ، و شعبده چون آثاري.ميدهند
اثر ، يك آوردن صحنه به دشواريهاي در كه ميكند ثابت اين..و ستاره
.صرفهتر به مقرون هم و است سادهتر هم نفره ، تك و جور و جمع كاري
و شعر در ايران ، ادبيات و هنر در را فردگرايي سنت عدهاي البته
جمعي كار شرقي ، عرفان به نگاهي با و ميكنند مطرح مينياتور و موسيقي
نظريهاي خود اين كه ميشمرند ايراني روح با متناقض اساس و پايه از را
.است بسيار زمان و تحقيق نيازمند تاييدش يا رد كه است
به جشنواره مطرح و نفره تك كارهاي از يكي ستاره ، با بيپايان گفتگوي
دفاع دوران در كه است مادري حكايت نظريپور ، سپيده كارگرداني و بازي
از پرهيز اثر ، اين بارز ويژگي.ميكند گفتوگو مردهاش فرزند با مقدس
در كارگردان خود چنانكه.است بازيگر شده درشتنمايي و اضافه حركات
كه است استوار انديشه اين بر...نمايشگفتگوي در:ميگويد رابطه اين
ميزند ، حرف و است نشسته سكو روي مدت تمام در كه تنهايي بازيگر
تماشاگر به را درونياش احساسات و ذهنيتها خود ، توان با ميتواند
اجراي در متن نارساييهاي سبب به هرچند ايدهآل ، تصور اين.دهد انتقال
يك طرح حد همين در اما نميرسد ، بهثمر كاملا ،...بيپايان گفتگوي
.است احترام قابل و قبول قابل تازه ، ايده
كارهاي از ديگر سلطانييكي شهره بازي و كارگرداني به طلسم و شعبده
از پانزدهم ، جشنواره مسابقه بخش آثار بهترين از يكي نيز و تكنفره ،
تعريف تماشاگران براي را مختلفي حكايتهاي كه ميگويد دورهگردي بازيگر
هم به بهخوبي محتوا و فرم كه است اين در اجرا اهميت.ميكند
اين بودن تكنفره كه مييابد دست باور اين بر تماشاگر و ميپيوندند
اثر محتوايي و تماتيك ويژگي سبب به بلكه محدوديتها ، روي از نه اجرا
زيركانه اشارات با و آشكار ، وحدتي در نمايش ، زنان تمامي كه چرا ;است
سوم و شخص اول صورت به انتها و ابتدا در كليدي جملات تكرار مثل متن
سر از را مختلف حوادث مختلف ، شرايط در كه هستند تن يك همه شخص ،
نميتواند صبري زهرا كارگرداني به اجرايمراد درمقابل ، .ميگذرانند
محتواي با را اصلي بازيگر تك بازيهاي در بازي چون ساختاري تمهيدات
همچنان سال ، نه از پس كه است زني داستان مرادزند پيوند اثر
خاطرات مرور اين ;ميكند مرور را خاطراتش و است خود شهيد همسر دلبسته
اول نيمه ذهنيتگراي هواي و حال پيوند و مختلف نقشهاي در فرورفتن و
فاصله اجرا و تماشاگر ميان گاه دوم ، نيمه واقعگرايانه فضاي با
ميان در بازيگران رفتن و آمدن چون ابتكاراتي كه مخصوصا ميافكند ،
تاثير امروزي مقاوم تماشاگر بر آنكه از بيش تماشاگران ، ازدحام
دستشرو پيشاپيش كه ميكند روبرو سردستي نمادهايي با را او بگذارد ،
.است شده
اثري به كمتر كارها ، ديگر ميان در بگذريم ، كه نفره تك كارهاي از
ناآشنا نامهايي را ، جشنواره آثار غالب.خورد برخواهيم توجه قابل ،
اشتياق و شور تمام با كه اجراهايي با ناآشنا ، نامهاييميكشند يدك
به متعلق كارها ، اين از برخي.هستند ضعيف بيتعارف دستاندركارانشان ،
مرحله به تئاتر دانشجويان را ديگر برخي و هستند شهرستاني جوانان
و تئاتري همايشهاي وجود با كه ميدانيم ورسانيدهاند اجرا
تئاتر جشنواره محكم حضور با نيز و تئاتر استاني جشنوارههاي
در آثاري چنين جاي ديگر -است تاسف مايه نابوديش خبر كه -دانشجويي
.نيست ايران تئاتر جشنواره اصليترين فجر ، جشنواره
سياق و سبك به استكه توجهي آثار ، دست اين غالب قوت نقطه تنها
با عباسي ، رضا كارگرداني به اياز مصايب:كردهاند سنتي نمايشهاي
قالب در را نقالي و معركهگيري سنتهاي ميكوشد گرگ ، صحنه از استفاده
ميزند ، ضربه اجرا ، اين به آنچه.كند استفاده دراماتيك داستاني
.است شده بنا آن برپايه اثر كه است تنشي فاقد متن و كند ضرباهنگ
موسيقي ايراني ، ضربالمثلهاي و اصطلاحات نيز خرس با نمايشكشتيگيرنده
روز تيره خانوادهاي رنجهاي شرح براي را معركهگيري سياق و سبك و وطني
با تركيب در كنايات از استفاده ازدياد چندگاه هر ;ميگيرد كار به
و مياندازد فاصله اجرا و تماشاگران ميان بازيگران ، نامتناسب بيان
كمرنگ را خانه مردهشور آب خوردن مثل اجرا تاثيرگذار لحظههاي اثر
.ميكند
دومين و نظردارد ، هزار شرق سنت و فرهنگ به كه آثاري از ديگر يكي
ميخواهد ظاهر در اثر ايناست فرحناك كارگردانيعلي به شهرزاد شب
همچنين و رود پيش داستان در داستان شيوه با و شب يك و هزار بهسبك
نقشهاي در دكور يك از استفاده و سنتي موسيقي چون تمهيداتي اجراء در
تشديد را شبي يك و هزار هواي و حال اين ميخواهند همه و همه مختلف
يونان نمايشهاي ياد به را بيشتر ، قصه اصل همه اين با اما.كنند
نيمه جهت ، همين به.مياندازد شهريار تراژدياديپ مخصوصا و باستان
كه آنجا از درست و مييابيم اضافه را عارف ديوانه حضور و اجرا نخستين
غرق اثر در ميتوانيم ميشوند ، مطرح اصلي گرههاي حواشي ، رفتن كنار با
و شرقي شيوههاي از كه ديگري اجراهاي برفي آثار ، اين بر علاوه...شويم
اين كيست آفتاب ، شهر دختر آهو:از عبارتند كردهاند استفاده سنتي
...و...مرا پنهان
جشنواره اجراهايپانزدهمين از ديگر برخي آثار ، دست اين كنار در
از تقليد با تا ميكوشند و دارند غرب درام سوي به رو فجر ، تئاتر
اجراها اين از برخي.كنند برقرار ارتباط تماشاگر با غرب ، تئاتر
ببين....و وحشت تونل ديگر ، تولدي ميآيد ، برخي چه ببين:از عبارتند
كه است درامخانوادگي يك قصابيان ، محسن كارگرداني به ميآيد برفي چه
بازي عليرغم اثر اينگويند باز انسانهارا روابط ظرايف ميخواهد
حد از بيش وخروجهاي ورود سبب به روانش ، كارگرداني و خوببازيگران
.ميماند ناتوان تماشاگران ، با درارتباط گاه متن ، نارساييهاي و
پنداري همذات حس بتوان فعلي متن بر صحنهاي كردن بااضافه شايد
قابل اجرايي آن از و رساند كمال به را اثر اين شخصيتهاي با تماشاگر
.كشيد بيرون قبول
آثار پانزدهم ، جشنواره مسابقه بخش كنار جشنوارهدر حواشي 3ـ
اجرا به خياباني تئاتر نيز و ويژه بخش و مهمان بخش در ديگري
با كه ويژه ، بخش برآثار را نگاهمان بياييد ميان اين در.درآمدند
يك آشكارا كه آثاري كنيم ، متمركز يافتند راه جشنواره به خاص بودجهاي
رقابت يك و ميگيرند قرار جشنواره مسابقه كارهاي از بالاتر سروگردن
سازندگان مسابقه بخش كارهاي برخلاف آثار ، اين.ميكنند متصور را واقعي
ساخته بينوايان ميرباقري ، داوود ساخته عشقآباد:دارند نامي صاحب
گاو كه آبي نژاد ، كهوري سيروس ساخته ديوبندان غريبپور ، بهروز
و تهمورث سياوش ساخته عاشقان قول نقل پسياني ، آتيلا ساخته..ميخورد
كه ميرسد نظر به واقع در...و صادقي قطبالدين ساخته بيگناهي دوران
خوب بازيهاي اينگونه ، و بگيرد صورت آثار اين ميان بايد اساسي مسابقه
در...و ميخورد گاو كه آبي كارگرداني بينوايان ، صحنه طراحي عشقآباد ،
و رفت ذكرشان كه ديگري آثار كه چرا شوند ، مطرح تنگاتنگ رقابت يك
...آثار اين اما مييابند ، ظهور مجال كوچكتر جشنوارههاي و همايشها
با ايران در بررسينمايش گردهمايي دومين جلسات به بايد همچنين
اجراهاي برخلاف كه جلساتي.كرد اشاره نيز ايراني -اسلامي هويت عنوان
را جشنواره تماشاگران غالب چون شايد ندارند ، زيادي رونق جشنواره ،
همين استادان را سخنرانان غالب و ميدهند تشكيل تئاتر دانشجويان
براي جايي و نيست بين در تازهاي حرف شنيدن طمع ديگر پس !دانشجويان
جلسات اين جاي كردن عوض صورت در شايد.نميماند باقي جلسات به هجوم
پاي آتي ، سالهاي در درآمده نمايش به آثار بررسي و نقد جلسات با
علاقهمندان و دانشجويان از بسياري.شود باز مجالس دست اين به مخاطبان
كه مباحثي.هستند استادان اصولي نظرهاي و نقدها شنيدن تشنه تئاتر ،
نيز خارجي ميهمانان از دعوت همچنين ، .ميشوند مطرح كلاسها در كمتر
تئاتر علاقهمندان ميان عريض فاصله و بخشد رونق را جلسات اين ميتواند
اين.كند پر را ميگذرد صحنهها بر مرزها ، سوي آن در كه آنچه و
عنوان شاهد روزي كه ميرسد خود شكوفايي اوج به آنگاه پيشنهاد
...باشيم فجر تئاتر عبارتجشنواره كنار در بينالمللي
يك در فجر تئاتر سراسري جشنواره پانزدهمين جشنوارهدبير هويت 4ـ
كسب براي مناسب زمينهاياست آوردن فراهم هدف ، :است گفته مصاحبه
....اسلامي هويت با تئاتري به رسيدن ونهايتا بيشتر آگاهي و تجربه
قابل بهجشنواره يافته راه آثار از بسياري ظاهر در هدف واين
بر است شاهدي ميپردازند ، مقدس بهدفاع كه كارهايي انبوه.است تشخيص
دغدغههايپرچين ، ديدار ، مراد ، فرودگاه ، بلوط ، روزهاي:گفته اين
مقدس دفاع به اجراهاييكه و متون گويي..و نامه چهارمين
هويت با تئاتري به دستيابي براي مطمئنيهستند بر ميان ميپردازند ،
حالميتواند عين در اما است ، ارزشمند البته انديشه ، اين.اسلامي
داستان با صرفا اثري كههر چرا.كند پيدا بيمحتوا و قشري جنبه
و ساز از كه اجرايي هر چنانكه ندارد ، وايراني اسلامي هويتي جنگ ،
به درست ايراني ، و اسلامي هويت.نيست بومي كند ، استفاده شرقي آواز
پس.نميگنجد ظواهر در صرفا و است عميق ايران ، و اسلام عمق اندازه
هويت ژرفاي و بپرهيزيم ظاهري لايههاي از گام نخستين همين در بايد
شعر به ما ، پرسابقه تفكر به كه هويتي.كنيم كشف را خود بومي و ديني
تا ميگذرد در ظواهر تمام از كه هويتي همان.ميگردد باز ما عرفان و
از را جسمش گل كه بيابد را سرگشتهاي روح معاصر ، درمانده انسان پس از
پيش تازه ، تازه را خلقت روز اين از خاطره هنوز و سرشتهاند صحنه خاك
.دارد چشم
ثميني نغمه