پنجم ، شماره 1223 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 6 يكشنبه 17
|
|
نميكردم ازدواج پزشك يك با هرگز كاش اي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
نه و پزشكان ، زندگي از انتقاد نه حقيقت در نامه اين نوشتن دليل
است جوان دختران بخصوص و مردم كردن آگاه بلكه آنهاست ، براي سمپاشي
يك با ازدواج آرزوي در آنها از بسياري و هستند ازدواج صدد در كه
.بگيريد پند و مرا سرگذشت بخوانيد ولي !دكتر
بستگان از يكي ناگهان كه بودم رياضي رشتههاي از يكي دوم سال دانشجوي
رشته در خود تخصص گرفتن حال در و است دكتر ميدانستم فقط كه ما دور
دليل به خانه به ورود اول لحظه از.آمد خواستگاريم به است ، جراحي
سختيهايي از آشنائي مدت طول در وي.شدم او عاشق وي متواضعانه رفتار
.ميگفت سخن آسايش بدون و غيرپايدار زندگي و داشت خواهد آينده در كه
اميد جنبش ، او حركات در ولي بود همراه نااميدي با او سخنان اينكه با
به روزها همان در هم مهندس يك اينكه با.ميزد برق شادماني و
از مملو و آسايش ، با توام راحت ، زندگي يك قول و آمد خواستگاريم
لحظهاي بدون و بودم شده طلسم گوئي من اما داد ، را رفاهي امكانات
.كردم انتخاب را جراحي دستيار آن با زندگي تعقل ، و تفكر
شب يا 8 ساعت 7 هميشه ايشان كه بگويم را اين فقط نامزدي دوران از
بيمارستان ترك اجازه آنها استاد و بودند بيمارستان در چون ميآمدند ،
خواب مبل روي اغلب ميآمدند ما خانه به كه هم وقتي.نميداد رازودتر
ميرفتند بيمارستان به مجددا صبحانه خوردن با صبح ساعت 6 و !ميرفتند
!شد انجام ايشان حضور بدون هم ازدواج خريدهاي اغلب و
.فهميدم را زندگي معني روز سه تنها من كرديم ، ازدواج وقتي حال هر به
ماه به روز سه اين در و بودند داده مرخصي ايشان به روز سه فقط زيرا
جراحي رزيدنت يك با زندگي كه فهميدم كار ، شروع با ولي !رفتيم عسل
ميآمدند خانه به كه هم وقتي كشيك ، ميان در روز يك.است مشكل چقدر
داشت ، زدن حرف رمق نه.همسر يك با تا بودم روبرو جنازه يك با بيشتر
و ميرفتند خواب به شام وسط تنها مهماني ، حوصله نه ، رفتن بيرون نه
.ميشد انجام ايشان حضور بدون ازدواج از بعد مهمانيهاي تمام تقريبا
.ميكردم تحمل را آنها سختي هيچ بدون هم من البته
نهايت هم من و.درس و كشيك داشت ، مفهوم يك من براي سال دو تا زندگي
بورد امتحانات.سازم فراهم را همسرم روحي رفاه تا ميكردم را خود تلاش
يكي به دانشگاه استاديار و جراح يك عنوان به و شد قبول و داد را خود
روز بردم ، پي فاجعه عمق به تازه كه شديم منتقل محروم شهرستانهاي از
بار اين من ولي بود شده بيشتر قبل زمان از حتي كار بود ، كار شب و
از دائم رو اين از و ميدانست را اين خوبي به همسرم و بودم تنها
.بيايند ما پيش كه ميكرد دعوت خواهرم يا مادرم
كاملا ولي نداشتند من از كمي دست هم ديگر پزشكان همسران اينكه با
است ، من از راحتتر مراتب به آنها از بعضي براي زندگي كه ميفهميدم
ازدواج آنها با همسرانشان وضعيت از كامل آگاهي با آنها كه چرا
تنها كه بود شده مشكل حدي به شرايط اين با من براي زندگي ولي.كردند
فرزند يك با نميتوانستم كه چرا.كنم تحمل را موجود وضعيت ميكردم سعي
كه دارم ايمان و ميدانم ديگر طرف از و كنم متلاشي را خانواده كانون
كارش او ديگر عشق ولي است من عاشق و دارد دوست مرا راستي به همسرم
.ميباشد مهمتر برايش دومي كه است
نه.كند تحمل آنرا نميتواند هركس و نيست سادهاي كار پزشك با زندگي
است قرار اگر.بيبرنامگي مبناي بر است زندگيي.ثروت نه و است آسايش
به مهماني اورژانس ، عمل يك و تلفن يك با است ممكن برويم ، مهماني به
...و بخورد هم به مسافرت است ممكن.بخورد هم
زندگيكار چنين تحمل و دائمياند بلكه نيستند موقت اينها بدبختانه
.نيست هركس
از بسياري و نيست آگاه زندگي اين جزئيات از نيز هيچكس متاسفانه
!ميخورند را ما زندگي غبطه دوستان
ولي ميشود سر به اروپا در هميشه ما تابستانهاي كه ميكنند فكر همه
والدين پيش حتي يا شمال در استراحت و مرخصي يك آرزوي در نميدانند
برخورد آن از بدتر و گذاشتهايم سر پشت را شبهائي و روز چه خود
پارچهفروش تا گرفته نانوا و بقال از.ميكند فرق ما با نيز اجتماع
خداي اگر و ميكنند زياد را قيمتها تمام هستيم پزشك يك همسر چون...و
به جرم شريك هم من و قاتل وي كند ، فوت همسرم بيماران از يكي ناكرده
.ميشود ما با برخوردهائي چه كه بزنيد حدس خودتان و ميآيم حساب
و شاد زندگي يك خواستار مردم همه:بخت دم دختران عزيز خانوادههاي
پزشك يك زندگي در ولي ميباشند آرامش و آسايش از سرشار و سعادتبار
روحي نظر از.نيست آن براي مفهومي و ندارد جائي آسايش و آرامش
ارادهاي داراي جراحي ، رشتههاي دستياران بخصوص پزشكان از بسياري
جراحي عمل و خواندن درس براي فراوان عطش و خستگيناپذير ، تلاشي زياد ،
.ميكنند فدا را خود خانواده حتي چيز همه راه اين در و هستند كردن
آنها به هم دشوار شرايط در كار از ناشي عصبي تنشهاي و رواني فشارهاي
را آنها نتواند همسر اگر و ميآيد وارد آنها همسر به آن دنبال به و
پزشك يك آنكه محض به پسشد خواهد متلاشي زندگي يك راحتي به كند تحمل
بلكه ندهيد ، مثبت جواب او به فورا آمد شما دختر بهخواستگاري
روحيات با آنها اگر و كنيد بررسي دقيقا را او كاري وشرايط روحيات ،
.دهيد در تن زناشوئي پيمان به آنگاه بود سازگار شما وخانواده دختر
خود زندگي صلاح اما بنويسم را خود مشخصات كه مايلم بسيار اينكه با)
ضروري خانوادهها براي را مطالب اين نوشتن ديگر طرف از و نميدانم
چاپ شما روزنامه در نامه اين اگر كه است اين بر من تصور و.ميدانم
(.بود خواهد مفيد جامعه براي شود
الف.س