پنجم ، شماره 1222 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 5 شنبه 16
|
|
قرآن ترجمه مقدمات
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مورد دلالتهاي بر بايد نخست جزعربي زبانهايي به قرآن برگرداننده
در دلالتها آن انتقال بر گاه آن تا شود آگاه متعارف حد در قرآن قصد
.زند دست مقصد زبان
گوناگون چهرههاي از يكي و اسلاماست دين جاويدان معجزه قرآن
.است هنري اسلوب و بيانادبي نگره از اعجاز اعجازش ،
رضوي سعيد:نوشته
براي بايسته مقدمات بررسي يعني خود بنيادي كاوش به ورود از پيش
كه مينهيم پيش را اصل اين عربي ، زبان جز زباني به مجيد قرآن برگردان
زبان در بلكه نبوده زبان هيچ به كامل برگردان پذيرنده قرآن اساسا
كه قرآن براي شايسته برابري و مانند است ، قرآن خود زبان كه نيز عربي
.بود نتواند گردد منتقل محتوا و فرم به مربوط ويژگيهاي همه آن در
:استواراست بنياد دو بر قرآن ترجمهناپذيري يعني اصل اين
.سخنادبي يا شعر ترجمهناپذيري:فراگير و عام دليل (الف
ترجمه فن اهل.است عربي ادب ستيغهاي بلندترين از و ادبي سخن قرآن
راه منفي نتيجهاي به شعر ترجمه پيرامون بررسي و كاوش در معمولا
سوي به توجه شعر ، ترجمهناپذيري در كه داشت خاطر در بايد).ميبرند
دلالتهاي داراي كه سخني و خيالانگيز سخن يعني است شعر منطقي معناي
ترجمه گرچه (.(1)قافيه و وزن داراي و منظوم سخن صرفا نه است ادبي
شعر (Speculative) نظريهپردازانه نگرشي در اما ميشود تجويز عملا شعر
بر افزون شعر يا ادبي سخن در زيرا ميگردد ، نگريسته ترجمهناپذير
پيوستهاند هم به ويژه نحوي تركيب در كه مفرد واژههاي از زنجيرهاي
ميشود يافت نيز ادبي دلالتهاي ،(غيرادبي و زباني صرفا دلالتهاي يعني)
زبان در ويژهاي نحوي ساختار در مفرد واژههاي تنهاي جايگزيني با كه
.نميبندد صورت متن كامل برگردان مقصد ،
ادبي سخن قرآن-و 2 است ، ترجمهناپذير ادبي سخن -مقدمه1 دو از
ترجمهناپذير قرآن:كرد ميتواناستنتاج را نتيجه اين سادگي به است ،
.است
موضوع اصل مسلميا اصل يك مثابه به و نيست ، سخني نخست مقدمه در
فصاحت اوج در سخني قرآن گفت بايد ديگر مقدمه درباره.ميشود پذيرفته
از يكي.است عربي زبان در هنري اسلوبهاي زيباترين داراي و بلاغت و
(2).است آن بيان زيبايي و بلاغت چهره ماندني كتاب اين اعجاز چهرههاي
(ص)پيامبر از را شاعري تهمت و خود از را شعر تهمت قرآن نماند ناگفته
فراگير دليل از تا ناميد توان شعر معنا چه به را قرآن پس.ميكند نفي
برد؟ راه آن ترجمهناپذيري به شعر ترجمهناپذيري
:بود تواند معنا سه به قرآن نبودن يا بودن شعر
يعني عرب ، جاهليت روزگار شاعران قصيدههاي چون هم نظم داراي سخن -1
وزن قانونهاي عروض هنر در ترخليل سپس كه قافيه و وزن داراي سخن همان
همانندي هيچ قرآن پاك آيههاي آشكارا.گردآورد را عربي شعر گونه آن
كه گونهاي به -قافيه يا عروضي وزنهاي و نداشته معنا اين به شعر با
.است ناياب آن در سراسر -ميشود گرفته كار به شعر ابيات و مصاريع در
ديوزدگي گاه كهبه زده افسون و افسونگر كاهنان برخي سجعدار سخن -2
(3).ميآوردهاند زبان بر خود شيطانالهامبخش الهام به افسونشدگي ، و
سجعپرداز كاهنان همان دسته از را (ص)پيامبر قرآن ، بودن خدايي منكران
همين به را شاعري و شعر تهمت و شمرده سخنان همانگونه از را قرآن و
ميان مانندهسازي هيچ جاي ورنه ميزدند ، (ص)پيامبر و قرآن به معنا
.نيست عربي قصيدههاي و قرآن
ص/4 ، يونس/2 ، ) افسونگر را (ص)پيامبر كفركيشان كه ميدهد گزارش قرآن
افسون ،(مومنون/70 52 ،/ذاريات حجر 7 ، ) ديوزده و ديوانه ،(ذاريات/52
دروغ ،(و 30 29/طور تا 43 ، حاقه/39) كاهن و شاعر ،(47/اسراء) شده
.شمردهاند (تكوير/25) شيطان الهام را قرآن و (ص/24) زن
تاكيد و دفعنموده (ص)پيامبر و خدو از را تهمتها اين همه قرآن
تا نجم/1 يس/69 ، تكوير/25 ، )نيست خداوند جز كسي سخن قرآن مينمايد
آن بر چيزي خود سوي از نيز (ص)خودپيامبر اگر حتي و (...و 4 ،
.(حاقه/44) ديد خواهد كيفرسخت افزايد
اين وپيروان گمراهي مستلزم معني اين به شعر مجيد قرآن نظر از
.(شعراء/224).گمراهانند شاعران
مضمون و صورت نه.نيست شعر يادشده معناي دو از يك هيچ به قرآن پس
به آن زيباي ظاهر و ژرف نهباطن و ميماند عرب عروضي شعر به آن
.شده افسون كاهنان بيرمق و سبك سجعدار سخنان
در شعر آن شدو ياد كه دو اين از گستردهتر است معنايي را شعر -3
كلام منطقي عرف در شعر:طوسيگويد نصيرالدين چنانكه.است منطق عرف
(4).است مخيل
.خواند (ادبي سخن با معنا هم) شعر ميتوان سوم معناي اين به را قرآن
نداشته خود روش و سبك در برابري و همانند هيچ كه ويژه گونهاي هم آن
از پيش و قرآن ظهور با معاصر عرب(قرآن ادبي اعجاز) داشت نخواهد و
نثر با نيز و (نخست معناي به شعر) شاعران قصايد و عروضي شعر با آن
به را عربها قرآن سبك اما بود آشنا (دوم معناي به شعر) كاهنان مسجع
شعر در نه و كاهنان مسجع نثر در نه را قرآن مانند زيرا درآورد شگفتي
آن تعبير شيوه و قرآن بيان.بود ديده سرايان قصيده قافيهدار و وزن
(5).بود قرآن خود به مختص سبكي
بيان طرز در وخدشه بياشكال و مبين و فصيح عربي زبان به كريم قرآن
سجده و 28 ، زمر/27 نحل 103 ، حجر/1 ، )است شده فروفرستاده تعبير و
و بودنقرآن مبين و روشن بر آيهها اين همه در ،(فصلت/42 ، نساء/82
سخن قرآن پس.است شده حكم تناقض و بطلان از آن پاكي و بودن بيكژي
ادبي سخن چون و بوده فصيح و بليغ و (مبين) روشن تعبير نظر از و ادبي
.نميپذيرد ترجمه نيز قرآن است ترجمهناپذير
.سبكبيهمانندش و بديع اسلوب در اعجازقرآن:ويژه و خاص دليل (ب
42 ،/2 ، فصلت/احقاف 82 ،/نساء) درآيههاي كه چنان خداست سخن قرآن
اثبات (ديگر موارد و تا44 39/حاقه و 24 ، 23/و 4 ، تكوير 3/نجم
از ويكي هست نيز اسلام دين معجزهجاويدان قرآناست شده وتاكيد
هنري اسلوب و ادبي بيان نگره از اعجاز گوناگوناعجازش ، چهرههاي
بديع و نو بيان سبك كس هيچ كه است آن ادبي و بلاغي اعجاز معناي.است
اسراء/88 ، ، و 50 قصص/49) آيههاي در (6).كرد نتواند تقليد را آن
.است شده تاكيد قرآن بودن بيهمانند بر (و 24 23/بقره و 14 ، 13/هود
حتي زبان بههيچ را قرآن پس آورد قرآننميتواند چون سخني كسي اگر
خواه -گفتارياش همهويژگيهاي كه برگرداند چناننميتوان عربي زبان
آن در -زيباشناختي و ادبي دلالتهاي خواهو نحوي و واژگاني دلالتهاي
است گفتني.(اوست رسالت و مترجم هدف كه كاري) بماند محفوظ برگردان
است نظريهپردازانه نگرشي تنها قرآن برگردان به منفينسبت نگرش اين كه
.است چنين شعر در كه چنان.نيست بسته عمل در قرآن برگردان راه و
با آشنايي نيز و سو يك از مقصد و مبدا زبان دو با بسنده آشنايي
به مبدا زبان از متن آن ترجمه براي ترجمه مورد متن محتواي و موضوع
.است ضروري مقصد زبان
زبان قرآنبا مترجم آشنايي اندازه استكه آن كوشش نوشتار اين در
قرآن محتواي فهم براي كه دانشهايي ديگر و عربي زبان يعني مبدا
از كه است آن جستار اين انگيزه سخن ديگر به.گردد روشن بايستهاند
خصوص در و مبداء زبان قلمرو در بسنده كليآشنايي و مبهم عبارت
بخواهد مترجم كه آن از پيش نيست شك.شود ابهام رفع قرآني متن ترجمه
زبان در را آن و بريزد عربي جز ديگري زبان قالب در را قرآني متن يك
فهميده خوبي به مبدا زبان در را متن آن بايد خود سازد فهمپذير مقصد
با آشنايي نيازمند قرآن از متن يك فهم براي امروزي خواننده يك.باشد
اصطلاح به) ادبي و زباني دانشهاي (دستهالف دو در كه است دانشهايي
و غيرزباني دانشهاي (ب ،(مبدا زبان با آشنايي براي عربي ادب فنون
.ميگردند دستهبندي (متن محتواي و موضوع با آشنايي براي) ادبي
قصد مورد دريافتندلالتهاي يعني يانوشتاري گفتاري متن يك فهم
به مبدا زبان از متن برگردانيك.متن آن در يانويسنده گوينده
يا گوينده) متكلم قصد دلالتهايمورد انتقال يعني زبانمقصد
آن دريافتن نيازمند پيشاپيش اينخود و مقصد زبان در (نويسنده
.مترجم يا گرداننده توسط مبدا زبان در دلالتهاست
دلالتهايمورد بر بايد نخست جزعربي زبانهايي به قرآن برگرداننده
در دلالتها انتقالآن بر گاه آن تا شود متعارفآگاه حد در قرآن قصد
ميجوييم پي را قرآن در دلالت گونههاي رو اين از.زند دست مقصد زبان
بداند بايد گسترهاي چه در و را دانشها چه قرآن مترجم آيد دانسته تا
.برسد قرآن در قصد مورد دلالتهاي كشف به تا
است نشانههايگفتاري مجموعهاي از عبارت(نوشتار يا گفتار) متن هر
همين كمك به و متكلمدارد قصد مورد ويژه برمعاني دلالت كه
آن شنيدن يا ازخواندن (شنونده يا خواننده)مخاطب كه دلالتهاست
پيوند وي با و برده پي نظرمتكلم مورد معاني به نشانههايگفتاري
معاني آن بر گفتاري نشانههاي دلالت بر تكيه با نيز و مييابد ذهني
به لب ديگران به خود نظر مورد معاني رسانيدن براي متكلم كه است ويژه
وضع به و اعتباري صرفا برمعاني گفتاري نشانههاي دلالت.ميگشايد سخن
و تفهيم) ذهني پيوند پديدآوردن براي مخاطب و متكلم پس است قرارداد و
فرايند و بياموزند را قراردادي دلالتهاي اين بايست يكديگر با (تفاهم
.گويند زبان آموختن را قراردادها اين بر آگاهي
خلاصه (وحرف فعل و اسم) مفرد وواژههاي الفاظ در گفتاري نشانههاي
كه هستند پنهاني و پيدا نشانههاي از مجموعهاي آنها بلكه نميگردد
درمعناي را آشكاري كاستي گفتار زنجيره در نشانهها آن از يك هر نبود
.ميگردد سبب متكلم نظر مورد
واژگانمفرد شامل گستردهاي گفتاريپهنه نشانههاي عربي زبان در
و جر نصب ، رفع ، كسره ، ضمه ، فتحه ، ) حركت و اعراب ،(حرف و فعل و اسم)
از يك هر نبود كه گونهاي به دربرميگيرد را..و تاخر و تقدم ،(جزم
خواهد متكلم مقصود به مخل باشد بايد كه آنجا گفتاري نشانههاي اين
نشانههايگفتاري دلالت با آنبايد فهم براي قرآن مخاطب پس.بود
نشانههاي دلالت آشناييبا آمد گفته پيشتر.آشناباشد قرآن در موجود
جز زباني به قرآن پسبرگرداننده.است زبان آموختن گفتاريهمان
را عربي وادب زبان دانشهاي بايد فهمقرآن براي نخست گام در عربي
ادبي دانشهاي و زباني دانشهاي دسته دو به را دانشها اينبياموزد
در بلاغي و ادبي دلالتهاي با محض زباني دلالتهاي زيرا.كرد توان بخش
.گونهاند ديگر خويش سرشت
دارد ادامه
زرينكوب ، ترجمهعبدالحسين شعر ، فن ارسطو ، رك -پانويسها1
در خواجهنصرالدينطوسي همچنين.ص 113و114 اميركبير ، 1369 چاپدوم ،
:ميگويد اساسالاقتباس از نهم مقاله
مقفي و كلامموزون متاخران عرف در و است كلاممخيل منطقي عرف در شعر
سخن آن خواه قافيتيباشد ، و وزن كه را هرسخن عرف اين حسب به چه
به همه اگر و كاذب ، خواه و خواهخطابي ، خواهصادق و برهانيباشد ،
و.خوانند راشعر آن باشد ، محض ياهذيانات خالصباشد ، مثلتوحيد
.شعرخوانند را آن چهمخيلبود ، اگر و بود خالي قافيه وزنو از اگر
ص تهران ، 1361 انتشاراتدانشگاه رضوي مدرس تصحيح به الاقتباس اساس
.587
:ميكند تعريف گونه اين را سخن شريفجرجانياعجاز ميرسيد -2
منجميعماعداه هوابلغ بطريق يوديالمعني هوان فيالكلام الاعجاز
همه از رساتر راهي معنابه كه است آن سخن يعنياعجازدر.منالطرق
.اعجازاست داراي سخني اينمعنا به قرآن.شود ادا ديگر راههاي
اعجاز ساختن برايروشن عربي زبان در بديع بيانو و معاني دانشهاي
بلاغيو اعجاز كه ازكتابهايي.آمدهاند پديد بلاغيقرآن و ادبي
دلايل:برد نام ميتوان را كاويدهانداينها را ادبيقرآن
النكتفياعجازالقرآن باقلاني ، جرجاني ، اعجازالقرآن الاعجازعبدالقاهر
.فيالقرآنسيدقطب الفني والتصوير رماني
به بنگريد ايشان الهامبخش شيطانهاي شاعرانو اين از آگاهي براي -3
ص تبريز ، 1359 دانشگاه چاپ اكبربهروز دكتر عرب ادبيات تاريخ كتاب
.صفحه همان پايين در يادشده ماخذهاي و 38
.شماره 1 پينوشت رك -4
.ص 98 عرب ادبيات تاريخ - اكبر دكتر - بهروز رك -5
.شماره 2 پينوشت رك -6