پنجم ، شماره 1238 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 23 چهارشنبه 3
|
|
(ع)علي امام سياسي انديشه در عدالت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
غديرخم عيدسعيد مناسبت به
تمام استو عدالت ايمان اصلي هسته و جوهره (ع)علي نظر به
ميگيرند سرچشمه آن از نيكوييها
و بشر دغدغههاي و مباحث مهمترين جزو ديرزمان از عدالت مسئله:اشاره
آن پيرامون گوناگوني نظريات و آراء و است بوده سياسي انديشمندان
(ع)علي حضرت ديگر طرف از.است درآمده تحرير رشته به و شده بيان
يك بهعنوان بشريت تاريخ در است ، شيعيان معصوم امام اينكه از گذشته
عدالت قرين نامش همواره كه بوده مطرح سياستمداري و انديشمند متفكر ،
گسترده بسيار بحث (ع)علي امام سياسي انديشههاي در عدالت بحث.ميباشد
مقاله اين در.ميطلبد قابلتوجهي مجال و تفكر تامل ، كه است عميقي و
سپس و (ع)امام ديدگاه از عدالت جايگاه و اهميت ابتدا كوتاه
رهبران عدالت سياسي ، نظام در عدالت مورد در (ع)علي حضرت انديشههاي
و گرفتهاند قرار موردبحث عدالت اجراي در مردم جايگاه و سياسي
نظام اجزاي در عدالت كه دارد اختصاص سياسي نظام به بحث مهمترين
و حدود اجراي در عدالت سياسي ، نظام جهت و هدف در عدالت سياسي ،
قرار بررسي و موردبحث را ثروت توزيع و مالي امور در عدالت و قوانين
و سياسي نخبگان فردي ويژگيهاي در عدالت نيز رهبران بحث در.است داده
طبيعي.شدهاند واقع بررسي و موردبحث مردم با برخورد در آنان عدالت
مورد در (ع)علي امام انديشههاي كامل بيانگر نميتواند مقاله اين است
بهنحو را (ع)امام انديشههاي كه ندارد هم ادعايي هيچ و باشد عدالت
.است كرده تبيين احسن
مقالات سرويس
حكومت و سياست در آن جايگاه و عدالت
و دارد را خاصخود كاربرد حوزهاي هر در كه است وسيعي مفهوم عدالت ،
انجام آن از مراد و خاصيندارد فرد يا زمان مكان ، به اختصاص
بهتر كار آن انجام كه گونهاي به بهموقع ، و بايسته بهنحو كارهاست
باشد نگرفته صورت تفريطي و افراط و كوتاهي هيچ و نباشد ممكن آن از
گرفته فردي حيات از بشر ، زندگي در.است داشته وجود آن رفع امكان كه
و پيچيدهترين و اجتماعي پيچيده بسيار نهادهاي و خانواده نهاد تا
لوازم داراي كدام هر سياسي ، سيستم و دولت يعني اجتماعي نهاد مهمترين
عدالت اجراي و ميطلبند را خود خاص عدالت و بوده خود خاص مقتضيات و
خاص اخلاقي اصول و مديريت خلاقيت ، تخصص ، علم ، به نياز مجموعهاي هر در
:مينويسد نضدالدرر و صاحبنظمالغرر.دارد خود
را خلايق اصناف از صنفي هر كه روشن و واضح بصيرتي صاحب هر بر و..
آن تعليم به كه معلمي و استاد از است ناچار دارند كه عملي و شغل در
را ايشان آن خطاي و صواب و معلوم برايشان عمل آن روش و راه معلم
است امور مهمترين كه گوسفند راس چند نمودن شباني مثلا.گردد مفهوم
گرما يا سرما از را گوسفندان البته شود مرتكب تعليم بدون شخصي اگر
و بنايي است همچنين.ميسازد هلاك دادن گرگ به يا گرسنگي يا تشنگي يا
آن كه چندان و.جزئيه مهمات و اشتغال از آن امثال و خياطي و نجاري
پرظاهر و بود خواهد بيشتر مرشد و معلم به احتياج باشد عظيمتر عمل
سياست و جهانداري و پادشاهي از دشوارتر و عظيمتر كاري هيچ كه است
(1).نيست ملت و ملك
را عدل و متذكرشده شيوا بسيار بياني در را معنا همين (ع)علي حضرت
انسان دروني و نظري ابعاد به آن از شعبه دو كه ميداند شعبه چهار بر
:ميشود شامل را بيروني و عملي ابعاد ديگر شعبه دو و ميافكند نگاه
حقيقت به پي ودانشي نگرنده ژرف فهمي بر:است شعبه چهار بر عدل و
(2).بودن استوار بردباري در و فرمودن داوري نيكو و برنده
خود حق در كند آنعمل غير اگر و است واجب انساني هر بر عدالت رعايت
كاري يا نگرفته ، تعلق ذيحق حقيبه كه چرا است كرده ظلم ديگران يا
كه است انساني فضيلتهاي از بخشش و جود.نيافتهاست انجام موقع به
كه شد سئوال (ع)علي امام از وقتي اما ميگيرد قرار مستحبات رديف در
:فرمودند (ع)امام است برتر جود و عدل از كداميك
برون جايش رااز آن بخشش و بايد كه مينهد بدانجا را كارها عدالت
خاصگان ، سود به بخشش و سودهمگان به است تدبيركنندهاي عدالت.نمايد
(3).است بافضيلتتر و شريفتر عدل پس
خصلت كرامت ، برترينفضايل ، بهترين و رارستگاري عدل (ع)علي حضرت
آن رعايت و خلايق رامانوس آن و ميدانند(4)الهي موهبت وبالاترين
و جوهره (ع)علي نظر به (5).ميفرمايند ذكر بركات موجبافزايش را
سرچشمه آن از نيكوييها تمام و است عدالت ايمان اصلي هسته
عدالت و (7)است عدل حكمراني ملاك (ع)علي حضرت اعتقاد به (6).ميگيرند
.دارد وجود اجتماعي نظام در كه (8)است بنياني و اساس محكمترين
از تا داده قرار مردم زندگاني امور قوام سبب را عدالت تعالي خداوند
بهوسيله قوانين و احكام و (9)بمانند درامان گناه و نابساماني ظلم ،
حكومت و سياست نوع بهترين (ع)علي حضرت (10).گردند اجرا و احيا عدالت
را مردم و سياسي نظام امور انتظام و (11)دانسته عدل مبتنيبر نوع را
:ميفرمايند (12).كرده منوط عدالت به
ظهور و است اقامهعدالت حاكمان براي (چشم نور) چيز بهترين تحقيقا
نميشود ظاهر مردم محبت كه وبهدرستي دارد دنبال به را مردم محبت
(13).حاكمان بغض و كينه از بودن خالي به سلامتسينههايشان به مگر
سيستم سطوحمختلف در سياسي نخبگان و رهبران سوي از عدالت رعايت
اشاره آن به كه دارد فراوانيبهدنبال نتايج و آثار جامعه ، و سياسي
توان ، و استقلال:از عبارتست رهبران برايشخص آثار اين.ميكنيم
و ياران از بزرگمقداري ، بينيازي و حكم ، ارزشمندي نافذشدن
زمان گرفتن قرار ستايش ، مورد(آنها به وابستگي جهت از) اطرافيان
تاثيرات درمورد (14).آنان عزت و عظمت شان ، وبالارفتن آنان حكمراني
چيزي هيچ:كه معتقدند (ع)علي امام حكومت ، و قدرت تداوم بر عدالت
محكمي سپر چنان عدل و (15).نميكند محافظت را دولتها عدالت همانند
سياسي نظام اقتدار و قدرت تداوم موجب آن رعايت كه (16)است
اصلاح و سازندگي در عدالت اثر فراگيرترين و مهمترين اما (17).ميگردد
جامعه و مردم امور انتظام سبب كهعدل چرا ميشود متبلور جامعه
اصلاح را مردم نميتواند عدالت اندازه به چيز وهيچ (18)ميباشد
محبت و دوستي و ميبرد بين رااز عدالتمخالفتها اجراي (19).نمايد
(صنعتي اقتصادي ، توسعه) كشور آباداني و درعمران و (20)مينمايد ايجاد
جاي ستم و ظلم نشود اجرا جامعه در عدالت اگر (21).دارد تاثيربسزايي
به خشونت درنهايت و بدبختي و آوارگي جز ظلم و گرفت خواهد را آن
:ميفرمايند خود واليان از يكي به خطاب حضرت.داشت نخواهد دنبال
به را ستمرعيت كه بپرهيز بيداد و ستم از و كن عدالت به كار
(22).درميانآرد شمشير بيدادگري و وادارد آوارگي
سياسي سيستم در عدالت
در كه تصوركنيم را انسانها از مجموعهاي كلي چشمانداز يك در وقتي
نهادهاند ، بنيان را جامعهاي و آمده گردهم كشور يا شهر نام به محلي
و قواعد از مجموعهاي و باشند حاكمي داراي كه ميكند ايجاب عدالت
.دهد ادامه خود حيات به بتواند جامعه تا باشد جاري آنجا در قوانين
نام به بشري مجموعه يك در عدالت دورنماي و اول گام اين (ع)علي حضرت
:ميفرمايند بيان اينگونه را جامعه
او حكومت تادر تبهكار ، يا نيكوكردار بايد حاكمي را مردم كه حالي
وعده كه آنگاه تا.برد بهرهخود كافر و كند خويش كار باايمان مرد
فراهم ديواني مال او حكومت سايه در.دررسد دو هر مدت و فرارسد حق
او نيروي به و سازند ايمن را راهها و كنند پيكار دشمنان با و آورند
شب به آسودگي به روز نيكوكردار تا بستانند توانا از را ناتوان حق
(23).ماند درامان تبهكار گزند از و رساند
در جامعه يك كه است اين (ع)امام منظور گفت ميتوان ديگر عبارت به
و ابتداييترين تا باشد سياسي سيستم و نظام يك داراي بايد اول درجه
گام در اما.شود عملي و درآمده چرخش به مردم زندگي امور ضروريترين
و واليان رهبر ، از سياسي نظام اجزاي از كدام هر عدالت ، بعدي
بايد اجتماعي مختلف نهادهاي و مجموعهها اصناف ، تا گرفته كارگزاران
هر شده تنظيم و تشكيل عدالت براساس و باشند خود خاص عدالت داراي
حضرت دليل همين به.دهند ارائه را خود خاص خدمات و ويژه كار كدام
كه بود عقيده اين بر پذيرفت را حكومت مردم اصرار به وقتي (ع)علي
جاي در چيزي هر و نشده تنظيم عدالت براساس اجتماعي -سياسي سيستم
هم به را سيستم اين تمام گرفت تصميم و است نگرفته قرار خودش واقعي
در(ع)علي امام.نمايد تنظيم عدالت مبتنيبر جديد مجموعهاي و بريزد
:فرمودند خود اوليه خطبههاي از يكي
هم به مبعوثفرمود ، بهراستي را اسلام پيامبر او كه بخدايي..
در كه ديگافزار يا غربالريزند در كه دانه چون و درآميخت خواهيد
كه آن و شود زبر است زير در كه آن تا خواهيدريخت هم روي ريزند ديگ
و برانند پيش ماندهاند واپس كه آنان و شود در زير به است زبر بر
(24).مانند واپس افتادهاند پيش كه آنان
مبتنيبر كارسياسي و ساز يك بناي به (ع)امام كه بود اينجا از و
سطح در نتوانست اگرچه آنبرآمد ، عهده از هم خوبي به و پرداخت عدالت
از برخي به بحث ادامه در.آورد بهدست زيادي توفيقات مردم و جامعه
اشاره (ع)علي امام ديدگاه از عدالت مبتنيبر سياسي سيستم يك ويژگيهاي
.مينماييم
سيستم عنصر مهمترين كه نيست سياسيشكي نظام اجزاي در عدالت (الف
اين مديران و نخبگان ميرود بهشمار آن مغز و محرك موتور كه سياسي
قرار بعدي ردههاي در اهميت ترتيب به كارگزاران بقيه و هستند مجموعه
و انحطاط يا تاريخ طول در جامعه يك تعالي و كمال ، رشد ، .ميگيرند
دليل همين به و دارد كشور آن سياسي نظام به مستقيم بستگي آنها زوال
قوي ، سياسي سيستم يك بنيانگذاري بر را خود توان تمام (ع)علي حضرت
اولين و نمود متمركز عدالت مبتنيبر سيستم همان يعني كارآمد و سالم
مديران و واليان رهبران ، يعني حكومت مركزي هسته اصلاح راه اين در گام
:كه اعتقاد اين با (ع)علي امام.بود جامعه
به آن ودر باشد تواناتر بدان كه است كسي خلافت به سزاوار...
(25).داناتر خدا فرمان
نمود ويادآوري كرد شروع بود جامعه مقام بالاترين كه خودش از ابتدا
:كه
گردش به استوانه گرد تنها سنگ آسيا كه نشايد مرا جز خلافت...
از مرغ و است ريزان من ستيغ از سيلاب كه مانم را بلند كوه.درآيد
(26).گريزان قلهام به پريدن
حضرتميباشد مخالفان حتي و همهمردم اقرار اين ، از مهمتر البته و
جامعه رهبري و حكومت براي شخص تواناترين و لايقترين را او صريحا كه
و معيوب سيستمهاي و نالايق حكومتهاي تمام (ع)امام سپس (27).ميدانستند
: كه ميبرد سوال زير را بيمار
(28).ميشود؟ هم وخويشي رفاقت با خلافت آيا !شگفتا
و دوستي ملاكهاي جامعه اداره و مديريت پستهاي در اگر كه است طبيعي
معيار يك تنها بروند ازبين طبقاتي و خويشاوندي معادلات و رفيقبازي
حاكميت و است افراد واقعي شايستگي و لياقت توان ، آن و ميماند باقي
حضرت كه بود هدفي مهمترين سياسي سيستم اجزاي تمام در معيار اين
حضرت.ميكردند دنبال را آن عدالت مبتنيبر نظام يك ايجاد براي (ع)علي
:كه اصل اين به اعتقاد با (ع)علي
(29)نمييابد سامان شايستگيزمامداران به جز مردم كار
:كه مقدمه دو اين قبول با و
وآفتكارهاناتواني.ميشود ودرست راست كاركنان بهوسيله كارها
حاكم و اصلعدالت برطبق كه رسيد نتيجه بهاين (30).است كاركنان
دست به را سيستمسياسي ، كارها در شايستگي و معيارلياقت نمودن
.بسپارد (31)خبره و متخصص افراد
دارد عليخانيادامه علياكبر