پنجم ، شماره 1238 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 23 چهارشنبه 3
|
|
باشيم مهربانتر طبيعت با
گذشت؟ چه دارآباد ارتفاعات در
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
.است گسترده دشتدامن و كوه در بهار باران ، كم و خشك زمستاني پي در
به را تهران شمال كوههاي جمعه ، كههر كوهنوردي ورزش به علاقهمندان
اوسون شيرپلا ، كلكچال ، دره ، گلاب دربند ، مسيرهايدارآباد ، در ويژه
سرسبزي آبي علتكم به بهار امسال ميگويند ، ميپيمايند ، چال وپلنگ
و رويش فصل و زيبا حالبهار هر به اما ندارد ، را پيشين سالهاي
هوايپاك از برخورداري عليرغم كه ازشهرونداني دريغا اما.است بالندگي
به تازه ودرختچههاي نورسته گياهان و گلها طبيعت ، زيباييهاي كوهستانو
ميآورند ، شهر به خود با و ميشكنند ويا ميكنند ريشهكن را نشسته شكوفه
نميتواندزنده بيش ساعتي كه شده جدا زمين از شاخه كهآن اميد اين به
از آشكار ناسپاسي اين.باشد آنها خانه فضاي زينتبخش لحظاتي بماند ،
بازديدهاي و ديد در و محله در محيطكار ، در شايد كه سرميزند كساني
براي اما ميدانند ، احترام و ادب به رامقيد خود خانوادگي ،
قايل الهي ، احترامي ارزشمند مواهب اين طبيعت سرزندگي و مظاهرزيبايي
تهران ساكن شهروند يك.خاتمهميدهند آنها زندگي به آساني به و نيستند
ارتفاعات مسير در جاري ماه فروردين روزجمعه 29 صبح:مينويسد
شكسته مردان ، شاخههاي از نفر سه كه شدم متوجه بازگشت ، هنگام دارآبادو
از و دارند دست در را كوهي آلوي درختچه نوعي صورتي شكوفههاي از پر
راه سوي ، به دارد جريان آن در باريكي آب كه دره به منتهي سراشيبي يك
حادثه اين از كه جنگيدم خود با هرقدر.ميآيند بالا مسير اين اصلي
راه به كه نفر اولين به.كنم متقاعد را خود نتوانستم بگذرم ، آسان
:گفتم و كردم اعتراض بود شده نزديك اصلي
كنوني بهرشد درختچه اين تا بكشد طول بايد سال چند ميدانيد ، -
!برسد؟
بود ، چشمدوخته ديگر نفر دو به كه حالي در و طنزآميز لحني با
:گفت
!كاردارن؟ هم بيابان گلهاي به اينها -
شاهد و بود آمده كوه به خود خانواده همراه به كه سالخوردهاي مرد
:گفت معترضي لحن با بود ، من اعتراض
را آينده نسلهاي و فرزندانتان خودتان ، زندگي شاخههاي واقع در شما -
براي مجالي ظاهرا.كرد سكوت مرد آن !را بيابان گل نه ميكنيد ، قطع
ارتفاعات در كوهپيمايي هنگام عدهاي اما.گونبود و گفت ادامه
را درختچهها.ميكنند رفتار بيرحمانه بسيار طبيعت با شمالتهران
نايلوني ، كيسههاي يا و كنميكنند ريشه را گياهان و گلها ميشكنند
به و ميسازند رها درهها زلال آب در را وكمپوت كنسرو قوطيهاي
و شيرين منبعآب و گياهان و گلها رستنگاه كه را كوهستان اينترتيب ،
همين علت به دارآباد درمسير.ميكنند آلوده است ، حياتوحش مامن
و كوهي آلوي درختچههاي.ميآيد چشم به آشكاركوه عرياني بيتوجهيها ،
دردامنه تنها مينشينند ، شكوفه به ماه اين در كه را گونههايديگر
هم جا همان در درختچهها تازهاين يافت ، ميتوان دسترس غيرقابل صخرههاي
كه ميرسد نظر بهنيستند امان در ناسپاس و افرادبيتوجه دستاندازي از
عمل به بيشتري تلاش بايد مردم كردن آگاه جهت در جمعي ارتباط وسايل
از منظم اشتراك حق دريافت با كه ايران اسلامي جمهوري سيماي.آورند
لابلاي در بايد است ، درآمده جامعه مسلم حقوق از بخشي صورت به مردم ،
به نسبت را مردم هشداردهنده پردههاي ميان با خود ، روزانه برنامههاي
.كند آگاه انقراض حال در گياهي پوشش خصوص به طبيعي مواهب از مراقبت
تلويزيونيخالهجان مجموعه اصلي بازيگر معروف جمله كه سادگي همان به
را استعدادها اين از بخشي ميتواند زبانهاميافتد سر نوروز ايام در
كه را مواهبطبيعي از مراقبت فرهنگ و گرفت نظر در زيست حفظمحيط براي
.مردمبرد ميان به نسلهاست همه به متعلق