پنجم ، شماره 1239 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 24 پنجشنبه 4
|
|
شهادت سرفراز سروهاي
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
درختهاي كه كسي اولين رمضان ، عمليات دجلهدر باقري حسن شهيد سردار
.بود باقري شهيد داد گزارش قرارگاه به و ديد را دجله
همين در جالباينكه و باشد مقدم خط در بايد فرمانده:بود معتقد او
وجود تن به تن درگيري وعراقيها ، بچهها بين كشاورزي كانال در زمان
در فرماندهان از ديگر نفر چند و باقري شهيد لحظه همين در و داشت
او ولي بود زياد دشمن آتش كه بود زماني در اين و داشتند حضور آنجا
.ميكرد هدايت را نيروها جا همان از
و توپ آتش و ميآمد شمار به لحظات بهترين او براي بودن بچهها ميان در
.برگرداند عقب به را او نميتوانست تانك
.بود شده پتوفرش چند با اهواز در باقري شهيد زيستيخانه ساده
فرش را خانه و بخر خانه براي قالي يا موكتي حداقل گفتيم او به وقتي
بخواهيم كه نيستيم زنده قدر كهآن ما كنم چكار ميخواهم:داد پاسخ كن
.كرد زندگي ساده بسيار نيز عمرش پايان تا و.بپردازيم دنيا به
باشد داشته توكل وقتي مومن.بود زياد خيلي باقري شهيد توكلتوكل
او توكل.ميشود پيروز مسلما و ميكند واگذار خدا به را كارها همه
زيرا.نميكرديم ضعف احساس برميخورديم مشكل وقتبه هر كه بود شده سبب
.ميكرد كمك را او خدايش
باقري شهيد جنگ فرمانده سالترين و سن كم بزرگشايد اما كوچك ،
ميداد كارها به نظمي و مديريت آنچنان كم ، تجربه به توجه با اوبود
سرشار عطوفت قاطعانه ، برخورد.بود واداشته شگفتي به را همگان كه
شهيد آن بارز خصوصيات از كار در انضباط و وجدان صداقت ، دوستانه ،
.بود بزرگوار
نيزغافل جبهه پشت از جبهه ، در حضورشان حين در مسئوليتايشان
مسائل از فكرميكنيد كه را افرادي شما:ميگفتند هميشه.نبودند
ميآيم گرفتاريم همه عليرغم من و كنيد جمع غافلند جنگ و جبهه و مملكت
طول ساعت 5- جلسات 4 اوقات بعضيميكنم صحبت آنها براي ساعتي يك و
براي شيوا بياني با بود لازم كه را مسائلي و اخبار ايشان و ميكشيد
.ميكردند بيان حاضرين