پنجم ، شماره 1223 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 6 يكشنبه 17
|
|
جديد عصر با خداحافظي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آن آينده مسير و جهان امروز فرهنگ درباره كوندرا ميلان نظرات
سارا مفصل شرح و ازنقد شده كوتاه و برگردان حاضر مقاله:توضيح
بر امريكا هوستون اجتماعي تحقيقات مدرسه وعضو پيانيست روتنبرگ ،
آن بر كه كتاب اين در كوندرا.است كوندرا ميلان كتابهاي آخرين از يكي
مسير و امروزينجهان فرهنگ در كاوش به نهاده شده عنوانوصايايافشا
شماره در مقاله اين.ميكند آناظهارنظر درباره و ميپردازد آن آينده
.است چاپرسيده به جهان امريكاييسياست فصلنامه تابستان96
شرقي اروپايي نويسنده چكپرخوانندهترين تبعيدي نويسنده كوندرا ميلان
غيرمتعارف اصليت ، بااين كوندرا محبوبيت.است بيستم قرن نيمهدوم
با فارسي ترجمه) هستي تحملناپذير اوسبكي پرفروشترينرمان.است
پاريس در سال 1975 از كوندرا.است درآمده فيلم به (هستي بار:عنوان
مدت اين بيشتر و مينويسد فرانسوي زبان به حاضر حال در و ميكند زندگي
شرق در غربيها محبوب نويسنده او.است بوده خاموش سياست عرصه در را
اين اشغال اثر در كه چك استقلال از او پراحساس مديحهسرايي اما است
ديگران كه شرايطي در آنهم بود شده شكسته درهم شوروي توسط سرزمين
وطن در را انتقاداتي بودند زنداني زيادي عده و بودند مبارزه سرگرم
ديد معرض به را جهاني از سيمايي كوندرا رمانهاي.ساخت وي متوجه خودش
ميكنند پاك پنجره جراحان و ميكنند رفتگري روشنفكران آن در كه ميآورد
برقرار دشوار و ارزشها ، پيوسته جابجايي شدگي ، ريشهكن زمانه زمانه ، و
.است افراد بين مناسبات شدن
و بردارد در فصل نه در مقالاتيرا كوندرا جديد كتاب شده افشا وصاياي
از تا نقاشيميپردازد و موسيقي ، ادبيات ، بين بهمناسبات نويسنده آن طي
.تعقيبنمايد را جامعه در هنر جايگاه عميقترپيرامون سوالاتي طريق اين
و دارد قرابت آن با نويسنده فكر كه مسائلي به است بازگشتي كتاب اين
كتاب اما.بود پرداخته آن به رمان درهنر خود قبلي مقالات مجموعه در
به ساله نويسندهاي 67 منظر از احساس و ابرام از قويتري مايه جديد
از كه است ارزشهايي انداختن دور حال در دمبهدم كه دارد را دنيايي
.ميبخشد زيستن ارزش زندگي به او چشم
جانانهاز دفاع ميتوان را شده افشا هنروصاياي براي هنر
هنر براي هنر.است محوشده روزمره مباحث از كه شمرد انديشهاي
.است برخوردارنشده جدي حمايت از امريكا در كههرگز است مبحثي
و بحث سرلوحه را آموزش مبحثهنربراي امروزه هنر طرفداران
امريكابراي جمهوري رياست سوي از كه كميتهاي.دارند فحصهايشان
طبق بر كه كرد اعلام بهتازگي شده تشكيل انساني علوم و هنر بررسي
مخدر مواد استعمال از پيشگيري در هنري برنامههاي اينكميته مطالعات
همان چارچوب در نتيجه اين اعلام.دارد بسزايي آثار جوانان بين در
.بود مهم بسيار آن هواداران تقويت جهت در و آموزش براي نظريههنر
و سياسي الگوي و بوده كمونيستي نظام سلطه در كه كشورهايي در اما
از هنر.دارد ناتواني سيماي هنر دارندهنربراي متفاوتي اقتصادي
نيز پيام واين بوده اهميت حائز پيامش خاطر به صرفا ديدگاهدولتي
ديگر هنر هرگونه.باشد حاكم رژيم درخدمت و خوشبينانه ، واضح ، ميبايست
تلقي باشدخرابكارانه هم سياسي غير و بوده گراني تجربي بار ولوداراي
.ميشود
كه جهاني انقباض به رو فرهنگ در هنر.است گشته روزگار امروزه اما
يا و بوده انتخاب و وسيله و راه ندارد ديگري وسيله و راه هيچ
نپذيرند را برايهنر امريكائيهاهنر اگر باري ، است انتخاب تنها
كه است راهي همان اين.بينديشند برايتمدن بههنر كه نيست بيراه
.گرفت خواهد پي را كوندرا جديد پيامكتاب
روشنفكري نماينده و اروپاييناب ميزبانكوندرا نقش در كوندرا
اين معناي (دلتنگاروپاست كه كسي:اروپايي).است قاره در كهن دنيايي
.ميگيريم كمك معنا اين فهم براي خودكوندرا دانش از چيست؟ عبارت
طرفي از و شمارميآورد به فرهنگ اصلي نماد را رمان شده وصايايافشا
.دارد نظر نيزمورد را موسيقي اندازه همان به
با را خانهمسكونيش جاي همه كه ميكند رفتار ميزباني مثل كوندرا
هنر ، انديشهها ، كتابها ، از پر خانهاي.ميدهد نشان ما به مهرباني
و موسيقي صفحاتياز.ندارند خبر آن از محققان كه عتيقه موسيقي ، اشياء
ترتيب اين به و.است شده آورده امروز به قديمه اعصار از كه كتابهايي
كار افراط قبلازفرهنگ تا كه ميشود دنيايي از نمودي و نشان اينكتاب
.بود برقرار ما امروزي
و متخاصم نيروهاي تاريخ:ميكند تقسيم تاريخ دو به را جهان كوندرا
آن آورده هجوم ما حيات به خارج از ناخواسته ، و ناخوانده كه بشري غير
آزادي از كه (ياموسيقي نقاشي ، يا) رمان تاريخ و ميسازند رانابود
.ميشود زاده او اراده و انتخاب بر ومبتني شخصي آفرينشهاي از انسان ،
ديگر ما چشمان.است ويرانگري عصر در وناباب نامتعارف بحثي اين و
باژگونه را آنها بلكه نميبيند ، آزادياراده غولهاي را هنرمندان
.آنمحبوساند در كه خويش شخصي روانشناسي ناشناخته كاشفان:ميبينيم
به وابسته صرفا بوده ، آزاد امري آفرينشهنري ، اينكه به شدن قائل
نسبتا دارد تاريخهنر به ذاتي و اساسي ارتباط و نيست مقتضياتفرهنگي
اين كوندرا نگاه از ليكن.است (پسندافتاده از بعضي قول به يا) گزافه
.سرزندهمينمايد و زنده را هنر كه است چيزي آن آزاديدرست
دگرگون را تاريخ آخرين ، تا نخستين مردمان از خود تصانيف با بتهوون
آهنگسازي اوهيچ از پس و ميسازد ديگرگون رانيز تصانيف تاريخ نميكند ،
همان اينگردد تاريخ اين وارد بتهوون آثار كردن لحاظ بدون نميتواند
اراده به كه هرگاه تا ميخواهد ما از مصرانه كوندرا كه است نكتهاي
.باشيم داشته نظر در ميانديشيم بشر حيات در آزاد
جديد ، باعصر ولادتش و است سروانتس رابلهو فرزند رمان منظر ، ازاين
اينترتيب به و است كانونروزگار آدمي جديد عصر در.دارد مقارنت
و درهنراست كوندرافردگرايي نظر از.ميشود نهاده بنياد فردگرايي
.ميرسد خود مكانت عاليترين به كه ياسياسي اجتماعي بنيادهاي در نه
جديد عصر از كه كرد خواهيم مشاهده بنگريم امروزه دنياي به اگر اما
.هستيم خروج حال در ديگري دنياي سوي به
نويسندگان داردروش مدعا اين اثبات براي كوندرا كه هم شواهدي از يكي
به هم واقعيت و تخيل تركيب با رئاليسمجادويياست جادويي رئاليسم
مانند لاتيني معاصرامريكاي نويسندگان به هم و رابله و رمانهايسروانتس
نويسندگانهم اين آثار دردارد تعلق كارلوسفوئنتس و ماركز گارسيا
عالم درآمدن بهيقين:مينويسد كوندرا است ، تعليق در معنا و ماده
.ميرساند را رمان معنويت نيستبلكه رمان بيمعنايي بر دليل معنا
ما بر تاريخ آن طبق بر كه را تاملاتي و هنرافكار زبان به هنر
ديگري معرفي رابا مطلب اين كرد؟ تحليل و نقد ميتوان چگونه است مسلط
امروزين رماننويسان از ميلانكوندرا:ميكنيم شروع نو از نويسنده از
ضديتبا و رابله ، پانتاگروئل -گارگانتوا از او مشيادبي.است اروپايي
معاصر ادبيات در.نضجميگيرد كافكا رمانهاي نامقبول ظاهر و رومانتيسم
امريكابا در آثارش و دارد خويشاوندي فوئنتس آثاركارلوس و كار با نيز
.است پيوند قابل راث فيليپ
مبارزهاي او.شود توصيف چك تبعيدي نويسنده كه نيست راضي كوندرا ميلان
لئوس و كافكا فرانتس هموطنش مدنيت نويسندگان براي كه را
صفمدرنيستهاي در دو اين كه ميكند دنبال آنجا تا داشته برپاي ياناچك
با مخالفت در اروپاييان پيشداوريرايج با كه چرا شوند ، پذيرفته جهاني
راستي به او.دارد ناسازگاري سر نويسندگان محلياين و بومي ريشههاي
است مخالف زندگينامهها تحليل و نويسي زندگينامه با كه گونه بههمان
خاص مليتي به وابسته شخصيتهاي حد در اشخاص و شخصيتها شناختن با
بر را تاريخ هنريزمينهبزرگ آثار مورد در سويي از و ميورزد مخالفت
.ميشمارد زندگينامههاارجح كوچك زمينه
:ميگويد لحنگزندهاي با زندگينامهنويسان درباره كوندرا
هيچ همسرشان و خود زناشويي زندگي از كه هستند كساني زندگينامهنويسان
يا استاندال زندگي درشت و ريز بر كه ميپندارند لكن و ندارند آگاهي
.دارند وقوف فاكنر
.ميدهد اهميت آن پيام از بيش زيباشناختيكتابهايش جنبه به كوندرا
.ندارد منزلتي نظرش در فينفسه داستان كه نيست معنا بدان البته اين
معناي به بدوناينكه آن قالب از آوردنداستان بيرون كه هست هم امااين
.است دشواري كار بخورد لطمه كار
از كه بدانگونه موسيقاييآثارش اهداف به نيل در كوندرا جهت اين از
بتهوون پيانويي آثار از يكي تلخيص.است موفق نظرميگيرد در ابتدا
به و) دارد وجود شده آفريده كه صورتي همان به كه چرا.است محال امري
وجود شده آفريده كه زباني همان به تنها هنر (.نميآيد در آن جز صورتي
همين به هم هنرها همه با كه ميخواهد ما از كوندرا من نظر ازدارد
.هنر آن خود زبان به يعني.شويم روبهرو گونه
رمانهاي از بسياري سير خط كه چك هويت با زودهنگام بدرود به نظر با
در-ديگري جاي در رمان قوت او چشم از كه نيست شگفت جاي كوندراست
.است نهفته -آن مستقل كالبد و بنياد
يافته دست مستقلي كالبد چنين به افشاشده كتابوصاياي در كوندرا
ومفهوميسراسري نشده كار دستمايه بخصوصي انديشه كتاب دراين.است
.است اثر كل زمينه
نويسندهاي كوندرا.نيست وي حقانيت معناي به البته اين لازم ابهامات
طرح سادگي به طوري را مسائل او.است فريبنده بينهايت كارش كه است
حقايق بسياري نيز زندگي.نمينمايد بازگو را حقايقي گويي كه ميكند
.است متناقص حقايق از مالامال و دارد
بهاعصار هنرمند فرديت به واحترام فردگرايي كوندرا اعتقاد به
.دارد تعلق بشر تاريخ از خاصي
كردهايم مكان وجودنقل از ديگري حوزه به ميپرسد وي چنانكه آيا اما
است؟ گرفته را فرهنگ جاي (ژورناليسم)روزنامهنگاري آن در كه
نظرم در:نوشت ساند ژرژ به درنامهاي سال 1874 در فلوبر گوستاو
تا مگر.است حالتنزل در پيوسته عمومي ومعرفت فهم سطح كه ميآيد
از بيمايگي ، از جهل ، از خواهيمكرد؟ سقوط حماقت از كدامپايه به
.هستيم نابودي حال در ابتذال به عشق از و بزرگيها همه شمردن خوار
پيرامون بودنفرهنگ ، فاني به اشاره با دركوهستانجادو مان توماس
به بيشباهت كه عباراتي وبا ميپردازد تامل به اول جنگجهاني شب
كلاسيك سنت آيا:ميپرسد شخصيتهايش يكياز زبان از نيست كوندرا كلام
صرفا يا بود جاودانه سنتي لحاظ ، همين به و بشر ، افراد همه به متعلق
ليبرال بورژوازي عصر يعني خاص دورهاي به متعلق روشنفكرانه روش و راه
رسيد؟ سر به آن با همراه و بود
براي و بوده كاريدشوار همواره ميزيد آن در آدمي كه زمانهاي شناختن
خطر خود پيشينيان همانند ميتوانيم برآئيمتنها مهم اين پس از اينكه
.ورزيم مبادرت بهغيبگويي و كرده
بيگانگي دچار كه هستيم قرني انتهاي به رسيدن حال در كه نيست شكي
ميخواند محاكمه راقرن آن كهكوندرا قرني در.است شده خود با غريبي
اين و ميكنيم ملاحظه خويش گذشته در نديدنخويشتن ، براي عزمي
.است تاريخ در فرد به منحصر و وضعيتيغريب
ديگرباره كتاب اين در هستند سهيم نويسنده علايق در كه ما از دسته آن
تنگي دنياي شده ، تحملناپذير زندگي هنرنباشد اگر كه شد خواهند مجاب
درنهايت ، را شده افشا كهوصاياي آنچه.بود پنجرهخواهد بدون
رمان ، انحصاري لذات كه ايناست ميسازد كننده ، نوميد نه و الهامبخش ،
از مشحون كتاب اين صفحات.ميشود متذكر بهما را نقاشي و موسيقي ،
.ميبرد ديدنباز و شنيدن خواندن ، دنياي به را ما و است حسمكاشفه
بلكه و نيست فراموشي نقطهمخالف يادآوري ، :ميگويد كه نويسندهاي
در اكنون ارزيابي خطرات از حتما بايد فراموشياست از صورتي
.باشد آگاه است گذشته از خيالي تنها كه برابرآنچه
بيرجندي فاضلي محمود:ترجمه