پنجم ، شماره 1239 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 24 پنجشنبه 4
|
|
قرآن در انسان عمل كيفر و پاداش
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
(آخر بخش)قرآن در انبياء رهآورد و مردم
بود ، ذهني وجود يك حد در بود ، حصولي علم درحد اگر انديشه و دانش
نخواهدشد يكي جان با و بود نخواهد ملكه
ميگويد بتپرستان به يكبار (1)حطبا لجهنم فكانوا القاسطون اما و
در دو هر معبود و عابد (2)جهنم حصب دونالله من تعبدون ما و انكم
درون شيطان و شماست ، هوس و هوي حقيقت در كه شما معبودهاي و.آتشاند
:ميگويند قيامت در اينبتها والا است ، داده رافريب شما است بيرون و
كانوا ميشديم بتكده چوب نبايد بيزاريم ، ما بتپرستان كار از خداياما
آيات اين از قرآنكريم در (3)كافرين كانوابعبادتهم و اعداء لهم
و ميكنند ابرازانزجار بتپرستها به قيامتنسبت در بتها كه فراواناست
و شيطاندرون و ماست هوس درحقيقت ما معبود بود ، آنهاخواهند دشمن
را آنچه و شماحصبجهنم دونالله من ماتعبدون و انكم.ما بيرون
آتش عدهوقودند ، يك.بود خواهيد سنگريزهجهنم ميپرستيد خدا كهغيراز
شد ، فرعون كسي اگرفرعوناند آل همانند كه (4)گيرهاندهموقودالنار
جهنم آتشگيره او.ميسوزاند هم را ديگران ميسوزاند ، را خودش نهتنها
تبهكار يكاست جهنم سنگريزه و حصب عادي گمراه انسان يك است ،
افروخته سراپا بعد و ميشود گرم اول هيزم اين.است جهنم هيزم متعارف ،
بزرگ سنگ آن.خواهدشد گداخته بعد ميشود ، داغ اول سنگ آن.خواهدشد
به اول است ، اينچنين انسان.شعلهخواهدشد سراسر بعد ميشود ، گرم اول
درجه اول وارسته انسان به كه همانطور.دركه بشود تا ميدهند دركه او
خودش بعد ميدهند ريحان و روح او به اول درجه ، ميشود بعد ميدهند
و ريحان و منالمقربينفروح كان ان ريحانفاما و روح ميشود
در ميشود ، ريحان خود ميشود ، روح خود ميشود ، بهشت خود (5)جنهنعيم
در.درجه ميشود انسان خود يعني (6)ميفرمايدهمدرجات آلعمران سوره
جايي و است ، درجات جاييلهم اگر.درجات داردلهم آيات از بخشي
-لام -حرف آلعمران سوره در كه نيست معنا اين به است ، درجات ديگرهم
طول در آنها معاني كه آنست براي آيات اين تفاوت بلكه نه ، است ، محذوف
بعد است حال اول ما اعمال و ما علوم كه همانطورهم عرض در نه همند ،
و كيفر.ملكه ميشود بعد است حال اول هم ما گنج و رنج ملكه ، ميشود
انسان بعدخود است دركه اول كه خواهدبود اينچنين نيز انسان پاداش
كه نيست ميشوددرجه ، اينچنين انسان خود بعد درجهاست اول دركه ، ميشود
را ابدانسان براي كه نيست بدهند ، اينچنين درجه انسان به برايابد
ما عملي عقل در اينچنيناست ، ما نظري عقل در.كنند دركه به محكوم
همينطور علميهم مسائل در است ، هماينچنين ما پاداش است ، هماينچنين
ذهني وجود يك حد در حصوليبود ، علم حد در اگر وانديشه دانش.است
.شد يكينخواهد جان با و بود ملكهنخواهد بود ، حال يك حد بود ، در
راسخفيالعلم انسان و كرد رسوخ جان ودر شد دلنشين شد ، ملكه اگر
.انديشهاي همان تو برادر اي:ميشود شد ،
اگر است ، كوشش و كار است ، بدن سرپرستي كههمان هم عملي عقل مقام در
حالت يك حد در خوب عمل اگر و باشد ، ظاهر حسن حد در نفساني فضائل
انسانشيفته اگر اما.شد نخواهد عمل آن عين انسان راسخ ، ملكه نه باشد
شد ، فرمانروا جانش عمليدر عقل و كرد ، رسوخ درجانش عدل و شد فضيلت
است ، علمحق با عالم اتحاد نظري درعقل هم.صالح عمل همان انسانميشود
اينكه.باشد حصولي ماهيت و ذهني مفهوم كه بامعلوم عالم اتحاد نه
ذاتهمان كه است لذات با آنمعلوم دو هر معلوم ، و عالم اتحاد گفتهاند
علم با عالم درحقيقت.باشد ماهيت يا مفهوم صورتكه آن نه باشد ، علم
عمل با هم عامل.باشد ماهيت و مفهوم كه معلوم آن با نه ميشود متحد
با عملي عقل در انساناست اراده و نيت همان عمل جانميشود متحد
معلوم روح كه علم با نظري عقل در و ميشود ، متحد است عمل روح كه نيت
نزديكتر عمل و علم پيوند برود ، بالاتر هرچه.ميشود متحد است ،
مرحله در.ميشود علم همان عمل و عمل ، همان بهطوريكهعلم خواهدشد ،
عقل بالاي مرحله اينكه چه ميشود ، علم عين قدرت و قدرت عين علم بالاتر ،
عملي عقل مراحل كه تحليه و تجليه و تخليه از يعني -است شهود عملي ،
استاد اينجا در است ، نظري عقل و است ، علم خود كه ميرسد شهود به است ،
عملوا مما درجات اينلك ميفرمايد عليه رضوانالله طباطبائي علامه
صاحب با درجه كه لايظلمون هم و اعمالهم برايوليوفيهم است زمينه
انسان.خواهدشد يكي دركه صاحب با دركه كه همانطور.ميشود يكي درجه
در يااست ريحان و روح ابد بوستان در خود يا است ، خود عذاب خود
يوم و لايظلمون هم و اعمالهم وليوفيهم.ميگردد عذاب خود سوزان جهنم
و حياتكمالدنيا في اذهبتمطيباتكم عليالنار كفروا الذين يعرض
(7)بها استمتعتم
:ميفرمايد گاهي.هست نمايش دو هست ، دادن سان دو هست ، عرض دو قرآن در
اليس عليالنار كفروا الذين يعرض يوم ميبريمو آتش پيش را كفار ما
تقريري استفهام و توبيخآميز بهعنوانسوال آنها از و (8)بالحق هذا
كفروا الذين يعرض ميفرمايدويوم باز نيست حق اين آيا ميشود پرسيده
.الدنيا حياتكم في طيباتكم ميشوداذهبتم گفته آنها به النار علي
برديد ازبين دنيا در را سعادتها و پاكيها همه تبهكاريها اثر در شما
مينمايندالنار عرضه آتش بر را آنها ارعاب بهمنظور نيز برزخ در و
نشانكافرين را جهنم ما گاهيميفرمايد و (9)عشيا غدوا يعرضونعليها
(10)عرضا للكافرين جهنميومئذ عرضنا ميدهيمو
فرهنگي ، استقلال به را ما كريم ، بركتقرآن به متعال خداي اميدوارم
در ايران شهيدپرور امت.برساند مذهبي شئون ديگر و اقتصادي استقلال
ارواح.شوند نائل عالي مقامات به قرآن معارف پرتو در آخرت و دنيا
پايان گرداند الهيمحشور اولياء و انبيا باارواح هم انقلابرا شهداي
.لكم و غفراللهلنا.شود خير به ختم همههم امور
آيه احقاف ، سوره -آيه 3098 انبيا ، سوره -آيه 2015 جن ، سوره -1
.و 98 آيه 88 واقعه ، سوره -آيه5010 آلعمران ، سوره -406
.آيه 163 آلعمران ، سوره -6
غافر ، سوره -آيه 9034 احقاف ، سوره -آيه 8020 احقاف ، سوره -7
.آيه 100 كهف ، سوره -آيه 10046