چهارم ، شماره 1221 مارس 1997 ، سال اسفند 1375 ، 18 سهشنبه 28
|
|
ملت ومشاركت دولت اقتدار سياسي توسعه
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش) سياسي توسعهء و دموكراسي
بمانند وفادار سياسي مشاركت ايده به نميتوانند غيردموكراتيك جنبشهاي
نميكنند تاسيس منظور اين به همسازي و روشمند نظام هيچ چون
بحث دمكراسيبه معانيگوناگون نوشتار ، اين دوم و اول بخش در:اشاره
;گرفت قرار بررسي مورد سهلايه در دمكراسي ايناساس بر.شد گذاشته
با حكومت يك عنوان به دمكراسي اجتماعي ، فرهنگ يك عنوان به دمكراسي
سياسي روش يك با حكومت معني به دمكراسي بالاخره و خاص ارزشهايسياسي
تفاسير و سياسي توسعه درباره لايهها ، اين ارزيابي از پس.شده تعريف
نويسنده نظر به.گرفت قرار مطالعه مورد آمد ، عمل به آن از كه موجودي
در تحقيق با اولا كه است آن دنبال به سياسي توسعه مبحث
از آنها جانشيني يا موانع كردن برطرف راههاي دمكراسي ، پيشبايستههاي
غيردمكراتيك جوامع در دمكراسيرا تحقق امكان مساعد ، عوامل طريق
دمكراسي ، دروني كاستيهاي تناقضاتو بررسي با ثانيا و بررسيكند
در را كاستيها اين از پيرايشآن و دمكراسي راههايتعميق
.نشيند تامل به جوامعدمكراتيك
كهدمكراسي است حكم اين اثبات بهدنبال مقاله مقدمات ، اين ذكر با
.دارد اختصاص موضوع اين به مطلب اين ادامهاست سياسي توسعه لازمه
مقالات سرويس
در حتي.رسيد نظر وحدت يك به ميتوان مشكل سياسي توسعه تعريف درباب
گنجانيده آنها درون سياسي خاص نظام يك به رسيدن ضرورت كه تعاريفي
ببينيم ميكنيم سعي اين وجود با.است متفاوت تاكيدها مواضع است ، نشده
مخرج عنوان به تحقيق اهل قول از پيشتر آنچه به توجه با ميتوان آيا
در كه يابيم دست تعريفي به شد عنوان سياسي يافته رشد نظامهاي مشترك
يك بودن ارزش و سياسي خاص نظام يك به رسيدن ضرورت ابتدا در آنكه عين
اشكال تمامي با انتها در باشد ، نداشته پيشفرض در را معين سيستم
.نيفتد موافق سياسي حاكميت
قبل اينكه ، برميآيد گرفت قرار اشاره مورد كه نكاتي ميان از آنچه
به چيزي تحقق از قبل و (Estateمعناي به) دولت نام به چيزي تحقق از
سياسي تجدد و توسعه رشد ، (ملي مشترك دارايروح مجموعهاي) ملت نام
فرع شود ، عرضه سياسي توسعه كهاز تعريفي هر اين بنابرمعناست خالياز
كه سوم جهان جوامع از بسياري در البته كه است مهم مقدمه دو برپذيرش
ايندو.نيست محقق نگرفتهاند ، بسيار فاصله سياسي تمشيت بدوي ازاشكال
:از عبارتند شد اشاره كه همانطور مقدمه
سيستمقابل يك درون سياسي وظايفگونهگون كردن تخصصي و تفكيك 1ـ
يا و ليبرال اشتراكي ، آنكه اعماز سياسي نظام يك.كنترل
از نسخهاي جامعه امور اداره كه باشد ، مادامي افراطي ناسيوناليست
ميكند دخالت همانقدر اقتصادي مسائل در كه امپراطور ، يك فرمانفرمائي
به.نيست يافته توسعه نظام يك باشد ، سياسي ، و حقوقي مسائل در كه
و تفكيك يكديگر از سياسي متفاوت مسئوليتهاي و تواناييها كه تناسبي
شوند ، مرتبط و متصل يكديگر به كنترل قابل و سامانمند سيستم يك درون
.ميدهد نشان خود از بيشتري رشد دولت بنام چيزي تحقق
تدوين لازم زمينه كه ملت يك درون سياسي كلي وحدت و پيوستگي 2ـ
تا سياسي نظام نوع هر.فراهمميآورد حكومت براي را سياستها اجراء و
اعتباري مجموعه يك كلمه معنايدقيق به كه مجموعهاي بر صرفا زمانيكه
حكومت است ، شده محقق قراردادها پارهاي واسطه به صرفا است ، يعني
مبنايمشترك هيچ قراردادها ، آن از فارغ كه مجموعهاي ميكند ،
نميدهد ، پيوند هم به را (ازآن پارهاي تنها نه و) اعضاء حقيقيتمامي
...و اديان نژادها ، كهزبانها ، درجوامعي.نيست يافته نظامرشد يك
اگر كردهاند ايجاد جمعيت متفاوت برشهاي ميان عميقي مختلفشكافهاي
باهم را اجزاء اين باشد ، شده تلقين و مصنوعي اگر حتي مشتركي ، عنصر
نوعي اگر زبان ، و نژاد وحدت داراي جوامع در حتي و نكند ، خويشاوند
(شهروندي احساس معناي به بلكه ناسيوناليسم معناي به نه) ملي هويت
تناسبي به.گفت سخن سياسي توسعه از ميتوان سختي به نشود ، گرفته جدي
كند ذوب واحدي بوته درون بيشتر را شهروندان مجموعه هويت وحدت يك كه
.است يافتهتر تحقق ملت مفهوم
دو.ميآيد بوجود سياسي حاكميت ودولت ملت گرفتن قرار هم كنار در از
كماكان كه كنيم دقت).ميكند كمك حاكميت اين كارائي و دوام چيزبه
سياسي اقتدار يكي:(است نشده داخل بحث در سياسي نظام و حاكميت نوع
مجموعه كه تناسبي به بنابراين.محكوم سياسي حضور ديگري و حاكم
روبهرو سياسي توسعه با يابد توسعه ملت سياسي حضور و دولت اقتدار
پيششرطهاي مقدمه ، دو آن حضور آنكه از پس ديگر ، تعبير به.بود خواهيم
ديگر عامل دو اين كه ميگوئيم اينك شد ، شمرده سياسي توسعه و رشد لازم
عامل دو اين كه تناسبي به يعني.ميدهند تشكيل را سياسي توسعه اساس
دو اين و مقدمه دو آن.مييابد توسعه جامعه يك سياسي بعد كنند رشد
ميتواند آن كمك به كه ميدهند تشكيل را مجموعهاي هم روي بر عامل
جامعه اين آنكه از اعم سنجيد ، را جامعه يك سياسي توسعه و رشد ميزان
يا و استقلال جنگهاي زمان در آمريكا يا و دهقاني انقلاب زمان در چين
.باشد حاضر عصر در سوئيس يا و گذشته در روم امپراطوري
كه عامل دو اين (هست اساسي اهميت حائز ما بحث براي نكته اين و)اما
و رشد.نيستند سو هم و سازگار هم سياسياندبا رشد معيار بررويهم
و است ، شهروندان سياسي حضور توسعه و رشد مانع اقتدارحكومت توسعه
اقتدار كردن محدود از ناگزير شهروندان سياسي حضور توسعه برعكس ،
ترسيم را شرايطي ميتوان ايدآليزاسيون نوعي با البته.است حاكميت
يك هم دوشادوش بتوانند دو اين و نبندد صورت تعارضي چنين آن در كردكه
كمياب نمونههاي شايدبتوان حتي.كنند طي بينهايت تا را صعودي سير
حضور كنار در يكامپراطور مطلق اقتدار آن در كه كرد عرضه نيز تاريخي
انسانشناسي اما.است داشته تحقق شهروندان عموم خاطر رضايت و فعال
سياست علم كجادر هر از بيش و است تاريخي نگرش محصول كه واقعگرايانه ،
مويداتتاريخي انبوه كنار در كه ميكند اقتضاء است ، روشنگر و راهگشا
رااستثناهائي ايندو لحظهآساي همآغوشيهاي و نيكو همنشيني تعارض ، اين
.كرد نبايد بنا برآن لذا و ميدهد دست نادرا كه بدانيم
عوامل دست در تمركز با يا تركيب اين افراطي بروزهاي در بنابراين
يا و مردم ، ضعيف حضور يا حضور ضعف دركنار مواجهيم اقتدار معدود
كنار در مواجهيم مردم فعال حضور و شهروندي حق تماميتاعمال با برعكس
توسعه بر موثر عوامل از نيمي از بيش صورت هردو در و.ناتوان حكومتي
دو اين ميان درجات بينهايت به حالميتوان عين در.نميشود محقق سياسي
شكي.مواجهيم دو اين از باتركيبي آنها تمامي در كه شد قائل درجه
و نيستند برخوردار ارزشيكساني از ميانه ، درجات اين تمامي كه نيست
تعبير توسعه ومتفاوت متعدد درجات به ميتواند بينابين تركيبهاي انواع
تركيبي آن يافتن دنبال به سياسي توسعه گفت ميتوان مبنا اين بر.شود
آن تحقق بدنبال كه است فرآيندي سياسي توسعه يعني.باشد بهينه كه است
در كه شهرونداناست بين در سياسي قدرت وتوزيع حكومت اقتدار از تركيبي
شهروندانوارد ميان در قدرت توزيع به را فشار كمترين حكومت اقتدار آن
قدرت و صحنه در حضور مقابل ، در نكندو بيمعنا يا و متلاشي را آن و كند
از و كند حكومت اقتدار متوجه را تهديد كمترين شهروندان سياسي
بيشتر يافته توسعه ديگر ، عبارت به.گيرد پيش آن وبيرمقي ناتواني
از و كارآ و متمركز قدرتي با را فاصله بيشترين يكسو از كه است آن
.باشد داشته ناكارآ و شده توزيع قدرتي با را فاصله بيشترين ديگر سوي
از و نينجاميده ، استبداد به كه است اقتداري بيشترين صاحب يكسو از
نشده منتهي شدن فلج به استكه قدرتي توزيع بيشترين صاحب ديگر سوي
است هدفي اما.نيافتنياست دست شايد و ايدهآل حد يك البته اين.است
دليل همين به.دارد آن به شدن نزديكتر چه هر در سعي سياسي توسعه كه
سازياستفاده دمكراتيك ازروند جايدمكراسي به ميدهيم ترجيح هم
(.كنيم
و سيستم يك چارچوب در مگر نيست ميسر باشد اين سياسي توسعه اگر اما
توسعه خويشاوندي رمز و.كند ميسر را جستجوئي چنين تداوم نهاديكه
حضور سياسي ، جنبشهاي عموم.است همين فرآينددمكراتيكسازي و سياسي
تاكيد را آنان نظرات بودن كننده تعيين وصف و صحنه در شهروندان فعال
به نميتوانند سايرين جنبشها ، اين دمكراتيك انواع جز به ولي.ميكنند
اين به همسازي و روشمند سيستم هيچ زيرا.بمانند وفادار عقيده اين
-ساختاري تضمين از دمكراتيك حركتهاي تنها.نميكنند ايجاد منظور
انقلابهاي در كه تمجيدهائيبرخوردارند رابطه اين در نهادي
ميگيرد صورت تودهها از افراطي ناسيوناليستي جنبشهاي و سوسياليستي
معيار كه چيزي)ميشود تمجيد كه نيست حضور اصل ظاهرا.نميشود نهادينه
باعث خاص عقايد پارهاي با همراهياش و آن جهت بلكه (است سياسي توسعه
هم دليل همين به.است شهروندان سياسي حقوق شناختن رسميت به اين
شدن آشكار و نهضتها اين شروع از پس كمتر ، حتي يا نسل يك معمولا
مورد تلويحا آنان سياسي حقوق ملت ، جانب از آراء اختلاف پارهاي
توزيع و دولت سياسي اقتدار)ما بحث مورد تركيب وميگيرد انكارقرار
دوم عامل عملي حذف و اول عامل نفع به قاطع طور به (ملت ميان قدرت
.است مخالف سياسي توسعه از بحث مورد تعريف با كه چيزي.پيشميرود
اقتدار عوامل نظر ، اختلاف بروز هنگام دمكراتيك ، جنبشهاي در برعكس
عامل دو ميان تعادل سوي به حركت و ميشوند ازجايگزيني ناگزير سياسي
.دنبالميشود كماكان سياسي توسعه
به بنا گفتيم ، سخن آن از كه پيشگيري ابزار اين و عقلاني كار و ساز آن
فرآيند دقيقتر تعبير به يا دمكراسي جز مصداقي بشري ، تجربه
هنر پنهان ، و پيدا عيب دهها عليرغم كه شيوهاي.ندارد دمكراتيزاسيون
را سياسي توسعه در نظر مورد تعادل جستار زمينه كه است اين اصلياش
روند حتي يا و دمكراسي معناي به البته سياسي توسعه.ميآورد فراهم
ولي.نيستند يكي ابتدائا و مفهوما دو ايننيست سازي دمكراسي
ميتوان گرچهمنطبقميشوند هم بر عملا انتها در گفتيم آنچه برمبناي
چنين ولي گفت سخن توتاليتر نظام يك در خاص برههاي در سياسي توسعه از
شوروي ، چين ، .ماند خواهد بريده دنباله و ابتر لاجرم توسعهاي
در را سياسي رشد نرخ بالاترين شايد خاصي برهه در گرچه..آلمان ،
سرعت به آمد كه دليلي به اما دادند ، نشان توتاليتر نظامهاي چارچوب
حقوق جامعه ، آنكه دليل به دمكراسي به دستيابي از پيش و كردند افول
بود ، وانهاده اقتدار عامل به (كرها يا طوعا) را خود سياسي
.شوند تلقي سياسي يافته توسعه نميتوانستند
.نميآيد نظر به فايده از خالي انتها اين در تاكيد يك يادآوري
كه است يافته را عامي ارزش حكم شنودها و گفت از دربسياري دمكراسي
گوينده نظر منظور دقيقا آنچه آلودگي ابهام و گنگنايمفهومي عليرغم
اين از ردپائي كمترين كه نيست پوشيده دقت براهل.ميشود ستوده است ،
بر دمكراسي عيوب قسمت اولين در.چشمنميآيد به نوشتار اين در دست ،
سياسي روش يك عنوان به دمكراسي رفتكه اشاره نكته اين بر و شد شمرده
ترجيح كه فشرديم پاي نكته براين نيز قسمت اين در.است بحث مورد
تامل يك محصول فرد ، منحصربه چاره عنوان به آن شناسائي يا و دمكراسي
به استبداد درقبال تامين دغدغه كه است مالانديشانه و ابزارانگارانه
اين كند ، آنراسنگين كفه عقلي استدلال آنكه از قبل و است فراخوانده آن
.است ساخته آن قرين را سياسي احتياط كه است تاريخي تجربه
مرديها سيدمرتضي دكتر