پنجم ، شماره 1232 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 16 چهارشنبه 27
|
|
سايهاي عروسكهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
كارگشا عصاي عصا ، نمايش بر نقدي
تئاتر توليد مركز لاله ، پارك:اجرا بزدودهمحل عادل:كارگردان
عروسكي
ياموقعيتي شكل حيوان ، انسان ، خود ، اطراف دنياي در كه زماني هنرمند
ناهنجار يا غمانگيز ترسناك ، خندهدار ، نظرش به چيزي يا ميبيند را
اجبارا كه درميآورد عروسك صورت به و ميگيرد آنرا دروني جوهر ميآيد
و ميكند حذف يا كوتاه را ديگر جنبههاي و تاكيد جنبهها از پارهاي بر
براي و كند حركت حال بههر كه است آن نمايشي عروسك يك نياز نخستين
.نيست زيبا پيكره به نياز همواره آن خلق
زندگي و آنحركت به و برداشته را شيء هر ميتواند ماهر بازيدهنده يك
نمايش اجراي تماشاگربه مقابل در عروسكها كه زماني و.بخشد
تخيلات در فقط زيرا.آغازميكند را زندگي نوعي آفرينش ميپردازند
.جانميگيرد عروسك كه است تماشاگر
تئاتر از بهويتوريوپودرسكا را مسئله اين شاو برنارد زمانيجورج
آموزشي عيني درسهاي بهعنوان هميشه من:كرد تفسير چنين پيكولي
بازيگران چونميكنم استفاده چوبي بازيگران از انساني بازيگران براي
بازيگران مجربترين فقط كه ميآورند هيجان به را شما چنان چوبي
فعاليتهاي ميگذارد تاثير ما بر تئاتر در آنچه.كنند چنين ميتوانند
ميكنند زنده ما در آنها كه است احساسي بلكه نيست اجراكنندگان جسمي
مهمتر نقشي مراتب به بازيگران اجراي به نسبت تماشاگر تخيلات زيرا
(1).ميكند ايفا
ازعروسكهاي استفاده با كه كارگشا عصاي عروسكيعصا نمايش در
در كه -خارپشت وبابا كوچولو شخصيتخرگوش دو ميشود اجرا سايهاي
و مشكلات با خود مسير در و هستند خرگوش خانه راه كردن پيدا جستجوي
و ميآيند صحنه جلو به لحظههايي در -ميشوند مواجه مختلفي خطرات
به سايهاي عروسك از تبديل اين.ميكنند ايفا را آنها نقش بازيدهندگان
كه ميكند باور تماشاگر و ميشود انجام مختلف ترفندهاي با انسان
پرده روي بر خرگوش سايهاي عروسك همان صحنه جلو در زن بازيدهنده
.است سايهاي
و بوييتازه و رنگ نمايش ، در خلاقيت و ابتكار اين از استفاده
حركت اين امامتاسفانه.ميكند برقرار تماشاگر با صميمانه ارتباطي
زنبورها سايهاي عروسكهاي آمدن بيرون با و نميشود حاكم نمايش تمام در
برقرار نمايش در وضوح به كارگردان كه را مرزي و خط صحنه ، جلو در
بين بازيدهندگان ديدن بعد به اين از و ميريزد هم در بود كرده
صحنه پشت در يكديگر با گفتگويشان و آمد و رفت و سايهاي پردههاي
برقرار نمايش با خوبي به تماشاگر لحظه اين تا كه را ارتباطي و ذهنيت
آن دنبال به.ميدهد سوق -ناباوري -ديگري سوي به را بود كرده
و آمدها و رفت تكرار و خارپشت بابا طولاني و نصيحتآميز ديالوگهاي
.ميكاهد آن جذابيت از صحنهها از بعضي بودن كشدار
هم بازيزنده از است قرار عروسكي نمايش يك در كه زماني طرفي از
كل هماهنگي شودتا بيشتري توجه بازيگران به كه بايد شود استفاده
.نرود دست از كار
و است تقدير قابل نمايش كشاندن تصوير به براي گروه تلاش و صميميت
روي به كانون عروسكي تئاتر مركز در كه كارهايي ميان در بزدوده عادل
كرده كارگرداني سايهاي شيوه به كه است كاري دومين اين است برده صحنه
او از نيز ديگري عروسكي نمايشهاي شاهد آينده در كه اميدواريم و است
.باشيم
.برآيد عهدهآن از نتواند عروسكي هنر كه نيست موضوعي هيچ حال هر به
احمديفرد سهيلا
پينويس
.برد بيل -عروسكي هنر -1