پنجم ، شماره 1232 آوريل 1997 ، سال فروردين 1376 ، 16 چهارشنبه 27
|
|
!مدرن فلسفه يا حوضي تخته نمايش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
عشقآباد نمايش بر كوتاه يادداشتي
...نكردنه ريا بودن آدم اصول از يكي
خدا از شفا ما ، از دوا شما ، از همت
نسبتا رسم نادوني نسبتا تنگ كوچه
نام به نمايشي در شهر تئاتر اصلي سالن در روزه همه كه است جملاتي اين
ميشويم رد شهر تئاتر كنار از وقتي كه است چندي.ميشنويم عشقآباد
نامعشقآباد به نمايشي ديدن براي كه هستيم جمعيتي ازدحام شاهد
.ايستادهاند انتظار به صبورانه ساعتها ،
نمايش قول به يا ديوانهاند همه كه است آدمهايي به راجع نمايش داستان
ديوانه چند حال شرح به.ميپردازد آسايشگاه يك بررسي به قصه.وارونه
دور به و آمدهاند گرد هم كنار در نامشخص يا مشخص دليل به هركدام كه
.ميكنند زندگي يكديگر كنار در ريا و حسادت پليدي ، هرگونه از
و درمان در سعي !شدن خر با كهدكتراشكوري ميشود شروع جايي از نمايش
خود نظريه اثبات در سعي كه حال عين در او.دارد بهبيمارانش كمك
...دارد بيمارانش بيشتر هرچه درك و نزديكي بيوقفهايدر تلاش دارد
تماشاگر كردن راضي براي مشخص هدفي دادن دست از علت به نمايش ، قصه
عجيبي لجامگسيختگي از تئاتر ، حرفهاي و فهيم بيننده يارضايت عامي
.ميبرد رنج
رمانتيك بافتي داراي گاهي.ميكوبد ميخ بر گاهي و نعل بر گاه داستان
در و است ثقيل بسيار و محكم جدي ، سخن جايي در.تراژيك وگاهي ميشود
زنده بهطور نوازندگان توسط كه آهنگي و آواز و رقص با ديگر جايي
قابل مفهوم و محتوا از كه دارد كوچهبازاري بياني ميشود ، نواخته
خاصي ريختار يا ژانر هيچ نمايش اين براي.نيست برخوردار تاملي
.شد قائل نميتوان
كارواني و تختهحوضي نمايش از است ملغمهاي نمايشعشقآباد
سردرگمي نوعي و ميگردد ادا فلسفهگونه باديالوگهايي كه (كارناوالي)
سعي كه ميرسد نظر به امپرسيون كارنوعي.ميكند القا را بيهويتي و
تصويري به انگار.بماند پايبند كلاسيك قواعد به داستان طول در ميكند
پلانبندي ، .است گرفته جاي سنتي چهارچوبي در كه مينگري پستمدرنيسم
چشم به اصلا كه است نزديك هم به آنگونه پلانها سكانس و پردهبندي
.شود گم قصه فرود و ميانه اوج ، تا شده باعث موضوع همين و نميآيد
را مجزا نقش چند كه پرستويي زيبايپرويز نقشآفريني ميان اين در
ميزانسن ، صحيح رعايت با پرستويي.است تقدير قابل ميكندبسيار ايفا
.ميشود ظاهر موفق بسيار صلايدلنشين و تيپسازي
خاص تبحري و انعطاف با دارد برعهده نجفيان كهرسول را نقشزلفي
به دارد ، برعهده نيز را نمايش موسيقي تنظيم كه ايشان.ميدهد ارائه
نهايت در نور و دكور ،(Props) صحنه وسايل.مييازد دست ميانداري نوعي
يكدست تقريباهمه صحنه لباسهاي.شدهاند طراحي بيپيرايگي و سادگي
چوبي ، اتاقك چند از نيز دكور و ميكند تداعي را اونيفورم نوعي و است
آن از مختلف شكلهاي به كه صحنه وسط در چرخدار وسيله يك و صورتك چند
.است شده تشكيل ميشود ، استفاده
شكل بهترين اينجا در ميشود محسوب نمايش هر جزءلاينفك كه نورپردازي
.است شده ارائه رئاليستي صورتي به و خود
شيبانيفر مازيار