پنجم ، شماره 1228 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 12 شنبه 23
|
|
كاغذ ميان در قلم محو
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
والي گالري در نقاشي نمايشگاه برپايي مناسبت به
تا از 21 خسروشاهي روغنترانه و رنگ و آبرنگ نقاشي آثار نمايشگاه
در را آثارش تاكنون نقاش اين.برپاست والي درگالري ماه فروردين 26
نمايشگاه برپايي مناسبت به.دادهاست شركت متعددي نمايشگاههاي
.ميآيد پي در كه نوشتهاست آثارش زمينه در يادداشتي اخير ، خسروشاهي
دليلي زيستن ، حقيقي براي است ، هدفي هدف بيشتر اما است ، وسيله نقاشي
حقيرترين.انكار از خالي ديدن درست و گشادن چشم زيستن ، ساده براي
.نيست ادراك از دور خطها امتداد و خطها.دربردارد حرفها طرحش ،
حس گويي كه آنها.كناريكديگر در نميشوند ديده كه آنها دادن قرار
تجسم.نيست برشان دقتي انگار ولي هستند هميشه آنهاكه نميشوند ،
از برگها افتادن فرو چون پاسخطبيعت ، گنجشكها ، كوچ پرستوها ، پرواز
ديوارهاي اسيرپشت پرندگان رگههايشان و چوبها شكل ، درختانبلوري
.ميانگيزد سفر سوداي به را دل كه كمرنگغروب روشنايي و نردهاي
را زندگي آنچه نقش كشيدن و بودم احساساتم بيان براي راهي بهدنبال من
گويي ميورزيدم ، عشق روغن و رنگ به.ميبخشيد مفهوم مرا و ميداد معنا
دربر دشواريها گرچه كردم آغاز پس.ميكردم احساس را اميدهايم درونش
ارادهاي با همراه است ضربههايي ميشود ، آغاز قلم با روغن و رنگ.داشت
در كه مهر آن است ، مهر گفت بتوان شايد و است طبيعت در آنچه بر محكم
گويي.نبود كافي من براي روغن و رنگ تنها ولي.است روييدني دلها همه
به خرمينژاد جمالالدين نزداستاد سال 1372 در پس.نميكرد ارضاء مرا
.شدم مشغول نقاشيآبرنگ فراگيري
گويي و فروميريزد.ميشود محو و ميكند محو كاغذ ميان در قلم
دارد هوايي انگار ميبرد ، ميان از را ضربههاينازيبا.فروميريزاند
ميپيچد گوشها در كه نواييدارد انگار.نيست خالي طبيعت نگاه از كه
را زمين و آسمان و ميپيچد هم در رنگ و آب.واقعيتهاست زمزمهكننده و
.ميسازد استوار ستونهايش بر