پنجم ، شماره 1225 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 8 سهشنبه 19
|
|
بيشمار صداهاي ميان از صدايي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
ويرايش - پيرزاد رويا نوشتهي - (داستان مجموعه) عصرها همه مثل
تومان صفحه ، 300 75- مركز نشر (سال 75)دوم
بهخصوصدر متفاوت ، و متعدد انقلابايران ، صداهايي از بعد داستاننويسي
تا حسهاييگاه و ديدگاهها سياقها ، و سبك.است يافته كوتاه ، داستانهاي
بعد در نويسندگانبسيار حضور نتيجه طبعا كه متفاوت ، باورنكردني حدي
اقبال از رمان ، اندازه به كوتاه داستانهاي گرچه.است بوده انقلاب از
گسترش چندان نيز تخصصي ادبي نشريات و نشده برخوردار خوانندگان عامه
را داستاننويسي از شاخه اين تقويت جدي زمينههاي كه نداشتهاند دوام و
وجود شخصيـ اغلب و -قويتر انگيزههايي جهت هر به اما آورند ، فراهم
با نويسندگاني و شوند باعث را جريان اين بسيار رشد كه داشتهاند
صداهاي اين از يكيآورند بهوجود زنانـ ميان از بهخصوص خاصـ صدايي
مجموعه در او داستان هفده.است پيرزاد بهرويا متعلق خاص و متفاوت
داستانها بسيار كوتاهي خود.است آمده گرد عصرها همه حجممثل كم
خاص اين بر باشد گواهي ميتواند (صفحه چهار از كمتر داستان دوازده)
وروزمره عادي چنان اغلب گرفته ، شكل حولآن داستانها كه اجرايي.بودن
با.كرد راتعريف ماجرايشان لزوم ، صورت ميتوان ، در دشواري به كه است
چنان را روزمره اتفاقاتكوچك و وقايع همين نويسندهتجربه همه اين
گريزناپذير و بزرگ اتفاقي وقوع آنها وراي از كه ميكند منتقل
پنجره ، درگاهي همسايهها ، )اغلبداستانها در اتفاق اين.احساسميشود
بر است زمان وقفهناپذير گذر(... لكه ، زمستان ، دستهدار ، ليوان
حتي بتوانند بيآنكه ميشوند ، پير كم كم آن سيطره در كه انسانهايي
دسته اين ميان در جاري اندوه.بياورند بهوجود خود زندگي در تغييري
.ميشود ناشي زندگيها تكراري سير و سكون همين از نيز داستانها از
ميگذرانند ، را زندگي مادربزرگها شبيه مادران و مادران شبيه دختران
شخصيت ذهن بر آگاهكننده ضربهاي بزرگ ، يا كوچك واقعهاي اينكه مگر
مثل ;كند قطع را هميشگي روال تا وادارد را او و بزند داستان اصلي
همه داستانمثل) بچه دختر و مادر صميمانه و شاد رابطه خوردن برهم
همراه ديگر كساني با پيرزني تمسخر در دختربچه كه زماني در (عصرها
رو بر گل بافتن خويش ، بزرگ مادر رفتار برخلاف كه مادري يا و است شده
پيدا را او سرنوشت آنها شايد تا.نميدهد ياد دخترانش به را تختي
.(روتختي آن وسط داستانگلهاي) نكنند
گاهي و مكان شخصيتها ، تعداد ازنظر عمدتا گرچه مجموعه داستانهاي
شيء گرفتنيك محور بهعلاوه اينمحدوديت ، و هستند محدود نيز زمان
شكل مبنا آن بر را خود داستان ميدهد اجازه نويسنده حالت ، به يك يا
خردسالي دوران طي مثل زمان ، گذشت طولاني فواصل هم جهت همين به.دهد
در گلدار روتختي) نميآورد بهوجود داستان در قطعي زن ، يك پيري تا
(...و بهار درمثل زنبق گلهاي با پارچهاي يا روتختي آن وسط گلهاي
اين گفت ميتوان مجموعه اصليداستانهاي و آخر نكته بهعنوان آنچه
شرحو و داستانها در مستقيم بدوندخالت ميشود موفق پيرزاد كه است
را آنها كه فضايي تشريح و آدمها جزيياتاعمال ذكر با اضافي ، تفسير
در را زنانـ بهخصوص و آدمهاـ عميق و دروني تجربههاي گرفته ، بر در
بخشي تا ميكند منتقل بهخوبي شد ، گفته آنها از پارهاي كه زمينههايي
.باشد كرده ثبت را جامعه بيروني و دروني زندگي از
سناپور حسين