پنجم ، شماره 1225 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 8 سهشنبه 19
|
|
تجاري قراردادهاي با تعارض
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
آخر بخش مرده فيلممرد كارگردان جارموش جيم با گفتگو
آمريكا تصوير.شماست سياسي فيلم اولين مرده فيلممرد من عقيده به
.است سياهتر بسيار شما سابق فيلمهاي به نسبت فيلم دراين
تواند مي آدم فكرميكنم و است سياهتر خيلي فيلم اين ميكنم فكر هم من
نميدانم واقعا بنابراين.كند تحليل و تعريف سياسي را همهچيز
نبوده آگاهانه روش تغيير نوعي اين زيرا بدهم پاسخ سوال اين به چطور
ظاهر به فيلم داستان كه دليل اين به ميكنم افتخار فيلم به اما.است
در.ميدهد نشان را فيزيكي زندگي از سادهاي فضاي و است ساده بسيار
ساده داستان اين كنار در ميخواستم من ميشويم ، همراه آن با كه سفري
تنها انسان دو.دهم نشان را متفاوت فرهنگ دو از انسان دو بين روابط
عين در.دورافتادهاند كاملا خودشان فرهنگ از دليلي هر به كه گمشده و
باشد داشته شباهتي من ديگر فيلمهاي به اينكه بدون داستان اين حال
معنويت ، مكان ، حس آمريكا ، تاريخ اسلحه ، خشونت ، :همچون ديگري موضوعات
اين تمام.ميكند مطرح را ياغيان وضعيت و شهرت شعر ، و بليك ويليام
فيلم كه ميشوند واقع موثرتر هنگامي و هستند فيلم اساس از بخشي چيزها
قرار فيلم در بيني باريك و مهارت با زيرا.ببينيم بار يك از بيش را
.بيايند فرود بينندگان فرق بر پتك همچون نيست قرار و گرفتهاند
Acid westernنام به خاصي ژانر ساخت براي تلاشي و 1970 دهه 1960 در
و برايد مك هاپر ، جيم دنيس هلمن ، نامهايمونته كه عملآمد به
.ميآورم خاطر به ورليتزررا رودي
.ميخوانم (Peripheral western) حاشيهاي وسترنهاي آنرا من بله ،
ساخته تاخير با كه روياست همان درآمدن تحقق به مرده مرد من گمان به
شرق از سفر و وحشي طبيعت مايههاي درباره آن از بخشي البته.شدهاست
ميكنند برخورد بليك و هيچكس با كه سفيدپوستاني تمام و غرباست به
گروهي و سرمايهداري نمايانگر گروهي:كرد تقسيم گروه دو به ميتوان را
.شدهاند تركيب هم با گروه دو اين نيز اوقات گاهي فرهنگ ، ضد نمايانگر
به مجددا هميشه هم فرهنگ ضد و.ميشوند تركيب هم با حدودي تا بله
.آمريكاست روش اين.ميشود عرضه و تبديل ديگري محصولات
حس تمامي كه است اين ميشود انسان برآشفتگي باعث مرده مرد در آنچه
ياد به را انسان واست شده كشيده تصوير به كابوسوار شكلي جامعهبه
.مياندازدAcid western.ژانر
تاحدودي كه وجودي با و بودم آگاه كاملا فيلم ژانر اين به نسبت من
.دادم ادامه را كار است ، متفاوت من قبلي فيلمهاي معمول شيوه با
مجزاي بنيانهاي اين ميان در كه داريد را احساس اين ميآيد نظر به
دروني چيزي چه اينكه بين نميتواند آدم.دهد رخ ميتواند چيزي هر تمدن
.شود قائل تفاوتي است غيرواقعي و واقعي چيزي چه و بيروني و
همين ميشود مواجه حرفهاي آدمكشهاي با بليك وقتي ميكنم فكربله
خانوادگي اتحاد از نشانهاي ميان اين در ميرسد نظر به.اتفاقميافتد
.ميكنند زندگي آباد ناكجا در آدمها اين و دارد وجود شدهاي تحريف
وسترن.است شده نقل پكينپا ازسام كه برخوردم جملهاي به تازگي به
تفسير نيز را امروز مسائل ميتوان آن در كه است فراگير چهارچوبي
وسترنهاي در.ديدم فيلم ساختن از پس را قول نقل اين البته.كرد
تاريخ شود ، ايجاد تطابقي اخلاق اينكه براي و 1940 دهه 1930 هاليوودي
بود اين ميگذاشت اثر من بر عميقا آنچه.بود درآمده افسانه صورت به
فيلم در.هستند عرفان اهل و آگاه مردماني آمريكا بوميان ميدانستم كه
از او اما.داشت وجود كومانچي سرخپوست تعدادي فورد جويندگانجان
اين مثلميكردند صحبت خودشان زبان با كه بود كرده استفاده نوواجوها
فقط من اما باشند فرانسوي بايد آنها ميدانم بله:بگويد آدم كه است
.نميفهمد را فرقش كه هم هيچكس و كنم پيدا را آلمانيها توانستم
مردم.دارد وجود آمريكايي شيوه به كه است آپارتايد همان تقريبا اين
كنند حفظ را خود قدرت تا ميدهند انجام ميتوانند كه كاري هر قدرتمند
آنها مغزي شستشوي و مردم تحميق براي راههايي فيلمها و وتلويزيون
را بومي آمريكايي يك شخصيت ميخواستم فقط من مرده درمرد.هستند
و است صنعتي پيشرفت مانع و ترحم غيرقابل وحشي يك نه كه كسي.بسازم
انساني ميخواستم.راميداند چيز همه كه كليشهاي بيگناه فرد يك نه
.باشد پيچيده
براي و.خودش قبيله به نسبت حتي است ، غريبه يك او امااست درست
.دارد نيز اروپايي ريشه باشد ، داشته قصه با بيشتري ارتباط اينكه
خوانده كه بود واقعياتي اساس بر بوفالو قاتلان مسئله مثل مسئله اين
در و برده اروپا به كه بودم خوانده آمريكايي بوميان درباره من.بودم
روساي همچنين.بودند شده گذاشته نمايش به حيوانات مثل پاريس و لندن
قبيله افراد توسط بازگشت از پس و بودند برده شرق به كه را قبايلي
تعريف سفيدپوستان درباره داستانهايي زيرا رسيدند قتل به خودشان
.ميكرد بازگو نيز هيچكس كه داستانهايي همان.ميكردند
ارتباط فيلم ساختار با ميخواند آيينه ميان از هيچكسگذر آنچه
اردوگاه يك پايان در و صنعتي شهر يك ابتدا در مثلا.نزديكيدارد
...قايق سپس و قطار به شدن سوار.ميبينيم سرخپوستان
آيينه ميان از را بليك بايد هيچكس كه است اين در آنها ارتباط بله ،
كوتاه همزيستي البته.بازگرداند جهان روحاني سطح به و دهد آبعبور
جذابتر برايم صنعتي فرهنگ توسط اصلي فرهنگ نابودي و دوفرهنگ اين
در ولي داشتهاند وجود قبل سال هزاران از غربي شمال قبيلههاي.بود
نابودي براي بيولوژيك جنگهاي از حتي.شدند منهدم سال صد از كمتر
به آنان غني بسيار فرهنگ و.شوند خلاص شرشان از تا شد استفاده آنان
.رفت ميان از صورت اين
هويتش هيچكس ، جمله از ديگران طريق از چگونه بليك كه است جالب خيلي
.ميآورد رابدست
همين به.بنويسد رويش ميخواهد كس هر كه است سفيدي كاغذ صفحه مثل او
خلاف بر بليك.دارم دوست نقش ايفااين براي را دپ جاني دليلاينقدر
حاليكه در ميگويند بزرگ شاعري او به ميخواند ، ياغي را خود شخصيتش
هيچكس كه هنگاميميكند صحبت چيزي چه از ديوانه سرخپوست اين نميداند
جستجوي به تا ميماند باقي بليك ميكند ، ترك را او پيوت كشيدن از پس
ميخواهد ، اينكه براي نه اما است روزه بليك.بدهد ادامه خويش خيالي
اين.آورد دست به غذا چگونه محيط آن در نميداند اينكه براي بلكه
خيالي جستجوي يك.است مرسوم آمريكا شمال قبايل در كه است مهمي مراسم
.ميكشد طول روز سه معمولا و بگيرد روزه تا ميماند تنها آدم كه
ديدهاند؟ تاكنون را فيلم اين بومي آمريكايي نفر چند
را آن زيادي افراد آيد در عمومي نمايش به سينماها در فيلم وقتي
كه بخشهايي تمام در فيلم اين كه است مهم بسيار من براي.خواهندديد
به ويدئويي صورت به چه و سينما در چه ميكنند زندگي آمريكا بوميان
.آيد در نمايش