پنجم ، شماره 1240 آوريل 1997 ، سال ارديبهشت 1376 ، 27 شنبه 7
|
|
جامعه سياسي رفتار و عدالت
.است همشهري روزنامه به متعلق و محفوظ حقوق تمام
غديرخم سعيد عيد بهمناسبت
(آخر بخش) (ع)علي امام سياسي انديشه در عدالت
و سياسي نظام عدالت ، مورد در (ع)علي امام سياسي انديشههاي در
ايفا آن اجراي در را اصلي نقش و بوده بحث محور جامعه رهبران
مينمايند
نميكرد ، عدول عدالت ذرهاياز نيز بيتالمال تقسيم در (ع)علي حضرت
:فرمود خلافت پساز روز چند حضرت
متولد كنيز يا عنوانغلام به فرزندي ابوالبشر آدم از..!مردم
به امروز لكن بودند ، آزاده نخست روز اواز فرزندان تمام.نگرديد
گرفتهاند ، قرار شما ومملوك بنده جمعي...مقتضياتي و جهات خاطر
بايددر شده ، جمع من نزد است مسلمين به كهمربوط اموال از قدري
مساوي طور به آزادگان ، و بردگان پوست ، سفيد و پوست سياه از شما ميان
(54).شود تقسيم
كرده اعتراض انصار مردياز داد ، دينار سه نفر هر به (ع)امام سپس
مرابااو سهم آيا كردهام آزاد ديروز من را اينغلام علي ، يا:گفت
تفاوتي كردم دقت خدا كتاب در من:داد پاسخ حضرت ميدهي؟ اندازه يك به
آزاد كه اسحق فرزندان و بودند كنيززاده كه اسماعيل فرزندان بين
نيز (ص)پيامبر بزرگ صحابه از زبير و طلحه روزي (55).نديدم بودند
نميكرد ، رفتار اينگونه ما با بيتالمال تقسيم در عمر كه كردند اعتراض
نميكرد؟ تقسيم مساوي را بيتالمال (ص)اسلام پيامبر آيا فرمود حضرت
عمر؟ شيوه يا است پيروي به سزاوارتر پيامبر شيوه فرمود بلي ، گفتند
و رنج اسلام راه در و هستيم سوابق داراي ما ولي رسولالله ، شيوه گفتند
:فرمود حضرت پيامبريم ، نزديكان از و كردهايم تحمل فراواني مشقت
بيشتر شما آيا علي يا تو سابقه:گفتند من؟ يا است بيشتر شما سابقه
پيامبر به شما نزديكي آيا.علي يا تو من؟ يا برديد رنج اسلام راه در
خدا به:فرمود (ع)امامعلي يا تو نزديكي من؟ نزديكي يا است بيشتر
از نمونه چند به فقط ما اگرچه (56).هستيم مساوي اجيرم اين و من قسم
مشابه ولي كرديم اشاره مالي امور در (ع)علي حضرت عادلانه رفتارهاي
مسلم آنچه (57).ميشود ديده وفور به (ع)امام سيره در رفتارها اينگونه
تحكيم جهت در را خود شخصي اموال و بيتالمال (ع)امام هيچگاه است
خود سوي به افراد جذب بهخاطر هيچگاه و نبرد كار به قدرتش پايههاي
عدالت آنچه به فقط خود رفتارهاي تمام در و نبخشيد آنها به مالي
به ورود قصد چه اگر بحث اين پايان در.مينمود عمل ميكرد ايجاب
ديدگاه به گذرا بهطور ولي نداريم را (ع)علي امام اقتصادي ديدگاههاي
.مينماييم اشاره جامعه در طبقاتي شكاف مورد در حضرت آن
دو شدن پيدا و جامعه طبقاتيدر شكاف وجود بودند معتقد (ع)علي حضرت
و.است ستم و ظلم وجود و عدالت ماندن مهجور نتيجه غني و فقير گروه
اتفاق كمتر كه -باشد بيواسطه و مستقيم ستم اين كه نميكند فرقي
شدن پيچيده خاطر به كه باشد واسطه با و غيرمستقيم يا -ميافتاد
را اصل اين (ع)امام.ميپذيرد صورت جامعه تجاري و اقتصادي سيستمهاي
:كه ميفرمايند بيان معادله يك صورت به
(58).شدهبود ضايع كنارآنحقي در مگرآنكه نديدم انبوهي ثروت هيچ
:ميفرمايند ديگر جاي در و
داشته ، واجب توانگران درمالهاي را فقرا درويشان روزي سبحان خداي
نوايي به را خود او حق از توانگري كه جز نماند گرسنه درويشي پس
(59).رساند
و عدالت اجراي حق ، احقاق(ع)علي امام ديدگاه از حكومت هدف مهمترين
ازقبول خود انگيزه صريحا امام همچنين و.ظلماست بردن بين از
سيري گرفته دانايان و علما از خدا كه ميداند پيماني و عهد را حكومت
اسلامي ، حكومت بر نتيجه در (60).برنتابند را مظلوم گرسنگي و ظالم
احقاق كه است لازم دارد توان كه ديگري هركس و جامعه دانايان و علما
را مظلوم مردم شده پايمال حقوق برده ، بين از را بيعدالتي كرده ، حق
احقاق مصاديق از يكي (ع)علي امام فرمايش اين و.برگردانند آنان به
.است حق
سياسي عدالت در مردم جايگاه
و نظامسياسي عدالت ، مورد در (ع)سياسيامامعلي انديشههاي در
ايفا آن اجراي در را اصلي نقش و بحثبوده محور جامعه رهبران
اين از كمتر بهمراتب عدالت اجراي و حق احقاق در مردم نقش.مينمايند
مصداق و معنا عدالت اجراي براي رهبران ياري راستاي در فقط و بوده دو
عدالت اجراي براي مردم كمك به سياسي نخبگان نياز البته.ميكند پيدا
و نظامي نيروي رهبران ، كه بوده زمان آن شرايط از ناشي بيشتر نيز
بودن ساده و محدود دليل به و نداشتند دراختيار منسجمي قهريه قواي
امروز دنياي در.بودند تاثيرگذار بهشدت عادي مردم سياسي ، سيستم
در مردم نقش از نميتوان هم باز ولي ندارد وجود شرايط اين اگرچه
مردم برانگيختن براي (ع)امامعلي.ماند غافل عدالت اجراي و حق احقاق
:ميفرمود عدالت و حق به
ببيند ستمي يا و كند ياريآن و حقيببيند كه را كسي بيامرزد خدا
بدو را حق تا بود ياور را حق خداوند و بازگرداند را آن و
(61).برساند
ياري بيشتربه كه عدالت ، و حق عملياجراي صحنههاي در (ع)امام ولي
:فرمود آنان به خطاب داشت نياز مردم
خدا به پذيرفتار ، را فرمانم و باشيد يار خود كار بر مرا !مردم اي
مهار و بستانم كرده ستم او بر كه آن رااز ستمديده داد كه سوگند
(62).كشانم حق آبشخور به تا او ناخواه به و بگيرم را ستمكار
آنچنان ستمگر ، با مبارزه و عدالت و حق اجراي در قاطعيتي چنين
كند ايجاد عادلانهاي جامعه و عدالت بر مبتني سياسي نظام يك ميتواند
و يابد دست خود نهفته استعدادهاي تمام به بتواند بشر آن سايه در كه
خود منافع كه گروهي اما.گذارد باقي خود از را حكومتي الگوي بهترين
آن از شدت به ميپندارند خود ضرر به را عدالت اجراي و ميبينند خطر در
:فرمود گروه اين مورد در (ع)امامميگريزند
مردم دانستند و كشيدند گوش به و شنيدند و ديدند و شناختند را عدالت
نوايي به را خود تنها تا گريختند پس يكسانند ، حق در عدالت برابر
و نگريختند ستمي از آنان خدا به.خدا رحمت از دور بوند دوربرسانند
(63).نرسيدند عدالت به
تا دارد عدالت راه تشنه و عدالتخواه مردمي به نياز عدالت اجراي
ياري را او است مردم ياري به منوط عدالتش اجراي راكه رهبري
عدالت جامعه رهبران سطح در و سياسي سيستم در (ع)امام البته.نمايند
جامعه در عدالت اجراي براي وسيلهاي فقط اينها ولي بود كرده ايجاد را
و سست راه اين در آنقدر نيز مردم ولي داشت نياز مردم كمك به كه بود
:فرمود آنها به خطاب (ع)امام كه بودند بيتفاوت
عيان ، هاشان تن ناهماهنگ ، و پريشان دلهاي با رنگارنگ ، مردم اي
همچون.ميپرورانم را شما حق شناخت در نهان ، آنان از خردهاشان
هيهات.غران شير از بزغالگان چون ميرميد حق از شما و دايهايمهربان
راه حق در كجي و بزدايم عدالت چهره از را تاريكي ياريشما به كه
(64).نمايم راست يافته
عمل جامعه رهبر عنوان به خود وظايف و تعهدات تمام به (ع)علي امام
دايره از ذرهاي و كرد پايهگذاري را سياسي نظام عادلانهترين.نمود
و قدرت حفظ براي قدمي كوچكترين عدالت ، برخلاف و نشد عدالتخارج
بيتفاوت همچنان مردمان ولي.برنداشت -داشت دنيوي بعد كه -خود حكومت
حكومت اواخر در (ع)امام بودند ، خود جاهليت عادات و آداب در غرق و
:فرمود خود
ستم از من امروز ميناليد فرمانروايان ستم از رعيت من از پيش اگر
آنها و محكومم من پيشوا ، آنان و پيروم من گويي مينالم ، خود رعيت
(65)فرمانروا
پاورقيها
سياسي كلمات در دولت زوال و قزويني ، بقا محمديحيي بن عبدالكريم -1
كتابخانه انتشارات قم ، ) رسولجعفريان ، كوشش به ،(ع)مومنان امير
سيدجعفر نهجالبلاغه ، -ص 892 ،(نجفي ، 1371 مرعشي آيتاللهالعظمي عمومي
ص قصار 31 ، ،(اسلامي ، 1371 انقلاب آموزش و انتشارات:تهران) شهيدي ،
الانصاف كرامه ، و فوز العدل -ص 4404 قصار 437 ، همان ، -3643
-ص 97 پيشين ، قزويني ، يحيي محمد عبدالكريمبن افضلالفضائل ،
ص 97 ، همان ، افضلالشيم ، الانصاف ص 100 ، همان ، سجيه العدلالفضل
تتضاعف بالعدل مالوف ، العدل-ص 1125 همان ، اسنيالمواهبالعدل ،
به خوانساري ، محمد جمالالدين دررالكلم ، و غررالحكم شرح البركات
،(تهران ، 1360 دانشگاه انتشارات:تهران) ارموي ، تصحيحسيدجلالالدين
جماعالاحسان ، همان ، و راسالايمان العدل -6;ص 205 ج 3 ، و ص 11 ج1 ،
اقوي العدل -8;ج 6 ، ص 116 همان ، ملاكالسياسهالعدل ، -7;ص 30 ج 2 ،
و للانام قوام سبحانهالعدل...جعلا -9;ج 1 ، ص 216 همان ، اساس ،
العدل -ص 37410 ج 3 ، همان ، تسنيهللاسلام ، و الاثام و منالمظالم تنزيها
ص ج 3 ، همان ، العدل ، خيرالسياسات-ص 10411 ج ، همان ، حياهالاحكام ،
و فيالامره جمالالسياسهالعدل ص 81 ، ج 1 ، خيرالحكم ، العدل420
ص ج 1 ، همان ، نظامالامره ، العدل -ص 37512 ج 3 ، همان ، العفومعالقدره ،
ان -13;محمد -ص 90 ج 2 ، همان ، .جمالالولات قوامالرعيهو العدل.198
لايظهر وانه مودهالرعيه وظهور فيالبلاد افضلغرهعينالولاهاستقامهالعدل
ص پيشين ، قزويني ، يحيي محمد عبدالكريمبن مودتهمالابسلامهصدورهم ،
.ص 148 ج 5 ، پيشين ، دررالكلم ، و غررالحكم شرح تمكن ، عدل من -12514
من.ص 193 ج 5 ، قدره ، عظم عدل من ص 175 ، ج 5 ، همان ، نفذحكمه عدل من
حمدت كثرعدله من.ص 343 همان ، اعوانه ، عن استغني سلطانه في عدل
...ا اعلي بذلاحسانه و سلطانه في عدل من ص 290 ، ج 5 ، همان ، ايامه ،
استعمال بمثل الدول تحصن لن -ص 39615 ج 5 ، همان ، اعزاعوانه ، و شانه
عمل من و ملكه حصنالله عملبالعدل من.ص 70 ج 5 ، همان ، فيها ، العدل
ج همان ، .جنهالدول العدل -ص 35516 ج 5 ، همان ، هلكه ، عجلالله بالجور
ص پيشين ، قزويني ، يحيي محمد بن عبدالكريم جنهواقيه ، العدل.ص 62 2 ،
ج 2 ، پيشين ، دررالكلم ، و غررالحكم شرح القدره ، لك تدم اعدل -10517
قوامالبريه ، العدل.ص 62 ج 2 ، همان ، .جنهالدول العدل -ص 17818
البريه ، نظام حسنالعدلص 99 پيشين ، قزويني ، يحيي محمد بن عبدالكريم
-ص 17519 همان ، صلاحالبريه ، و حيوهالرعيه عدلالساعه.ص 138 همان ،
ص ج 1 ، پيشين ، دررالكلم ، و غررالحكم شرح لاتصلحهاالاالعدل ، الرعيه
همان ، تصلحالرعيه ، بالعدل ص 133 ، ج 1 ، همان ، يصلحالبريه ، العدل.354
قزويني ، يحيي محمد عبدالكريمبن يستديمالمحبه ، العدل -ص 20620 ج 3 ،
ما -ص 10121 همان ، الابتلاف ، يوجب و يرفعالخلاف الانصاف ص 100 ، پيشين ،
قصار پيشين ، نهجالبلاغه ، -ص 19322 همان ، بمثلالعدل ، عمرتالبلدان
ص خطبه ، 16 ، همان ، -ص 3924 خطبه ، 40 ، همان ، -ص 44523 476 ،
محمدبن -ص 927 خطبه ، 3 ، همان ، -ص 17926 خطبه ، 174 ، همان ، -1725
:قم) ميرشريفي السيدعلي:تحقيق الجمل ، الشيخالمفيد ، نعمان ، محمدبن
الامام جرداق ، جورج -و 41628 و 317 ص 143.(الاسلامي ، 1371 الاعلام مكتب
ج 1 ، (م مكتبهالحياه ، 1970 دار:بيروت) صوتالعدالهالانسانيه ، (ع)علي
تستقيم الاعمال -ص 24830 خطبه 216 ، پيشين ، نهجالبلاغه ، -29;ص 153
افهالاعمال ص 84 ، پيشين ، قزويني ، يحيي محمد بن عبدالكريم بالعمال ،
و غررالحكم شرح بالخبره ، الاعمال -ص 7031 همان ، عجزالعمال ،
همان ، -ص 34633 نامه 61 ، همان ، -ص 1832 ج 1 ، پيشين ، دررالكلم ،
خطبه 37 ، همان ، -35;ص 10 خطبه 3 ، همان ، -34;و 331 ص 328 نامه 53 ،
-38;ص 129 خطبه 131 ، همان ، -37;ص 239 خطبه 205 ، همان ، -ص 3736
في نهجالسعاده باقرالمحمودي ، محمد -39;ص 379 قصار 110 ، همان ،
ص ج 4 ، ،(قهـ التضامنالفكري ، 1387 موسسه بيروت ، ) نهجالبلاغه مستدرك
ص نامه 59 ، همان ، -ص 34041 نامه 53 ، پيشين ، نهجالبلاغه ، -40;144
:قم) مناقب ، آشوب ، شهر بن علي محمدبن رشيدالدين جعفر ابي -42;344
الكامل اثير ، عليابن عزالدين و.ص 105 ج 2 ، ،(علامه موسسهانتشارات
ص ج 3 ، ،(1965-ق.هـ بيروت ، 1385 دار-صادر دار:بيروت) فيالتاريخ ،
(م ق 1967هـ بيروت ، 1387) صالح ، صبحي الدكتور نهجالبلاغه ، -43;401
الغارات ، اصفهاني ، كوفي ثقفي محمد بن ابراهيم ابواسحاق -44;ص ، 439
-45;ص 532 ج 2 ، ،(ملي ، 1355 آثار انجمن انتشارات:تهران)
قوم شنان ولايجرمنكم -46;45/ الخاشعين ، بقره الاعلي انهاالكبيره
اسماعيل سيد -47;8/ للتقوي ، مائده اقرب الاتعدلوااعدلواهو
:تهران) عليبنابيطالب ، عدالتخواهي حكومت و قضاوتها رسولزاده ،
يعقوب ، ابي احمدبن -48;ص 120 ،(دوم ، 1369 چاپ ياسين ، انتشارات
حسن -49;ص 208 ج 2 ، ،(بيروت دار صادر ، دار بيروت ، ) تاريخاليعقوبي ،
-50;ص 35 ،(اميركبير ، 1361 انتشارات تهران ، )نامتناهي ، مرد صدر ،
ابراهيم ، محمدابوالفضل:نهجالبلاغه ، تحقيق شرح الحديد ، ابنابي
ج (م ق ، 1965هـ الطبقهالثانيه ، 1385 داراحياالتراثالعربي ، بيروت ، )
;(نهجالبلاغه در درجستجويي عابدي محمود از خطبه ترجمه).ص 269 1 ،
در جستجويي شمسالدين ، مهدي محمد شيخ -52;ص 197 همان ، -51
ص ، (دوم ، 1361 چاپ نهجالبلاغه ، بنياد:تهران)عابدي ، محمود نهجالبلاغه ،
سيد -ص 12454 خطبه 126 ، پيشين ، شهيدي ، جعفر سيد نهجالبلاغه ، -19653
-ص 12455 كافي روضه از نقل به ص 188 ، رسولزاده ، پيشين ، اسماعيل
بنياد:تهران)درنهجالبلاغه كاوشي محققين ، از جمعي -همان56
پيشين ، نهجالبلاغه ، .ك.ر نمونه براي -ص 22457 ،(نهجالبلاغه ، 1364
و ص 3031 ج 3 ، پيشين ، محمودي ، محمدباقر شيخ و ص 234 خطبه 232 ،
علميه انتشارات:تهران)حديقهالشيعه ، اردبيلي ، مقدس احمدبن
الجمل ، المفيد ، الشيخ نعمان محمدعلي محمدبن و.ص 324 ،(اسلاميه
انساني ، عدالت صداي (ع)علي امام جرداق ، جورج -پيشين ، ص 40058
-ص 21359 ج 1 ، (فراهاني موسسهانتشارات:تهران)سيدهاديخسروشاهي
-ص 61011 خطبه 3 ، همان ، -ص 42060 قصار 328 ، پيشين ، نهجالبلاغه ،
نامه همان ، -63;ص 134 خطبه 136 ، همان ، -62;ص 240 خطبه 205 ، همان ،
.قصار261ص 409 همان ، -65;ص 129 خطبه 131 ، همان ، -64;ص 354 70 ،
منابع ساير
انتشارات:تهران)ازنهجالبلاغه ، سياسي درسهاي محمدتقي ، رهبر
:تهران)شيرازي محمدعلي وفرزندانش ، علي حسين ، طه;(اميركبير ، 1364
:تهران)فرهنگآفتاب ، عبدالمجيد ، معاديخواه ;(گنجينه ، 1354 انتشارات
دفتر:قم) امامت ، تجلي اصغر ، سيد قمي زاده ناظم ;(نشرذره ، 1373
.(سوم 1374 چاپ قم ، حوزهعلميه تبليغات