پنجم ، شماره 1227 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 10 پنجشنبه 21
|
|
قرآني آيين برترين حج
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
مهرآبادي عباسي داود
ونيايش پرستش براي كه زمين درروي خانه اولين عنوان به كعبه
انسان براي مسلمين قبلهگاه عنوان به كه وخانهاي آمد بوجود خداوند
ميكند نماز اقامه و ميايستد او سوي به بار چندين يوميهاش نمازهاي در
اينباره در كريم قرآن كه گونه همان است توحيد خانه نخستين اين و
وهديللعالمين مباركا ببكه للذي للناس بيتوضع اول ميفرمايدان
قرار (خداوند پرستش و نيايش عنوان به) مردم براي كه خانهاي نخستين
.است مكه سرزمين در شد داده
نظر بهآن كه خداونديست عظمت جلوهميكند ما نظر در آنچه كعبه ، در
اين كه چرا نامگرفت خود بر بيتالعتيق خودشكه خانه همانا دارد
امتياز اين و ربوده را سبقت گوي ديگر چيزهاي و انسان به نسبت خانه
از خانه اين بودن آزاد يعني را عتيق نام كه اوست ويژگيهاي جمله از
تفسير درخداست فقط خانه اين اصلي صاحب.گرفت خود به كس همه تصرف
حجاج كثرت اثر بر عباسي خليفه منصور زمان در كه شده نقل عياشي
در كه را مردمي منصور.دهند توسعه ديگر بار را مسجدالحرام ميخواستند
ولي كند ، خريداري را آنها خانه تا طلبيد داشتند خانه مسجد اطراف
قرار سختي بنبست در منصور.نشدند فروش به حاضر قيمتي هيچ با آنها
را آنها خانههاي زور اعمال با نميخواست طرف يك از زيرا بود گرفته
به حاضر هم آنها ديگر طرف از و نداشت خوبي تاثير چون.كند خراب
.كرد سوال (ع)صادق امام از باره اين در.نبودند خود خانه واگذاري
به ميتواني كه است روشني دليل باره اين در مباش غمناك:فرمود امام
به پرسيدم.خدا كتاب به:فرمود دليل كدام:پرسيدم.كني استدلال آن
ببكه للذي للناس وضع بيت اول ان:آيه اين به:فرمود.الهي كلام كجاي
شد ساخته مردمان براي كه خانهاي نخستين ميگويد خداوند زيرا مباركا ،
ساخته خانه كعبه بناي از پيش آنها اگر اين بنابر.بود كعبه خانه
بود ، مقدم كعبه خانه اگر ولي بود آنها مال كعبه خانه اطراف بودند ،
كعبه به متعلق (خداست خانه زائران نياز مورد كه آنجا تا) حريم اين
برابر در سخن همين به و ساختند حاضر را آنها داد دستور منصور.است
باشي مايل طور هر گفتند و ماندند فرو پاسخ در آنانكرد استدلال آنها
و گرفته جاي مكه دل در كه الهي بيت اين حال هر به.بود خواهيم موافق
به هميشه براي كه است جايگاهي گرفته ، نام امالقري سرزمين عنوان به
در كه همانگونه شده ، داده قرار موجودات تمام براي امن حرم عنوان
.مردمساختيم امن مكان و اجتماع جايگاه را كعبه:ميفرمايد قرآن
و اذيت و ازآزار هميشه براي الهي امن حرم كعبهو وجود اين بنابر
كه متفقالقولند اين بر فقها ، همه حتي.باشد محفوظ ديگرانبايد خونريزي
.ببرد الهيپناه امن حرم به شود بايدقصاص كه جنايتي براثر اگرمجرمي
كسي به نميتوانيم و امنيتاست محل سرزمين اين فقهاچون گفته بنابه
تشنه و گرسنه اينكه تا بست مجرم بر را غذا و آب بايد آزاربرسانيم ،
حضرت يادگار كه ميراث اين و.شود تسليم خود پاي با و خود و گردد
كه خانهاي همان.كرد بنا را كعبه خانه كه خداوند دستور به ابراهيم
بودكه مكان همين در زمين سوي اوبه آمدن و آدم حضرت خلقت بعداز
نوح درطوفان و شده ساخته او دست خانهبه اين خداوند فرمان به
ساختن واقع در.شد تجديدبنا ابراهيم حضرت بهوسيله و ديد آسيب
براي زحماتش يادگار عنوان به وفرزندش ابراهيم حضرت براي اينخانه
خانه اين شدن آماده از بعد كه چرا.شد ثبت قيامت تا قرآن در هميشه
ابراهيم حضرت شخص نيز كرد ، خدا خانه حج به دعوت را مردم كه كسي اول
كه هنگامي كند ، اعلام مردم به خداوند جانب از داشت فرمان كه بود
بلند صداي با مقام محل در ابراهيم دريافت ، را دستوري چنين ابراهيم
البيت الي الحج عليكم كتب ايهاالناس:زد صدا و كرد غرب و شرق به رو
اربكم فاجيبو العتيق
را دعوتپروردگارتان.شد نوشته شما كعبهبر خانه حج مردم ، اي
آنهايي حتي رساند همگان گوش به را او صداي هم خداوند و كنيد اجابت
آنها به هم را جهاني نداي اين بودند مادر رحم و پدران پشت در كه
مراسم اين در كساني ميشود گفته لبيك ، :گفتند پاسخ در آنها و رسانيد
به كه هستند كساني همان واقع در ميكنند شركت قيامت روز تا باشكوه
به نسبت ما (ص)پيامبر خصوص در.دادند مثبت پاسخ ابراهيم حضرت نداي
جمله از.كرد آغاز مقدس سرزمين همين از را رسالتش سرزمين ، اين
بودن پذيرا ;ميكند افتخار آن به هميشه كه خانه اين ديگر امتياز
اين.افتاد اتفاق خانه اين در كه ولادتش سبب به (ع)اميرالمومنين
مختص و نخورد رقم حق اولياء و پيامبران از يك هيچ در خاص ويژگي
بتهاي ازوجود خدا خانه پاكسازي مهمتر همه از.شد (ع)اميرالمومنين
توانمندحضرت دست با (ص)پيامبراكرم فرمان به اعرابجاهليت دوره
ميان در حج روحبخش وآئين شد پاكسازي هميشه براي(ع)اميرالمومنين
هشام.كرد گسترشپيدا (ع)معصومين وائمه پيامبر دست به مسلمانان
انجام به را مردم خداوند چرا پرسيدم (ع)صادق امام از حكمميگويد بن
خداوند كه:فرمودند حضرت آناست داده فرمان خود خانه طواف و حج
مصالح و دين اطاعت كه داد دستور عملي به را آنان و آفريد را انسانها
گردهم غرب و شرق از مسلمانان حج موسم ودر برميدارد در را آنان دنياي
و گردند آشنا (ص)پيغمبر اخبار و آثار با و يكديگر با تا ميشوند جمع
كعبه خانه.نشود سپرده فراموشي دست ودر بماند زنده همچنان آثار اين
مشتاقند همواره هم ديگر انسانهاي كه چرا.نيست نيز مسلمين به مختص
و اقرار نوعي كه عظمت ديده با و كنند زيارت را خانه اين نزديك از كه
آن به عظمت ديده با كرنش و تعظيم حالت با ميباشد خانه اين به اعتراف
دارند دوست سياحت عنوان به شده هم يكبار براي كه اينجاست.مينگرند
نزد در خدا خانه عظمت بنابراين.كنند تماشا را خانه اين نزديك از
بود اقنوم سومين شيوا روح معتقدند هنديها.است محفوظ بزرگ اديان همه
كعبه خانه كلدانيهااينها و پرستان ستاره.كرد حلول درحجرالاسود كه
اسلام از نيزقبل فارسيان.معظمميدانستند هفتگانه ازبيوت يكي را
پيروان از بسياري.كرده حلول آن هورمزددر روح بودندكه معتقد
يهوديان درنزد.ميكردند مسافرت بهآنجا زيارت عزم به ايناديان
مطابقآئين و.بود خاصيبرخوردار احترام از خانهكعبه نيز
معنوي آناستفاده از و ميكردند راپرستش آن حضرتابراهيم ،
از قبل وعربهاهم ميدانستند آنجارامقدس نيز مسيحيان.ميبردند
هر از آنانانجامميدادند آن رادرباره كرنش و اسلامبالاترينتعظيم
دانسته ابراهيم بناي را خانه.ميآوردند روي آنجا به حج بهعنوان سوي
بين توارث بطور كه ميشمردند ابراهيم دين از نيز را حج موضوع و
.است مانده آنهاباقي
ميكندالحجتقويهللدين عنوان حجاينگونه فلسفه در اميرالمومنين
.قرارداد دين تقويت براي حجرا مراسم خداوند
به مبدل بزرگ آناجتماع در خود معنوي باروح ميتواند حج بنابراين
در بلرزه مسلمانانو دل تقويت كهسبب بشود قدرتمندي يكپايگاه
مسلمانان براي تازه تحول منشاء سال هر و بوده اسلام دشمنان پشت آوردن
كلي به كه انسان وجان دل كردن دگرگون در است موثري عامل حج.باشد
از يكي.ميكند دور او از را ظاهري امتيازات و مادي تعينات
درخصوص و اسلام آئين و دين به نسبت غيرمسلمان و سياستمدارانمعروف
به واي:كرد عنوان ديگران به خود گفتار در پرشكوه و بزرگ نمايش اين
اگر دشمنانشان حال به واي و نفهمند را حج معني اگر مسلمانان حال
.كنند درك را حج معني
از هست چه هر ندارد وجود خودي ديگر باشكوه اجتماع اين در بنابراين
بينام اينجا در كسي هر ميشود محو مكان اين در ديگر قبيلهاي و ملت هر
ديگر هركس و غلام و پادشاه ارباب ، و رعيت غني ، و درويش ميشود نشان و
سر از كه تواند درگاه بيچارگان همه كه چرا درند اين خاك بنده همه
.آوردهاند روي تو درگاه به نياز و عجز