پنجم ، شماره 1227 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 10 پنجشنبه 21
|
|
تاريخانديشه و هويتفرهنگي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
اصغردادبه ، دكتر حضور با ميزگردي - اسلامي ايران فرهنگ بنيانگزاران
(آخر بخش)قراگوزلو ذكاوتي عليرضا دكتر و اذكايي دكترپرويز
يافته نسبت وجه اسلامي علوم نام به كه علومي درصد اذكايي95 دكتر
مقابله در را خودمان علوم اين از استفاده با بايد ما و ايرانياست
نماييم مسلح فرهنگيغرب باتهاجم
روي بر ميتوانيم كه داريم شخصيت حدود 200 ما:ذكاوتي دكتر
آن رساندن پايان به صورت در و بدهيم انجام اساسي آنانكار انديشههاي
ندادهايم انجام زيادي همكار باز بگويم بايد
در ادبيات ، و فلسفهها علوم ، حكمتها ، اين كارورزان و حاملان
تكليف ما به اگر.هستند جديد وعلماي علوم مادران و پدران حقيقت ،
آثار و شخص اين بنويسيم ، كتاب بيروني ابوريحان راجعبه مثلا كه ميشود
جنبه كار ، اين ولي ميكنيم ، بزرگ تحقيق ، زيرذرهبين در را او
كم خيلي خود ، مفاخر به تاكنون ، ما اينكه از صرفنظر.ندارد بزرگنمايي
سهم بايد.شويم قايل بها آنها براي اينها از بيش بايد و دادهايم بها
.شود معين و مشخص جهاني ، علم عرصه در اينها
سارتون جرجكنم اشاره نيز سهمملتها به اينجا ، در هستم مايل من
تاريخ در من:ميگويد ،(است علم مورخموثق و است حجت اقوالش كه)
كار نوبت به ملتها ، كه است اين آن ، و يافتم دست نظريهاي به علم ،
و تحول سير يا و تقدير يا الهي مشيت اين ، است ممكن حال.كردهاند
ايران شريف ملت نوبت زماني ، .باشد جغرافيايي نظر از اجتماعات تكامل
به و بينالنهرين يا رودان مللميان نوبت ايران ، از پيشبودهاست
مستقيما بابلي ، علوم ميراث اين.است بوده بابلي علوم كلي ، طور
البته.ميشود يونان ملت نوبت ازايران ، پس.است رسيده ايران به
باستان يونان به راجع كه اسناد و اندازهمدارك آن ما است ممكن
امري و حقيقت يك اين ولي باشيم ، نداشته باستان ايران درباره داريم ،
و علم سپس و شده منتقل باستان ايران مغان به علم ، كه بوده واقعي
هم مصريها.است رفته باستان يونان به آنها ، مراتب و معرفت و حكمت
فراعنه ، سلسله چند طي كه داشتهاند بزرگي سهم معرفت ، و علم تاريخ در
از بود ، آمده پديد زمان آن تا كه تاريخي دوران اين آثار و ميراث
اكمل بهوجهي يونان ، علم ترتيب ، بدين و رسيد يونان به كرت ، تمدن طريق
اسكندراني ، حوزه طريق از سپس علوم اين.يافت دست خود ، زمانه در
.رفت مصر به دوباره
ازاين بسياري.ميرسيم اسلامي بهدوران اسكندراني ، دوران از پس
از و مسيحيسرياني كليساي طريق از مواريثمكتوب ، و دانشها و علوم
مسلما نيز سريانيها خود چند هر) ايراني پهلوي متون و آثار طريق
تكلم قديمي آرامي زبان به بودند ، مسيحي چون ولي بودهاند ، ايراني
.ميكند پيدا انتقال اسلام ، جهان به ،(مينمودند
نيامده پديد خود ، خودي به اسلامي ، دردوران علوم كه ميكنيد ملاحظه پس
جزيرهالعرب ارمغان.است نبوده جزيرهالعرب ارمغان و رهاورد اين و
منشا ميگوييم ما كه است علومي اين از بالاتر خيلي ايرانيها ، ما براي
قرآن مبين ، كتاب در هم الهي وحي.است الهي وحي آن ، و دارند ايراني
وارد ايرانيها ، توسط اسلام قبول طريق از كتاب ، اين و است مندرج مجيد ،
نسبت وجه اسلامي نامعلوم به كه علومي بيشتر اما.شد ما فرهنگ
عنصر %كنيم ، 95 بررسي آماري بخواهيم اگر يعني.است ايراني يافته ،
.ميباشد ايراني علوم ، اين
استفاده با بايد ما.كنم اشاره معترضه نكتهاي به هستم مايل اينجا در
كرده ، پيدا انتقال اسلامي دوران به كه باستان ايران علوم اين از
با نبايد و كنيم مسلح غرب ، فرهنگي تهاجم با مقابله در را خودمان
اسلامي دوران.نماييم خود سلاح خلع به اقدام قضيه ، وجه اين از چشمپوشي
علمي و معنوي مواريث ،(اسلامي مقدس حكومت در امروزه خصوص به و) ما
ديگر جاي در بايد شود ، امر اين منكر كسي اگر و دارد هم باستان ايران
را اسلامي نظام ايران ، در كه كس هر ايران در نه كند ، اسلاميت دعوي
ميكند ، علمي جهاد و كوشش و تلاش آن ، تعالي و ترقي درجهت و پذيرفته
.شود موضوع اين منكر نميتواند
كردند ، به ذكر آثار اين نوشتار دربارهنوع اذكايي آقاي كه مشكلي
از كه سعدي درباره مثال ، براي.مربوطميشود نيز ما علمي بضاعت
معرفي به كه كتاب سه يا دو از بيش ما است ، ايران شاعران مشهورترين
تاليف كتابسعدي يكي.نداريم باشد ، پرداخته او شخصيت جوانب همه
انتشارات قبلا كه كيخسرو آقاي كتاب ديگري و است موحد ضياء آقاي
كه بگيريد نظر در مقايسه ، مقام در.بود كرده منتشر را آن اميركبير ،
كتاب و مقاله است ، 3000 امروز اجتماعي فيلسوف يك كه هابرماس درباره
ابوريحان ، مثلا درباره بايد ما پس.است شده نوشته مختلف ، زبانهاي به
دبستاني و راهنمايي دوره حتي و دبيرستاني سطح در هم كتابي
.بنويسيم
شده ، شروع ايران فرهنگ دربارهبزرگان مجموعه اين در كه حركتي
دردانشگاههاي نويسندگان كه است ديگرآن مشكل.دارد مختلفي جوانب
ادبيات درگروههاي.نكردهاند كار تخصصي افراد ، بهطور روي بر ما ،
داريم؟ پژوه ياحافظ پژوه بهعنوانسعدي را كساني چه ما دانشگاهها ،
اين از غير واقعيت ، ولي باشد ، داشته وجود درلفظ ، البتهممكناست
.است
اين در.كنيد ملاحظه را وابنسينا فارابي بين فلسفه دوره فاصله
ابوحيان عامري ، ابوالحسن يعني دارد ، وجود مهم فيلسوف سه دوره ،
كتاب از قبل توحيدي ، ابوحيان راجعبه.سجستاني ابوسليمان و توحيدي
نموده كتابي نگارش به اقدام مراديان ، خدامراد آقاي فقط ذكاوتي ، آقاي
نام كه باشد بار اولين براي جوانان ، از بسياري است ممكن حتي.است
ذكاوتي آقاي از است لازم كه سئوالي لذا.ميشنوند را توحيدي ابوحيان
ما براي پيامي چه توحيدي ، ابوحيان اصولا كه است اين شود ، پرسيده
دارد؟
ابوحيان ، پيام مورد در.بسماللهالرحمنالرحيم:ذكاوتي دكتر.
ابن و فارابي بين مرحله فرموديد ، خودتان كه همانطور بگويم بايد
جريان سه فاصله ، اين دردارد وجود ساله تا 100 فاصله 80 يك سينا ،
جريان همان كه اخوانالصفا جريان يكي.است آمده بهوجود انديشهاي
آن چهارم ، قرن اواخر يا اواسط در بعدها كه است اسماعيلي و باطني
و مطرح بغداد ، و بصره در وراقها ، طريق از و مدون صورت به را رسالهها
و داشته شاخههايي خود ، كه است كلامي تفكر دوم ، جريان.كردند عرضه
.است مشاعي فلسفه جريان همان سوم ،
ارسطو فلسفه دنبالهرو اينكه مورد در مشاعي فلسفه جريان تابعان ادعاي
كتابي.است بوده ارسطو فلسفه از غلط نسبتا تعبير يك براساس هستند ،
بعد ، و ميشود ترجمه ارسطو نام به غلط به افلوتين ، يا فلوتين از
را ارسطو افكار خواسته الحكيمين الراي كتابجنبين نوشتن با فارابي
تطبيق يكديگر با دارند ، قرار متقابل سمت دو انصافادر كه افلاطون با
فلوتين و ارسطو از تركيبي يا افلاطون ، با را فلوتين واقع ، در او.كند
يك بر پايهاش مشاعي فلسفه اينكه با.است كرده مقايسه افلاطون ، با را
بزرگي و شاخص افراد و داشته تكامل و رشد ولي شده ، گذاشته غلط اساس
.دارد
او ، كار ولي ميكند ، تصحيح راقدري جريان اين رشد ، بعدها ، ابن
ابنسينا ، و فارابي فاصله يعني مقطعزماني ، اين.نميكند پيدا ادامه
شاخصترين و است اسلامي ايرانيـ پردامنه و وسيع تمدن درخشش اوج دوران
فاصله اينكردهاند تجلي و ظهور سده اين در اسلامي ، فرهنگ نمايندگان
:جهتاست دو داراي ابوحيان ، خود.ميكنند پر بزرگ متفكر سه همان را
متفكر و انديشمند يك عنوان به ابوحيان.طريقيت وجهت موضوعيت جهت
مقدار چون دارد ، نيز طريقيت سويي ، از و است موضوعيت داراي بزرگ ،
وسيله به كوچكتر ، متفكران آثار و احوال و گفتهها حرفها ، از زيادي
روش به كه نيز المقابسات كتاب كه طور همان.است رسيده ما به ابوحيان
منتقل ما به را چهارم قرن فلسفي و فكري فضاي است ، افلاطوني محاورات
.ميكند
متعلق او ، كه مانند متفكري يا نوشتههايابوحيان و افكار اينكه اما
امروز كار چه هستند ، به پيش سال يا 1100 يعني1000 چهارم ، قرن به
،(باشد شده نوشته عربي بهزبان افكار ، اين اگر خصوص به)ميخورد ما
است جهت آن بودنش ، از دشوار.دارد حال ، دشواري عين در و سهل پاسخ
در داريم الان ما.دارد گوشههايتاريكي فرهنگ ، بايدبدانيم ما كه
فرهنگي عناصر از كدام هر كه نميدانيم و ميكنيم زندگي فرهنگ ، اين
بله ، كه داد پاسخ ميتوان اجمال طور به پس.دارند ريشه كجا در فعلي ،
حضور ما ميان در هم ديگري هنرمند و متفكر و انديشمند هر يا ابوحيان
ما ميان در نيز باربد الان ، ببريم؟ نام را ابوحيان چرا حالا.دارد
از پيش هم سال ايران ، 50 خلاق و بزرگ موسيقيدان باربد ، .دارد حضور
را كارهايي و گوشهها و باربد هنري خلاقيت بالاخره.است ميزيسته اسلام ،
دليلي وجدان ، پسعدماست ملموس ما ، فرهنگ در است ، كرده خلق او كه
آن وجود عدم بر دليلي ندانيم ، را چيزي ما اگر.نميشود وجود برعدم
.دارند حضور اينها ميبينيم كنيم ، نگاه جنبه اين از ما اگرنيست
وي ، كه گفت بايد كنيم ، صحبت ابوحيان مورد در بخواهيم اگر مخصوصا
.است زنده هنوز كه كرده مطرح را مسايلي
مسائلي ونقلي ، عقلي موضوع كليتر ، بهصورت و فلسفه ، و كلام مسئله
.هست هم ما مسئله و درگيربوده آن با عملا كهابوحيان بودهاند
.هستيم درگير مختلف ، سطوح در مسئله ، اين با ما امروزه
ما براي خيام ، يا و ابوالعلا بوعليسينا ، ابوحيان ، مسايل كه نيست چنين
.است مطرح عينا بلكه.نباشد مطرح
آدمي ابوحيان ، .است قدرت با برخورد موضوع مهم ، مسايل از ديگر يكي
ميخورد ، چوب است سال ، 1100(كنيم حساب خودش زمان اگراز كه) است
نيست ، ديروز مسئله اين.است بوده درگير خود ، زمان قدرتهاي با كه چرا
حساسي عنصر ابوحيان ، .داشت خواهد وجود نيز آينده در و امروز بلكه
راه از و كردن كار با ميخواسته كه بوده شرفي با انسان بوده ،
آن ، از پس و پيش كمي و چهارم قرن در اديب.بخورد نان شرافتمندانه ،
را كار اين نميخواسته وي ، و بوده فروخته دربار به را خود غالبا
.است شده متهم الحاد به و شده سركوب و منكوب بابت ، اين از او.بكند
و موحد يك اينكه با) دادهاند الحاد نسبت ابوحيان ، به كه عمدهاي دليل
قدرتمندي و كلفت گردن دشمنان كه است اين ،(بوده معنا تمام به عارف
دنياي در مگر آيا.بكوبند را وي ميخواستند قيمت ، هر به كه داشته
آن به كس هر لذا نميشود؟ مطرح و نيامده پيش مسايلي چنين امروز ،
پوسيده مسايل ، اين كه كرد خواهد ملاحظه بيفكند ، نظري كتاب ،
.نشدهاند
گذشتگان ، چگونه معنوي فرهنگ باآثار ما كه است اين ديگر موضوع
كه است داشتهام ، اين من كه اهدافي از كنيم؟يكي پيدا تماس بايد
بودن مسلمان و ايرانيبودن مسئوليت نوعي ، به كسانيكه تمام مانند
چند از ما.باشم ارتباطداشته خود ، گذشته با احساسميكنند ، را
داشته انتظار نبايد ما.انجامدهيم را كار اين طريقميتوانيم
.بخواند شمسرا ديوان جلد چند و عادي ، بنشيند فرد يك كه باشيم
اشعار خواندن براي شمانتوانيد است ممكن كه كتابياست شمس ، ديوان
تبحر اينرشته در كه كسانيرابخوانيد آن تمام دلخواهتان ،
و كرده استخراج گزيدهايمناسب كتاب ، اين از برايشما ، بايد دارند ،
مشكلتر ابوريحان ، مانند آدمي براي كار اين.دهند ارايه خوب تحليلي
بوده مورخ ابوريحان ، كه چرااست مشكلتر هم باز ابنهيثم ، براي.است
عموم ، براي كه نوشته ، مالالهند و الباقيه الاثار چون فرهنگي تاريخ و
و نوشته مثلثات صرفا كه ابنهيثم آثار ولي ;است خواندني و شيرين
براي است ممكن است ، كرده مطرح را نور تئوري بار ، نخستين براي
ابنهيثم بايد ما آيا ولي.نباشد خواندني و شيرين اصلا عادي ، خواننده
سال كه 1000 بداند بايد ما امروزي دانشجوي يك نه؟ يا بشناسيم را
يا او 600.است كرده بحث تاريك اتاق و نور به راجع ابنهيثم ، پيش ،
او بايد كه كيست.است كرده مطرح را مسايل اين دكارت ، از پيش سال 650
شرايط الحالدر متوسط و معمولي خواننده يك بشناساند؟ ما به را
اصلياش ، زبان در را اينآثار تمام و برود امروز ، نميتواند زندگي
اينها مورد در كه را تخصصيديگران كارهاي حتي يا بخواند ،
يا در50 كه باشيم داشته بايدكتابهايي ما.كند مطالعه كردهاند ،
صفحه ، مثلا 200 در كتابي يا و كند رامعرفي ابنهيثم صفحه ، 100
ميكنيم فكر ما كه را بزرگاني حتي.نمايد معرفي را ابوريحان
يا دو هميننميشناسيم بايد ، كه آنچنان يا و نميشناسيم يا ميشناسيم ،
مانند) شده كار موردشان در خيلي ميكنيم فكر ما كه هم معروفي شاعر سه
حجم يا و نشده موردشان ، در جدي كار باز ،(غيره و خيام و سعدي و حافظ
.نيست كارجدي كارها ، اين از زيادي بسيار
مهمنظم متن از 10 يكي.است بسيارمهمي كتاب سنائي ، حديقه.
رضوي ، مدرس مرحوم حديقه ، شارح تصديق به اينكتاب.است فارسي عرفاني
به فقطنميرود سنائي سراغ به نفر يك.دارد نامفهوم بيت هنوز 500
در حتي ما.است شده كوبيده جاده يك حافظ ، كه چرا ميروند ، حافظ سراغ
چه.داريم زياد نشده ، انجام كار هم فارسي ادبيات همين و شعر مورد
جوان يك تا كنيم تنظيم مختلف ، مراتب در را دمنه و كليله دارد اشكال
ببرد؟ بهره آن از هم ساله 10
آيااينها ، كه كلي پرسش همان يعني.اول سوال جواب به برميگردم
شخصيت ماحدود 200 بله ، بگويم بايد فرهنگهستند؟ بنيانگزاران
اين در.كنيم كار رويشان و كرده انتخاب را آنها ميتوانيم كه داريم
فرهنگ ، عالم در كار اين.ندادهايم انجام زيادي كار هم باز صورت ،
.است لازم شب ، نان مانند
بهساختار راجع شود ، بحث آن استدرباره لازم كه ديگري محور
وقتي.دارد امروز فرهنگ بنيانگزاران مجموعه نام كه است كتابهايي
توصيفي -كهگزارشي ميرسد نظر به چنين شود ، نگاه مجموعه به بيشتر
ولي باشد ، هم انتقادي -كهتحليلي بوده آن مبنا ، كه حالي در.است
ما فرهنگ هم شايد.پرداختهاند وجه اين به كمتر نويسندگان ظاهرا
كمتر نوشتهاند ، را كتابها اين كه دوستاني چرانميپذيرد را اين هنوز
واقعا ابوحيان ، يا فخررازي آيا مثال ، براي پرداختهاند؟ انتقاد به
نداشتهاند؟ انتقاد قابل نكات
اين در باز اما.گفتيد كه است طور همين تقريبا بله ، :دادبه دكتر
يا و شودميشد پرسيده است ممكن.است نشده عمل يكسان مجموعه ،
با ميشد.است متفاوت مقوله دو اين ، كنيم؟ عمل يكسان ميتوانستيم
برخي در خود ناتواناييهاي از ما اگر ضمن دراست متفاوت ميتوانستيم
:ميگفت هم سقراط.داشت نخواهد اشكالي هيچ كنيم ، صحبت زمينهها
به مطالب سطح دارند توقع ما از كه هم آنهايينميدانم كه ميدانم
ايراد اينجا ، در.ميگويند درست باز باشد ، گيرتر همه كه باشد گونهاي
كه بنويسيم گونهاي به را مطلب اگر اينكه يعني.ميآيد پيش هم ديگري
فلان در مثلا چرا كه شد خواهد انتقاد باز باشد ، عموميتر قدري آن ، سطح
كه است اين علت ، .است نشده عنوان فلسفي ، دقيق خاص موضوع آن مطلب ،
لحاظي و حيثي علما ، قول به اينهانداريم خاصي تقصير ما ، كدام هيچ
.هستند
وغيره خوردنها سري تو فترتها ، واماندنها ، همان ما ، بزرگ مشكل
هم را غرب كتابهايتا 1960 ما.افتادهايم حال ، عقب هر به ما.است
نتيجه ، درندادهايم انجام داريمكه كار خيلي ما.ترجمهنكردهايم
شماملاحظه.نداريم نيز را آنزمينهها در ورزيده انجامدهندگان
براي.جايدهد مغزها در را ميخواهدبينوايان فرنگي كه كنيد
بزرگسالان براي و نوعيديگر نوجوان ، براي كارتونميسازد ، كودكان ،
كه نميپرسد هم كس هيچ.ميپردازد آن بازآفريني به ديگر ، شكلي به نيز
و حدود اينكه براي نفهمد؟ گروه ، فلان كه ساختي طوري را اثر اين چرا
ما تا ناشر از همگي ، واقع ، در ما.است مشخص و معلوم ثغوركار ،
آن از زيادي انتظارات كه شدهايم كاري وارد و كردهايم خطر نويسندگان ،
به.ميگيرد ايرادي و كرده نگاه منظر يك از كسي هر نتيجه ، در.ميرود
ادعا وقتي تا.افزودم كتاب به را پيوست آن من ، كه بود دليل همين
را آن است ، تخصصي پيوست ، و ;تخصصي -عمومي كتاب ، گانه شش فصول ميكنم
.باشم داده نشان خودم ، كار در
متكلموفخررازي مثلافخررازي كتابدرباره دو اگر:ذكاوتي دكتر
بايد همين ، برايخواهدبود تفاوت داراي شود ، مسلما نوشته مفسر
نسبت اينكه به عنايت با شود ، كتابهاحفظ اين ساختار در يكچارچوب
ميكنم پيشنهاد بنده است ، متفاوت وضعيت ، مولفان ، اين از كدام هر به
آن ، در دهندو اختصاص انتقاد و نقد مسئله به را مستقل بحث يك اصلا كه
اين.دارد وضعيتي چه ايران ، در انتقاد و نقد كه شود مطرح مسئله اين
در را سازندگي نقش بزرگترين انتقاد ، و نقد كه شود روشن بايد موضوع
هم و علمي و ادبي آثار مخاطبين انديشه هم.دارد انديشه پيشبرد
شما.بگيريد نظر در را رمان مثلا.آثار اين پديدآورندگان انديشه
غولهاي كه معتبر خيلي سالهاي آن در روسيه رمان كه ميبينيد
هم معتبر خيلي ناقدان كنارشان ، درشدند پيدا تاريخ داستاننويسي
.است مهمي خيلي موضوع اينكردند ظهور
را مانقد كردند ، اشاره كه طور همان و غافليم نقد از متاسفانه ما
و بوده غلط دو ، هر كه تعارف ، معناي به يا و ميگيريم فحش معناي به يا
و ذوقي شخصي ، منطقي ، غير دو ، هرهستند سكه يك روي دو واقع ، در
كارهاي در چه.است سازنده خود ، به خود صحيح ، نقدهستند غيرعيني
.تحقيقي و علمي كارهاي در چه و هنري و ادبي