پنجم ، شماره 1226 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 9 چهارشنبه 20
|
|
اسلامي ايران فرهنگ بنيانگزاران
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عليرضا دكتر و اذكايي پرويز دكتر اصغردادبه ، دكتر حضور با ميزگردي
قراگوزلو ذكاوتي
اما بود ، مترقي ميكرد حركت فلسفه كنار در وقتي كلام:دادبه دكتر
يكسونگري و گرفت را فلسفي آزادانديشي و كرد غلبه فلسفه بر زمانيكه
نبود مترقي ديگر كرد ، آنتحميل بر را خود
فرهنگسراي در ايران امروز فرهنگ اشارهميزگردبنيانگزاران
:بود شرح اين به اساسي سوال چند به متكفلپاسخگويي انديشه ،
...و حافظ مجلسي ، علامه فخررازي ، فردوسي ، چون شخصيتهايي به آياميتوان
شايسته آنان اگر كرد؟ اطلاق ايران امروز فرهنگ عنوانبنيانگزاران
و دارند؟ ما امروز فرهنگ براي پيامي چه هستند ، كه هستند عنواني چنين
ميكند؟ آنان انديشه شناخت به وادار را ما ضرورتهايي چه اصولا
امروز فرهنگ بنيانگزاران درباره مطالعاتي چنين ادامه ترديد بدون
راههاي از يكي آنان شناساندن جهت ميزگردهايي وبرگزاري ايران
است درجامعه ورزي وانديشه نقد ساختن نهادينه
مقالات سرويس
داشت ، امروز فرهنگ بنيانگزاران مجموعه بر تحليلي بتوان اينكه براي
مجلسي ، علامه فخررازي ، فردوسي ، چون شخصيتهايي بر ميتوان مقدار چه
امروز فرهنگ بنيانگزاران عنوان...و فارابي بيروني ، سعدي ، حافظ ،
اصولا و داشتهاند ما امروز فرهنگ براي پيامي چه كرد؟آنها ايراناطلاق
مفهومي چه هستند ، ما امروز فرهنگ بنيانگزاران ايشان ، كه معنا اين
دارد؟
اگر.برنگذرد انديشه برتر كزين خرد و جان خداوند نام به:دادبه دكتر
كه تعريفهايي همه ميان در چه ، يعني فرهنگ بگوييم كوتاهي به بخواهيم
بگوييم بايد اجمال به هست ، باب اين در هم كوچكي رسالههاي و شدهاست
اعتقادات ، باورها ، مجموعه نظري جنبههاي تقريبا فرهنگ فرهنگ ، كه
ميباشد ميگيرد ، قرار دايره اين در ملت يك در كه آنچه هر انديشهها ، و
وتمدن فرهنگ گاهي البته.دارد را فرهنگ آن عملي تقريباجنبه تمدن و
مفهومي در را تمدن خود گاهي يا و ميبريم ، كار مترادفبه صورت به را
پذيرش ضمن بخواهيم اگر ميشود ، اما شامل راهم فرهنگ كه ميبريم كار به
و نظري تقسيم و خودمان سنت به باتوجه مختصري تفكيك يك آنها ، همه
مثلا.اينهاست عملي جنبه وتمدن ، نظري جنبه فرهنگ دهيم ، صورت عملي
اما است ، معماري داشتهايم ، فرهنگ معماري به راجع ما كه نظريههايي
اين به پاسخ مصالحيبسازيم ، چه با و صورت چه به را ساختمان اينكه
در كه است عمليآن تجلي و جلوه و نظريهها آن اعمال كاربردو سوال ،
.ميشود ظاهر تمدن هيئت
بيروني ، فخررازي ، فارابي ، سعدي ، حافظ ، چون شخصيتهايي تاثير اما
.نيست ميزان يك به روزگار ، اين تا...و فردوسي مجلسي ، توحيدي ، علامه
مردم مذهبي باورهاي در كه آثاري از و كنيم برخورد آماري بخواهيم اگر
حتما مجلسي ، علامه مثلا تاثير كه گفت بايد سخنبگوييم ، مانده ، باقي
فردوسي از او تاثير آيا اينكه اما.است بوده فخررازي ، بيشتر تاثير از
فراز و تحولات حال ، هر به.است توجه و بحث يانه ، قابل بوده بيشتر بزرگ
.است نگذاشته باقي موثر يكسان ، اينهارا روزگار ، نشيبهاي و
و نيست هم آساني كار البته كه شود تعيين بايد تاثيرها اين ميزان پس
.است وسيعي و گسترده كار كه نشست زمينه اين در جدي بررسي بايدبه
زده كرديونان سعي اوفرازاست گردن بسيار روحاني يك فخررازي ، مثلا
در او انتقاد و نقد سنت اگر.نباشد بود ، روزگار آن همانغربزدگي كه
جامعه در متاسفانه و ميميرد جامعه ، آن باشد ، وجودنداشته جامعه ، يك
.است ستايش يا است ، يانكوهش اينجا ، در ;نيست ما
انتظار همه و بزنم حرف سعدي درباره تا بودم رفته شيراز به بنده
بود اين سر بر بحث آنجا ، در.بشنوند من از حافظ به راجع داشتندكه
(سعدي به نسبت خاصه)اينها به نسبت رفتاري چه اخير ، در 50سال ما كه
در آب خواندم ، را آنها از يكي وقتي كه) نقدهايآنچناني قالب در و
.كردهايم ،(است بيانصافانه و يكسويه چقدر ديدم كه چرا آورد ، من چشم
.نيست كه بود ، ما جامعه در سنت ، آن ايكاش كه ميكنم آرزو همين ، براي
كه ميبينيد باشيد ، ديده فخررازي درباره را بنده كتاب فصول اگر
يك براي لازم پويايي نيز و بيقراري نقد ، حالت زندهترين و پوياترين
آنچه و او ميراث بنابراين.دارد وجود فخررازي حركت در نو ، انديشه
آن پيشرفت عدم علت به تاسف ، كمال با نهاده ، بنياد حوزه اين در كه
براي.است طور همين هم بقيه مورد در.است شده سپرده فراموشي به سنت ،
ايكاش كه بگوييم بايد كنيم ، مطرح را ابوريحان سنت بخواهيم اگر مثال
تمام اينكه در;بود ما وجود در نيز ابوريحان علمگرايانه سنت آن
نباشند ، بنيانگزار اگر كه چرا نيست ، ترديدي هستند ، بنيانگزار اينها
.نداشت نخواهيم هويتي ديگر ما
آرام كه متعالي فرهنگ آن.داريم مجدد رنسانس يك ;صفويه دوران در ما
با صفويه ، دوره در ديگر بار بود ، پيموده را سقوط آرامسراشيب
علم قد ،(مغول حمله وحشتناك فاصله از پس)خود باقيمانده رمقهاي
را دوره اين تحقيق به ما.درخششهاييميشود داراي و ميكند
را ما فلسفه نظام و ظهورميكند ملاصدرا صفوي ، دوران در.نشناختهايم
را فقهي نظام ميشودو پيدا هم مجلسي علامهمينمايد تنظيم مجددا
ما وليمتاسفانه بودهاند ، بنيانگزار تحقيق ، به اينها ، .ميكند تنظيم
.ميكنيم عقبنشيني بيشتر روز هر تمدني ، عملي جلوههاي در
ازجهتي ، متاسفانه كه دارد وجود فلسفيهم ناميمون سنتهاي از برخي
براي خصيصه يك بخواهيم اگرما مثلا.است جهتي ، ناميمون از و ميمون
اين.است تفريط و ترديد ، افراط بدون خصيصه ، اين كنيم ، تعيين خود
آن جاي به كلامي شدنسنت جايگزين و فلسفي شدنسنت نابود از پس خصلت
خود ، جاي در سنت آن البته.آمد وجود به ،(دارد ادامه نيز همچنان كه)
پويايي لاجرم كرديم ، نگاه آن به ديگر صورتي به وقتي ولي بوده ، مثبت
مترقي ميكرد ، حركت كنارفلسفه در وقتي كلام.داد دست از را خود
و گرفت ، را فلسفي آزادانديشي و كرد غلبه فلسفه بر كه زماني اما بود ،
اگر همين ، براينبود مترقي ديگر كرد ، تحميل آن بر را خود يكسونگري
بنيانگزار بابت چه از اينها كه بگوييم نوشتهاي در بخواهيم روزي
اين ما اگر كه داشت خواهد هم منفي فصول يا فصل يك مسلما هستند ،
ويران عليه مثبتي حركتهاي نميتوانيم طبعا نشناسيم ، را منفي فصول
جايش به را مثبت جنبههاي و دهيم انجام منفي جنبههاي آن كردن
.بنشانيم
خود شناساييفرهنگ جهت كتابهايي به جوانيكه آن به پاسخ در حالا پس
استاداذكايي مثلاكتابابوريحان كه بگوييم دارد ، ميتوانيم نياز
نميتوانستيم اين از پيش اما بوده ، كه ابوريحان ، بفهمد تا بخواند را
.است كار شروع تازه اين و داريم كار خيلي هنوز البتهبگوييم
را بيروني كتابابوريحان اينكه به توجه با شما اذكايي ، دكتر آقاي
در نظرتان.باشد آسانتر برايتان پرسش اين به پاسخ شايد نوشتهايد ،
چيست؟ باره اين
سوال اتفاقا.نستعين به و الرحيم الرحمن بسمالله:اذكايي دكتر
جواب فرمودند ، دادبه دكتر آقاي كه طور همان.است دشواري بسيار
تكميل در منتهيندارد توضيح به حاجت و است قطعابلي پرسش ، اين
طور به كه كنم عرض را اينتوضيح فرهنگ ، تعريف درباره ايشان فرمايش
خود يعني.است قوم يك معنوي و مادي مواريث مجموع شامل فرهنگ ، كلي ،
.ميشود تقسيم معنوي ، و مادي قسم دو به فرهنگ ،
كه است عيني آثار همان مادي ، فرهنگ هرملت ، حوزه در و جامعه هر در
مسجد يا تختجمشيد مانند ميشناسيم ، باستاني يا تاريخي آثار عنوان به
و نظري ذهني ، پديدههاي شامل معنوي ، آثار.غيره و اصفهان شيخلطفالله
آثار.ميباشد است ، (شده فكر آنها درباره كه چيزهايي يعني) مفكورات
دست با را آنها ميتوان و است ملموس كه دارد مشخصي صورت فرهنگ ، مادي
بلكه ندارد ، مشخص وجه يك فرهنگ ، معنوي آثار ولي.داد نشان و كرد لمس
.است ذهني و انتزاعي مجرد ،
در و نوشتهها در يعني مكتوب ، علم ميكنند؟در جلوه كجا در آثار اين
با را آن نميشده كه است فرهنگي.است مكتوب علم يك كتاب خود.كتابها
كار به فن و دانش و علم مادي آثار آن در چند هر نهاد ، بنا خشت و گل
اگر و دارد ذهني مجرد بسيار وضع و صورت علم ، حال ، هر به ولي رفته ،
.است كتاب همان باشد ، داشته عيني مشخص جلوه
فرهنگ ديگري ، و عام فرهنگ يكي.است قسم دو بر فرهنگ حال ، عين در
درعرصههاي كه است مهمي مسئلهبسيار خاص ، و عام اينمقوله خاص ،
.خواص ادب و ادبعوام:داشت ملحوظ بايد مقولههارا اين هم ادب
در فرهنگ ، دو اين بين قضايا ، حتما اين به وعلاقهمندان مشتاقان
تعريف فرهنگعوام ، .ميگذارند فرهنگي ، تفاوت آثار از زمينهاي هر
يا مطلب فلان مثلا.اطلاعدارند آن از همه نيز بيش كمو و دارد خاصي
تحولات طي فرهنگ اين.است عوام فرهنگ مقوله از ضربالمثل ، يا داستان
دست از را خود عناصر از بسياري است ممكن تاريخي ، تكامل و اجتماعي
يعني.آيد بيرون ديگري صورتهاي به و شود استحاله و تحول دچار بدهد ،
نيز عوام فرهنگ طبقاتي ، استحاله و اجتماعي تكامل و تحولات موازات به
عناصر از اينكه ولو داد ، خواهد ديگري عوام فرهنگ به را خود جاي
.باشد داشته خود با هم گذشته فرهنگ
است خواص درفرهنگ.است خواص فرهنگ برروي بيشتر اينجا در ما بحث
بزرگاناين و اصحاب و بنيانگزاران ، پيشتازان ، از ماميتوانيم كه
كرده خلق ياخودشان كه است معنوي آثار آنهم ، و كنيم صحبت فرهنگ ،
تكامل خاصخود ، رشتههاي در را آثارگذشتگان يا و وپديدآوردهاند
اين به بوده ، ضرورتهاياجتماعي برحسب لابد ايننيز كه ;بخشيدهاند
يك تاريخي ، خاص دوره هر در باشيم داشته انتظار نبايد ما كه معنا
خودشان زمانه محصول اينها.كند ظهور رازي يكفخر يا و بيروني
.آبائهم من بزمانهم اشبه الناس:ميگويد عربي ضربالمثل يك.بودهاند
.خود پدران به تا دارند بيشتري بسيار شباهت خود ، زمانه به مردم
عنوان با دارد كتابي سارتون ، حاضر ، جرج عصر در علم مورخ بزرگترين
نشده ترجمه فارسي به تاكنون متاسفانه كه تمدنجديد و قديم علوم
ما.است كرده اقدام مسئله اين پاسخ به سارتون كتاب ، اين در.است
مطالعه و بحث آنها درباره و داريم متداولسروكار علوم با امروز
علوم با ربطي چه جديد ، تمدن و مدني جريانات يا اينعلوم.مينماييم
وبقراط ارسطو و افلاطون يونان ، در قديم علوم نمايندگان قديمدارند؟
رازي ، زكرياي ابوريحانبيروني ، اسلام ، جهان در و منجم ادكسوس و طبيب
معاصر دوران با ربطي چه حالاينها ، .بودهاند ديگران و رازي فخر
نميشود كه داده نشان و كرده بررسي را موضوع سارتون ، اين آقاي دارند؟
.گرفت ناديده را نقشايشان
آدم 30 يك آيا.ميزنم فرد هر دربارههويت ساده مثالي شما براي من
متولد معيني لحظه در اصولا وي خودبشود؟ سالگي منكر 20 ميتواند ساله ،
كه طور همان.است بوده مادري و پدر داراي و سرگذاشته پشت حوادثي شده ،
و علوم نيامده ، عمل بته زير از قديميها قول به هويت با انسان يك
داراي ،(باشند داشته مشرقي منشا چه و مغربي منشا چه) هم جديد معارف
و صدق خلف شيمي ، علم ميگويند.كنم عرض سادهتري مثال.هستند سوابقي
آن از نيز را خود نام حتي و است قديم كيمياگري علم حلالزاده اولاد
منشا ميشده ، همراه هم جادوگري با گاه كه كيمياگري علماست گرفته
شيميايي مادهاي و اكسير يافتن زمان ، آن در علم اين هدف.دارد بابلي
رفته علم اين.كنند تبديل طلا به را ديگر فلزات آن ، توسط كه بوده
خود امروزين جايگاه به تا يافته تكامل و گسترش تاريخ ، طول در رفته
جگر يعني تطير.است شده گرفته ازتطير كه طب علم همچنين.است رسيده
به كار اين.ميكردند گويي غيب و تفال آن ، روي از كه پرندگان بيني
همان از يعني.است طب علم پايه كه شد منجر تشريح علم به تدريج
كنوني علوم كيمياگران ، و وردخوانان و دعاگويان و كاهنان و جادوگران
تكامل.است آمده وجود به خرافات ، و موهومات از فارغ و مثبت بسيار
تكامل با موازي و مقرون تاريخي ، مرحله و دوران هر در علوم اين
و اجتماعي ضرورتهاي و رسيده امروز به تا و بوده خود عصر اجتماعي
.داشتهاند اساسي نقش آنها ، پيشرفت در اقتصادي ،
دارد ادامه